آمده ام آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهَم بده
ای حَرمت ملجأ در ماندگان
دور مران از در و راهم بده
ای گل بی خار گُلستان عشق
قرب مَکانی چو گیاهم بده
لایِق وصل تو که من نیستم
اِذن به یک لَحظه نگاهم بده
ای که حریمت به مثلِ کهرباست
شوق وسبک خیزی کاهَم بده
تاکه ز عشقِ تو گدازم چو شمع
گرمی جان سوز به آهم بده
لشگرشیطان به کمین من است
بی کسم ای شاه پناهَم بده
از صف مژگان نگهی کن به من
با نظری یار و سپاهم بده
در شب اول که به قبرم نهند
نور بدان شامِ سیاهم بده
ای که عطا بخش همه عالمی
جمله ی حاجاتِ مرا هم بده
نظر شما