اینکه سازمان میراث فرهنگی در چنین دورهای در جریان برگزاری همایش بزرگداشت شیخ بهایی، این عالم بزرگ عهد صفویه را معمار معرفی کرده و طراحی میراث تاریخی اصفهان را به وی نسبت داده است، یا اینکه در این سالها، روز بزرگداشت شیخ بهایی به نام روز معمار در تقویم نامگذاری شده و کارنامه پروپیمانی از بناهای دوره صفوی را به پای وی ثبت کردهاند! به آن پژوهشگر باید حق داد که نسبت به صحت دیگر وقایع تاریخی دهه 80 و 90 قرن چهاردهم هجری شمسی شک کند و البته بیشتر به کارشناسان سازمانی تخصصی چون میراث فرهنگی! این انتساب تاریخی اشتباه از سوی سازمان میراث فرهنگی که بناست شناسنامه مستدل بناهای تاریخی کشورمان باشد، در حالی انجام شده که فعالان و کارشناسان حوزه میراث فرهنگی معتقدند، شیخ بهایی، معمار نبوده است و هر آنچه درباره میراث منتسب به او نقل شده، حرف مردم است و استناد تاریخی ندارد. به بهانه سالگرد درگذشت شیخ، به شرح این ماجراپرداختیم.
حمام شیخ بهایی پس از دوره زندگانی شیخ ساخته شد
مرتضی فرشته نژاد، عضو هیأت علمی دانشگاه هنر اصفهان تأکید دارد که شیخ بهایی عالم، فیلسوف و ریاضیدان بزرگی بوده، اما هیچ جا ثبت نشده که معمار یا شهرساز باشد و هیچ مدرک تاریخی هم برای اثبات آن وجود ندارد.
او میگوید: اگر شیخ بهایی الان زنده میشد، میگفت من ریاضیدان، فیلسوف و طبیب بودم، اما معمار نبودم!
یاغش کاظمی، کارشناش ارشد مرمت بناهای تاریخی که دوره فوق لیسانس خود را در اصفهان گذرانده و پژوهشهایی در این باره انجام داده که شیخ بهایی، ریاضیدان بوده و نه معمار، میگوید: هیچ بنایی نداریم که در تاریخ دوره صفوی مستند شده باشد، شیخ بهایی آن را ساخته است. فقط حمام شیخ بهایی است که البته درباره آن هم تردید وجود دارد که فقط نام شیخ بهایی را دارد؛ زیرا نوع معماری و ساخت آن مربوط به دوره پس از شیخ است.
به گفته او شیخ بهایی در رشته های مختلف صاحب دانش بوده و به شیخ الاسلام زمانش شهرت داشته و تبحرش در ریاضیات و فلسفه بوده است. البته سررشتهای از دانش معماری هم داشته، اما اینکه اثر معماری از خود به جا گذاشته باشد، در هیچ سند تاریخی نیامده است.
گمان کاظمی بر این است که در زمان صفویه اگر کسی صاحب فضل و کمالات بوده، در موارد مختلف هم اظهار نظر میکرده و این ماجرای شیخ بهایی است که اظهار نظرش چنان برای مردم اهمیت داشته که عامه ، دوست داشتند، هر کار بزرگ معماری را به نام او تمام کنند. مثلاً تقسیم آب زاینده رود منسوب به شیخ بهایی است، در حالی که با نگاهی به تاریخ اولیه نگارش این تومار میبینیم که چنین کاری در زمان اردشیر بابکان که پیش از شیخ بهایی بوده، انجام شده و شیخ بهایی در دوره خود آن را بازبینی کرده است.
ماجرا به همین چند اشتباه تاریخی ختم نمیشود، آنچه بر زبان مردم میچرخد، این است که شیخ در کارنامه معماری خود، طراحی میدان نقش جهان و محور چهارباغ را هم داشته است! در حالی که ساخت هر آنچه از بناهای تاریخی دوره صفوی را به شیخ منتسب میکنند، یک گیر تاریخی در آن دیده میشود؛ اینکه در هیچ سندی نام شیخ نیست!
این شیخ، آن شیخ نیست!
کاظمی درباره ساعت آفتابی مسجد جامع عباسی میدان نقش جهان که میگویند تنظیم آن را شیخ بهایی انجام داده، میگوید: شیخ بهایی نه در زمینه معماری و نه نجوم، کتاب معتبر قابل استنادی نداشته است. کتاب کشکول هم بیشتر به ریاضیات توجه دارد. اشارات معماری در این کتاب یک دهم اشارات ریاضی هم نیست، بنابراین براساس مستندات تاریخی نمی توان نام معمار بر شیخ بهایی نهاد.
او به معماران بزرگ دیگر در تاریخ ایران اشاره کرده و اضافه میکند: چرا هیچ کس سراغ قوام الدین شیرازی نرفته است، معمار بزرگی که مدرسه گوهرشاد را کار کرده است. تمام آثار او استناد تاریخی دارد. حتی در مسجد گوهرشاد نامش به عنوان معمار بنا، روی کاشیها نوشته شده است.
زمانی که موارد علمی و مستند دیده نمیشود، به نظر میرسد که تصمیمات سلیقه ای گرفته شده است. او که از مدعوین همایش بزرگداشت شیخ بهایی در اصفهان بوده است، میگوید: در آن برنامه بیشتر حرفها و دیدگاهها سلیقه ای بود.
حتی انتساب فرمول سفیداب شیخ به شیخ بهایی نیز ابهام دارد. مهدی نصیری مبارکه در پژوهشی پی برده که آنچه در منابع مکتوب درباره سفیداب شیخ آمده، شیخ دیگری غیر از شیخ بهایی است. در اصفهان، خانوادهای به نام شیخ بودند که آنها سازنده اصلیِ این ماده هستند؛ خانواده شیخهایِ بیدآباد که نسب شان به شیخ زاهد گیلانی میرسد، نه شیخ بهایی. نکته جالب دیگر اینکه در آثار مکتوب شیخ بهایی هم اشارهای به سفیداب شیخ نشده؛ زیرا سفیداب شیخ، قدمتی بیش از دوران زندگی شیخ بهایی دارد.
شیخ جانب ادب را در علم داشت
فرشته نژاد درباره فرمول گرم شدن حمام شیخ بهایی با یک شمع میگوید: این ایده شیخ بهایی نبوده، بلکه طراح اصلی آن فرزندان موسی بن شاکر، از دانشمندان و ریاضیدانان قرن چهارم هجری بوده اند که شیخ بهایی در منابعی که از وی رسیده، جانب اخلاق را رعایت کرده و اذعان داشته که این طرح مربوط به من نیست، فقط آن را اجرا کرده ام. به گفته او، شرح مفصل این موضوع را دکتر سرفراز غزنی در مقاله ای در مجله دانشمند سال 63 آورده است.
فرشته نژاد میگوید: این اشتباههای تاریخی و گفتن آن از سوی سازمانی چون میراث فرهنگی، فقط سبب میشود که آیندگان درباره ما قضاوت بدی داشته باشند.
او با نقل این بیت از سعدی که «دشمن دانا بلندت میکند بر زمینت میزند نادان دوست» یادآور میشود: از آنها که به مناسبت روز معمار برای شیخ بهایی بزرگداشت برگزار میکنند باید پرسید، چه سند تاریخی بر این ادعایشان دارند، حتی خود شیخ هم جایی نگفته که من معمارم.
نکته جالب اینکه، مقالاتی که به همایش بزرگداشت شیخ بهایی در کسوت معمار و شهرساز رسیده، عمدتاً با این محوریت بوده که فلان اثر و بهمان اثر به شیخ بهایی هیچ ربطی نداشته و انتساب آن به وی در هیچ سند تاریخی نیامده است.
با وجود اینکه پشت تریبون چنین همایشهایی و در پنل های تخصصی بارها از سوی پژوهشگران سند و مدرک تاریخی رو شده که میراث تاریخی منتسب به شیخ بهایی را از کارنامه او پاک میکند، اما میبایست پیش از تصمیم گیری برنامه ریزان برای برپایی چنین بزرگداشتها و نامگذاریها و احتمالاً آزرده کردن حنجره مسؤولان بر خواندن خطابه های آتشین از فنون معماری و مهارت شهرسازی یکی چون شیخ بهایی، جلساتی توجیهی برایشان برگزار میشد که اول تکلیف مشخص شود، لیلی زن بوده یا مرد، تا بعد برسند به شرح حال عاشقی!
نظر شما