آنچه در ادامه میخوانید پاسخ این هفت اصلاحطلب به آن نامه است.
به نام خدا برادر ارجمند جناب آقای عسگراولادی،با سلام و احترام مجدد، چه زیبا است در شرایطی که راههای گفتوگو و تعامل خردمندانه و دلسوزانه را از یکدیگر دریغ کردهایم، به ایجاد کورسوی امیدی که بتوان در آن بر سر حداقلها مبتنی بر احترام متقابل و دغدغههای مشترک گپ و گفتی رقم زد، همت گماردهاید. مهم نتیجه و فرجام عملی این مکاتبات نیست. از آن برتر نفس انجام این امر است. چه اینکه بخش مهمی از مجادلهها و سوء برداشتهایی که در سالیان اخیر بر ما رفته است، در نتیجه بستن همه منفذها و فقدان درک مشترک از یکدیگر و نبود همت عالی برای انباشت سرمایههای ملی در تمامی سطوح جهت نیل به اهداف مشترکمان که تعالی ایران عزیز، اسلام رحمانی و ارزشهای انقلاب اسلامی مان است. همانطور که میدانید، ما دچار بن بست در گفتوگو شدهایم و هرچه جلوتر میرویم این انسداد بزرگتر و سترگتر میشود. از اینکه به سهم خود بر این دیوار بلند بیاعتنایی نقبی زدهاید از شما سپاسگزاریم. جا دارد در ابتدای این نامه از حسن توجه و اعتمادی که به دوستان و برادران اصلاحطلب خویش کردهاید تشکر نموده و دستانتان را به نشانه احترام بفشاریم.
جناب عسگراولادی!
ما با دوجریان عمومی در دوسوی خود روبهرو هستیم. جریانی که تنفس خود را در غوغاسالاری، شعارزدگی، افراطیگری دانسته و جریان دیگری که اداره کشور را در ستیز با باورها، سنتها و ارزشهای تاریخی این سرزمین معنا میکند و نیم نگاهی نیز به آن سوی مرزها دارد. هیچ فرقی هم نمیکند که طرفداران این دو مشی چه ادعایی دارند. مهم عملکرد، تاثیر ونتیجه رفتارشان است. یکی در آن سو، اسلام را معادل عقل ستیزی، انکار مردم سالاری و تزیینی دانستن آرای مردم دانسته و بر این باور است که در غیاب حضرت حجت نباید موجد هیچ اقدام اصلاح گرایانهیی شد، با این فرض احمقانه که اصلاح و انجام شایسته امور فرج آن بزرگوار را به تاخیر میاندازد. یا اینکه خود را منجی گرایان نوینی میدانند که نیاز خود به میراث تاریخی تشیع را کنار زده و برای خود جایگاه اتصال به مهدویت قائلند و در این راه از مراجع و نهادهای سنتی و آموزههای مصطلح فراتر میروند. آنها نه تنها با وجود فقدان پشتوانه مردمی از نردبان اصولگرایان بالا رفته، بلکه به هیچکدام از قواعد و سنتهای رایج محافظهکاری نیز باور ندارند. دیگر گروهی که آزادی را در انکار اسلام و هویت دینی دانسته و عقل گرایی و تلاش برای ساخت ایران عزیز را در مقابله با دین گرایی و ارزشهای متعالی انقلاب اسلامی ایران میداند.
این دو هرچند به ظاهر دشمن یکدیگرند ولی آدمی را به یاد تعبیر خردمندانه استاد شهید مرتضی مطهری میاندازد که فرموده بودند، هرچند در ظاهر این دو با هم مخالفند، اما بسان یک قیچی در جهت عکس هم و برای نابودی یک چیز به حرکت در میآیند. مهم نیست دو طرف افراطی چه شعارهایی میدهند، مهم آن است که دود اعمالشان به چشمان چه کسانی فرو میرود. رفتار این دو گروه نشان داده که فارغ از شعارهایشان کمر به نابودی ایران عزیز بستهاند. برداشت ما از مکتب نورانی اسلام آن است که اسلام منشأ برکات فراوان و برپاکننده نهضت بزرگ انسانی و ایجادکننده تمدنی بس رفیع است. ما بر این باوریم که انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) هم میتواند منشأ اصلاح کژرویهای اخلاقی شود و هم جامعهیی بزرگ و پیشرفته ایجاد کند.
جامعهیی که میتواند نمونه و الگوی مسلمانان باشد. کشوری توسعه یافته که در آن دین عرصه تحقق عملی داشته، هم دیانت مردم را کمال بخشد و هم معیشت آنها را تقویت کند. اینچنین آموزهیی نه در جنگ با عقل است و نه در جدال با آزادی. تاریخ بشر به ما آموخته است که هرجا مدعیان دین به جنگ آزادی و عقلانیت رفتهاند، این ساحت دین بوده که بهشدت صدمه دیده و از بستر جامعه برافتاده است. تجربه انسان غربی در قرون وسطی بهترین گواه بر این مدعا است.
به تعبیر استاد مطهری این ساحت دین است که با عدالت سنجیده میشود نه ساحت عدالت با دین. تاریخ اسلام بر خود بالیده است که هیچگاه در مکتب نورانی اسلام طبقهیی منحصر در دین شکل نگرفته است. آموزههای شرعی آنگاه اعتباری داشتهاند که با برداشتهای عقلانی در همزیستی و سازگاری بودهاند. وضعیت انسان امروز در جهان نشان میدهد که بشر همواره نیازمند معنویت است. اما معنویتی که در آن بتوان از چشمه ناب بیپیرایگی نوشید. تحجر بزرگترین دشمن دین است. متحجران بدترین جفا را در حق دین روا میدارند. آنها دین، عقلانیت و آزادی را نقیض یکدیگر میدانند و در ذهن نابالغ آنها نمیتوان اجماع دینداری و آزادگی را تصور کرد. هنر امام در این بود تا به ما اثبات نماید هم میتوان دیندار بود و هم روشنمدار.
اما تندروها و کوردلان دو سوی این طیفها نمیخواهند این سخنان را بشنوند. عدهیی میگویند، دین یعنی ضدیت با حقوق بشر، ضدیت با عقلانیت، دشمنی با آزادی و مردمسالاری. گروه مقابل هم میگویند که دین توان اداره جامعه و تعامل با ارزشها و خواستههای نوین بشری را ندارد.
جناب عسگراولادی!
دغدغه بزرگ ما حرمت و میراث تشیع و ارزش عمومی جامعه و دولت دینی است. اگر این فرصتی که در اختیار دینداران گذاشته شده به پایان خوشی نرسد، همه ما مسوولیم. چه آنها که مستقیما موجب ناکارآمد نشان دادن دولت دینی و میراث دینیمان شدهاند و چه آنهایی که بهترین فرصتها را از فرزندان این ملت گرفته و به بهانههای واهی آنها را خانهنشین کرده و مدیران یک شبه و میدان ندیده را بر گرده بروکراتیک کشور سوار کرده و مهمترین تصمیمات را بیتدبیرانه اتخاذ کردهاند. نمیخواهیم نمک به زخم کسی بپاشیم. اما تمامی این بیتدبیریها و بیکفایتیها پیشبینی شده بود. شاید بهتر آن است که گفته شود، خود کرده را تدبیر نیست. اما چه کنیم که ما همگی بر این کشتی سوار هستیم و ره به مقصد یکسانی میبریم. اما باید بدانید که اگر نتوانیم به خواست و آرمانی که انقلاب برای تحقق آن صورت گرفت نایل آییم، مسوولیت همه ناکارآمدیها و بحرانها و تهدیدهایی که کلیت کشور را در برمیگیرد بر عهده ما است.
برادر عزیز!
نگاه ما به جریان اصلاحطلبی، تکیه بر رقابتهای صرف سیاسی و رفتارهایی شبیه مجادلات قبیلهیی نیست. جریان اصلاحطلبی برآمده از خواست و مطالبات تاریخی قدیمی ملت ایران است. این خواست و مطالبه تاریخی در انقلاب مشروطه، نهضت ملی نفت، انقلاب اسلامی و حماسه دوم خرداد 76 از سوی قاطبه ملت ایران درخواست شده است.
جریانی که بر سه پایه ایران، اسلام و پیشرفت متکی است. آزادی و عدالت در کنار توسعه و پیشرفت در دل این سه ستون استوار مستتر است. این جریان سیاسی دین را یکی از ارکان اصلی فرهنگ و تمدن ایرانی میداند. این گرایش البته تنها در دوران اسلامی تجلی نداشته، بلکه در ذات هویت ایرانی معنا یافته است. چه آنکه ما ایرانیان تنها ملتی در تاریخ بشر هستیم که بت پرست نبودهایم و البته افتخار دیگرمان این است که برخلاف بسیاری از ملل متمدن بشری، هیچگاه بت پرستی را تجربه نکردهایم. سنت دیگری که ایرانیان را متمایز ساخته، میل به عدالت و تحقق آن در تاریخ بشریت است. فارغ از نگرههای ناسیونالیستی یا فرصتطلبانه باستانگرایی، تاریخ ایران کهن مشحون از ارائه فرصتهای برابر برای ملل و دولتهای دیگر و همسایه است.
ما کمتر آغازکننده جنگی در تاریخ بودهایم اما همواره از مرزها و تمامیت ارضی خود با دلاوری و شایستگی دفاع کردهایم. امروز هم دنبال جنگ نبوده و نیستیم. جهان ما از جنگ و نزاعهای ویرانگر خسته است. نباید به بدخواهان برای ضربه زدن به کشور فرصت و بهانه داد. دنیای امروز با امنیت و ثبات، گسترش مردمسالاری و تقویت نهادهای مدنی و بالا بردن شاخصهای اقتصادی از دیگر کشورها متاثر میشود. در حالی که ایران در بهترین منطقه استراتژیک و ژئوپولتیک قرار دارد، باید نسبت به تحولات منطقه پیشگام باشد. به دلیل سوء سیاستها در عرصه بینالمللی از درک عمیق تغییرات در منطقه خاورمیانه باز ماند. از فرصت تحولات در کشورهای منطقه نتوانستیم در راستای تحکیم مواضع خود سود بریم. این در حالی است که برخی از همسایگان و دولتهای کوچک، فارغ از ظرفیت واقعی خود، در غیاب یک دیپلماسی کارآمد از این آبهای گل آلود ماهی میگیرند.
دوست ارجمند ما!
جریان اصلاحطلبی مرهون نواندیشی در تمامی عرصهها با تاکید بر پایههای اصلی کشور و انقلاب است. چه در تئوری و چه در عمل، اصلاحطلبی تنها با تکیه و حمایت از کلیت ساختارهای نظام معنا مییابد. در غیر این صورت اصلاحطلبی معنایی ندارد. آنها که در تلاش هستند تا ناشیانه اصلاحات را به براندازی یا هم آغوشی با جریانات معاند متهم نمایند، یا معنای اصلاحات را نمیفهمند یا میدانند و ماموریتی دیگر دارند. باید تاکید نماییم که اصلاحطلبی بازی در میانه ارزشهای رایج نظام و تلاش برای بهسازی ناکارآمدیهای آن و اصلاح کژرویهاست. سازمانهای اجتماعی نیز بسان نظامهای مکانیکی، نیازمند ارزیابی و عیب یابی و اصلاح امور هستند. وگرنه آب زلال هم که منشا حیات است، در صورت عدم تحرک و پویایی به گندابی بدل خواهد شد. اما این بدان معنا نیست که همه اقداماتی که چه به نام اصلاحات و چه به نام اصولگرایی انجام شده، محل دفاع دارد. هم برخی از اصلاحطلبان ما در بسیاری از حوزهها دچار اشتباه و اهمال شدهاند و هم برخی از اصولگرایان بسیاری از فرصتها را از کشور ستاندهاند. اما یادمان باشد که اختلافات ما تنها به انتخابات 88 مربوط نمیشود.
از ابتدای شکلگیری انقلاب اسلامی ما نگاههای متفاوتی به مسائل داشتهایم. مهمترین فراز تاریخی این اختلافات به جدایی مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز مربوط میشود. بزرگان هر دو تشکل، از مریدان و شاگردان امام بودند. اما در حضور ایشان و با اجازه و تایید ایشان این انشعاب صورت گرفت. اما میپذیریم که همانطور که دوستان ما از شعار مبارزه با اسلام امریکایی برای حذف شما و دوستانتان بهره بردند، در کارنامه دوستان و همفکران شما نیز از این دست سوءاستفادهها کم نبوده است. چه آنکه پرونده دوستان اصولگرا از این حیث پربارتر است. گاهی آتش رقابت آنقدر بالا گرفته که نگرانی از حذف فیزیکی نیز به وجود آمده است!
اما امروز محل گلهگزاری و طرح سخنان اختلاف افکن نیست. ما هردو گاهی ره به خطا بردهایم. برای جامعهیی که سابقه کار گروهی و رفتار مبتنی بر ترجیح منافع ملی بر ارزشهای حزبی و خطی، کم در سابقه خویش دارد، این خطاها بخشیدنی است. مهم آن است که راه خود به سوی آینده را هموار و از گذشتهها درس بگیریم. دیروز به تاریخ پیوسته است. مهم آن است که از آن درسها آموخته باشیم. آنچه اهمیت دارد، سرنوشت امروز و فردای سرزمینمان است. شاید فردای ما بدتر از امروزمان باشد. اما در بستر و پیشگاه تاریخ این را فرض قطعی خود میدانیم که تذکر دهیم، فرصتها برای کشور یکی پس از دیگری از دست میرود. اداره غلط دولت و رفتارهای نمایشی در کنار فقدان تدبیرهای مدیریتی کلان، کلاف سردرگمی را فراهم ساخته که خلاصی از آنها به راحتی امکانپذیر نیست. نه در عرصه بینالمللی وضعیت خوبی داریم و نه در شرایط اقتصادی بسامانی به سر میبریم. آن ماجراجوییها و سخنان گزافه، زندگی را بر مردم سخت کرده است. وضعیت اخلاقی و اجتماعی جامعه را نیز که تماشا میفرمایید. شاخصها در تمام ابعاد نگرانکننده است.
آنهایی که از قطعنامهها به کاغذ پاره تعبیر میکردند و تنها به جنجال آفرینی مشغول بودند، امروز تقصیر بیتدبیریها در حوزه مدیریت خود را به گردن تحریمها میاندازند!اصلاح این نابسامانیها تنها با گستره دامنه اعدامها و راهاندازی نمایشهای اینچنین بدون درک درست عوامل و دلایل اصلی پیدایش این بزهکاریها ناممکن است. امروز جایگاه ما، در عرصه بینالمللی که در میان همسایگان برای حضرت عالی که فردی مطلع هستید، به خوبی آشکار است.
نگاهی به برخی کشورهای مسلمان و تدابیر مطلوب آنها برای بهبود شرایط زندگی مردمانشان و استفاده از فرصتهای بینالمللی آنها را به بازیگرانی بزرگ تبدیل کرده است. کار به جایی رسیده است که برخی از دول سابقا دوست یا مرعوب ایران عزیز برای کشور آهنگ ابوعطا مینوازند!چرا کاری با اعتبار ایران کردهایم که هربار که هموطنانمان به سفر خارج میروند- که به برکت سیاستهای دولت، این مشکل هم حل شده است!- از این همه پیشرفت همسایگان، انگشت حیرت و حسرت به دندان میگزند. اینکه چرا کشورشان با این همه ثروت و موقعیتهای استثنایی، مردمانش به این حال و روز افتاده اند؟در حالی که ظرفیت انقلاب اسلامی و ایران بزرگ بسیار فراتر از این شرایط است.
برادر عزیز!
تحولات یکی، دو سال اخیر در منطقه نشان داده موسم جدیدی از راه رسیده است. اگر گوش خود را به نجواهایی که برخاسته ببندیم، فرجام نیکی نخواهیم داشت. ما نمیتوانیم نسبت به حقوق گروههای مختلف اجتماعی و قومیتی خود ساکت باشیم. نمیتوان پا بر نیازهای مشروع گروههای گوناگون اجتماعی گذارد. با اینکه انقلاب اسلامی مشارکت عمومی زنان ایران را تسهیل کرده، بعضا نداهایی در مراکز قانونگذاری برمیخیزد که با روح جامعه مدنی و کرامت انسانی در تعارض است. زنان ایران به عنوان نیمی از پیکره اجتماعی ایران نقش بیبدیلی در رشد و نوسازی و ارتقای معنویت ایران دارند. نمیتوان به پرسشهای مهم نسل جدید بیتوجه ماند و به سوالهای امروزین آنها پاسخهای کهنه و ناکارآمد داد. امروز همچنان نیازمند اجرای بدون تنازل قانون اساسی در تمامی ارکان و سطوح هستیم. ما به همه ارکان قانون اساسی پایبندی داریم. استفاده مقطعی و دلخواسته از این قرار داد ملی و فراموشی بخشهای اصلی که به حقوق مردم و تکالیف حکومتها مربوط است، نوعی سوءاستفاده از قدرت و بازی با کلمات و یک رفتار بیپرنسیب است.
با این همه باید با مردم صادق باشیم. شما که به اخلاق پایبند هستید و طرح این گفتمان را تنها از این باب روا دانستهاید، آیا شایسته نمیدانید که با صراحت و شفافیت به مردم اعلام کنیم که گناه بسیاری از این ناتوانیها به گردن گروههایی است که از این دولت و مدیران ارشدش بیحساب و کتاب حمایت کردهاند و جالبتر آنکه امروز حساب خود را از این دولت جدا کردهاند. ولی فارغ از این مجادلات، ما هنوز میتوانیم با تکیه بر داشتههای خود شرایط را برای زندگی مردم آسانتر نماییم.
ما هنوز چهرهها و شخصیتهایی را در میان جامعه داریم که میتوانیم از اعتماد ملی ایرانیان برای عبور از این بحرانها سود ببریم. منوط بر اینکه این فرصتها از دست نرود و ما به سرزمین سوخته نرسیم. بزرگانی چون سید محمد خاتمی، هاشمیرفسنجانی و ناطق نوری میتوانند در این بزنگاههای تاریخی نقش ملی و میهنی خویش را ایفا نمایند. ما برای عبور از بحران فقط به مردان رزم و امنیت نیاز نداریم، به مردان پخته سیاست بیشتر محتاجیم. عرصه سیاست، بستر کنش و تعامل سیاستمداران است نه رجال دیگر. هرکس را برای کاری ساختهاند. زبان سیاست زبان دیگری است.
متاسفانه در سالهای اخیر با امنیتی کردن شرایط جامعه و بستر سیاست در ایران، بر حجم ناکارآمدیها و بحرانها افزوده شده است. بدیهی است یکی از مهمترین اتفاقات در انتخابات پیش رو، باز گرداندن شرایط بازی سیاست در این عرصه است. وضعیتی که یکی از مصایب و نتایج تلخ انتخابات 88 به این سو است. در پایان امیدواریم طرح این موضوعات به شفاف شدن مسائل و کمک به درک متقابل و ارائه راهکارهای خداپسندانه جهت کمک به بهبود زندگی هموطنانمان نماید. برای شما و دوستان همفکرتان آرزوی توفیق داریم.
ابراهیم اصغرزاده- الیاس حضرتی- جواد حقشناس- سعید لیلاز- رضا نوروززاده- مسعود سلطانیفر- اسماعیل دوست.
نظر شما