پاسخ به اینکه ارتشبد قره‌باغی و تصمیم تاریخی‌اش چقدر در پیروزی انقلاب یا فروپاشی یکباره رژیم شاهنشاهی نقش داشته است خیلی هم ساده نیست.

انداختن توپ در زمین ارتشبد / آیا «قره‌باغی» با اعلان بی‌طرفی ارتش، به رژیم شاهنشاهی خیانت کرد؟

از خود شاه بگیرید تا بختیار و خیلی از فرماندهان و مقام‌هایی که به حساب خودشان تا دقیقه۹۰ امیدوار بودند، شاید روزهای ۲۰ تا ۲۲ بهمن اوضاع آن‌طور که مردم می‌خواهند پیش نرود، بعدها در نوشته‌ها و خاطراتشان انگشت اتهام را به سمت «قره‌باغی» گرفتند. البته ظاهر ماجرا هم نشان می‌داد ژنرال چهارستاره ارتش شاهنشاهی، درست در زمانی که می‌توانست شدت عمل به خرج دهد، کودتاوار بپرد وسط صحنه زدوخوردهای پایتخت، کشت و کشتار راه بیندازد و با کمک ارتشی که حداقل وظیفه‌اش حفظ سلطنت بود، دست‌کم موقتاً جلو تشکیل دولت انقلاب را بگیرد، با صدور اعلامیه بی‌طرفی، عملاً ارتش و نظام شاهنشاهی را ترکانده است!

فقط یک عامل
پاسخ به اینکه ارتشبد قره‌باغی و تصمیم تاریخی‌اش چقدر در پیروزی انقلاب یا فروپاشی یکباره رژیم شاهنشاهی نقش داشته است خیلی هم ساده نیست. یعنی نباید به آنچه بختیار درباره روزها و ساعت‌های آخر عمر رژیم می‌گوید، شاه بعدها در خاطراتش می‌نویسد، قره‌باغی حرفش را می‌زند و ژنرال‌های فراری می‌گویند، اکتفا کرد. واقعیت این است که اعلان بی‌طرفی ارتش در ۲۲ بهمن ۵۷ با همه یکبارگی و عجیب و غریب به نظر آمدن، تنها دلیل پیروزی انقلاب و از هم پاشیدن رژیم نیست.
تأکید ضدانقلاب در همه این سال‌ها بر اینکه اعلان بی‌طرفی ارتش و خیانت قره‌باغی، کمر رژیم پهلوی را شکست، در واقع نادیده گرفتن وقایع و رویدادهای حداقل ۱۵ سال پیش از سال ۵۷ و تقلیل انقلاب اسلامی به یک شورش همگانی است. در مطلبی مثل این که می‌خوانید اگر نشود همه گذشته‌ای را که گفتیم تجزیه و تحلیل کرد، می‌شود ضمن نگاه کردن به رویدادها، حرف و حدیث‌ها و نقل قول‌های شب و روز ۲۲ بهمن، بررسی مختصر زندگی و فعالیت‌های «قره‌باغی» و یادآوری وضعیت روحی و رفتاری کارکنان و نیروهای ارتش شاهنشاهی، نشانه‌های زیادی را دید که ثابت می‌کنند اقدام رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران و اعلان بی‌طرفی ارتش فقط یک عامل از عوامل مختلفی بود که پازل فروپاشی نظام سلطنتی را کامل کرد.

۲۶ امضای دیگر
برای همه فرماندهان ارتش شاهنشاهی مثل روز روشن بود که بختیار قصد حفظ سلطنت را ندارد و با وجود تشکیل شدن شورای سلطنت فقط به «جمهوری» فکر می‌کند. این را سپهبد بدره‌ای هم به نمایندگی از دیگر نظامیان به «قره‌باغی» می‌گوید. در نتیجه ارتش و فرماندهانش که رسالت اصلیشان حفظ سلطنت بود، نمی‌توانستند طبق سفارش شاه و ژنرال هایزر از بختیاری که ضدسلطنت بود حمایت و دفاع کنند چه برسد به اینکه به خاطر او دست به کودتا بزنند. همچنین بختیار در میان نظامیان هیچ طرفداری نداشت که بخواهد برای نخست‌وزیر فداکاری کند و رو در روی مردم بایستد.
فرماندهان ارتش البته در شب و روزهای پرالتهاب منتهی به پیروزی انقلاب، یک انتخاب دیگر هم داشتند و آن اینکه از نخست‌وزیری بازرگان اعلام حمایت کنند. این مورد هم البته غیرممکن بود، چون بازرگان نخست‌وزیر دولت انقلاب بود. انقلابی که هدف اولش سرنگونی سلطنت بود. بنابراین معقول‌ترین راه برای فرماندهان ارتش در آن مقطع این بود که خود را از معرکه کنار بکشند و به تماشای نبرد دولت بختیار با دولت انقلاب و مردم بنشینند.
به جز این‌ها نکته مهم دیگر این است که اعلان بی‌طرفی ارتش دستور و یا تصمیم فقط شخص قره‌باغی نیست و ۲۶ ارتشبد، سپهبد و سرلشکر دیگر هم پای آن امضا زده‌اند. یک تصمیم جمعی نظامی که حاصل رصد اوضاع و احوال نیروهای نظامی کل کشور و نحوه برخوردشان با مردم و همچنین بررسی دقیق اتفاقاتی است که دارد توی کوچه و خیابان به نفع مردم می‌افتد. به صحبت‌های رد و بدل شده میان شاه و قره‌نی در۲۶ دی‌ماه و داخل هواپیما هم که دقت کنیم متوجه می‌شویم محمدرضا پهلوی هم شاید چنین روز و چنین اعلامیه‌ای را پیش‌بینی می‌کرده است که در پاسخ به قره‌نی وقتی می‌پرسد تکلیف ارتش در غیاب شما چه می‌شود، پاسخ می‌دهد: «ارتش و نیروهای انتظامی در اختیار شماست. هر طور منطق شما حکم می‌کند عمل کنید، ولو اشتباه باشد، عدم رضایتی در من ایجاد نخواهد شد به شما حق می‌دهم، چون وضع مشکل است!»

تا آخرین روز
نگاه مختصر به زندگی و رفتار و عملکرد قره‌باغی در زندگی و دوران نظامی‌گری‌اش هم بد نیست و ثابت می‌کند او اهل خیانت به رژیم شاهنشاهی نیست و تا آخرین روزها هم سعی کرده حداقل شاکله کلی ارتش را برای دفاع از سلطنت حفظ کند: «در مهرماه ۱۳۱۵ وارد دانشکده افسری شده و با ولیعهد محمدرضا پهلوی همدوره و بعد منشی مخصوص او می‌شود... وقتی حسین فردوست مأمور تشکیل گارد جاویدان می‌شود، قره‌باغی به عنوان معاون او انتخاب شده و گارد شاهنشاهی را راه‌اندازی می‌کنند... بعدها فرمانده این گارد می‌شود... برای گذراندن دوره عالی رسته پیاده و همچنین تحصیل در رشته حقوق به فرانسه اعزام می‌شود و دکتری‌اش را می‌گیرد... یک سال بعد دوباره به فرانسه اعزام می‌شود تا در دانشگاه جنگ دوره عالی را بگذراند... سال۱۳۴۱ فرمانده دانشگاه نظامی ایران می‌شود... فرمانده ژاندارمری ایرانی می‌شود... به خاطر خدماتش در ژاندارمری دو نشان درجه اول از سوی شاه دریافت می‌کند... با شروع ناآرامی‌ها در ایران او طرح تشکیل نیروی مقاومت و پایداری را می‌دهد و آن را راه‌اندازی می‌کند... در سال ۵۷ نیروی مقاومت و ژاندارمری را برای سرکوب و دستگیری مخالفان در شهرهای مختلف وارد کار می‌کند...طرح «فرهاد» را برای دستگیری دانشجویان مخالف که روزهای تعطیل در اطراف تهران گرد هم می‌آمدند اجرا می‌کند... در کابینه شریف امامی وزیر کشور می‌شود...او از مخالفان عملکرد اویسی در ماجرای کشتار ۱۷ شهریور است، اما در جلسه‌ای که پس از آن برای لغو حکومت نظامی برگزار می‌شود ازجمله مخالفان لغو حکومت نظامی هم هست... طرح مسلح کردن برخی عشایر برای نبرد با مخالفان سلطنت و انقلابیون از سوی او ارائه می‌شود که البته اجرایی نمی‌شود... از دی‌ماه ۵۷ کلیه تصمیمات برای شدت عمل در برخورد با مردم و انقلابیون توسط او به عنوان رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران اعلام می‌شد... در دوران حضور «هایزر» در ایران هر روز برای بررسی و کنترل اوضاع با او جلسه داشت... روز ۲۳بهمن گریخت و ۱۴ماه در منزل بستگانش مخفی شد... با تغییر چهره و مدارک هویتی جعلی با نام «احمد کوه پایه‌ای» از ایران گریخت... در دادگاه انقلاب به صورت غیابی محاکمه و محکوم شد... سال ۶۱ سر مذاکره و اعلام همکاری با رضا پهلوی را باز کرد... سال ۱۳۷۹ به دلیل سرطان در پاریس درگذشت...».

خبرنگار: مجید تربت زاده
منبع: قدس آنلاین

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.