منتقد بودن معذوریتها و مشکلاتی را به همراه میآورد که از آنها میتوان به بهره مند نبودن از نظرهای واقعی مخاطبان خاص این حوزه اشاره کرد. مشکلاتی مثل اینکه عموماً منتقدان روی آثار این نوع افراد نمی نویسند؛یا حداقل کم مینویسند؛ به دلایل مختلف مثل ترس از اینکه اگر روابط دوستانه ای با طرف دارند، در آن خللی وارد شود یا در صورت منفی بودن نقدشان عملی تلافی جویانه اتفاق بیفتد؛(بگذارید رازی را با شما در میان بگذارم. گوشتان را بیاورید نزدیکتر. چیزی با عنوان نقد منفی وجود ندارد؛چون بخش اعظم نقد بر اساس مختصاتی که متن ارایه میدهد، اتفاق میافتد. مضاف بر اینکه مشکلات متنی طی سه دهه اخیر معطوف به حوزه زبانی مثل ضعف تألیف یا ایرادات وزنی،قافیهای هستند که در کل ایرادات ابتدایی محسوب میشوند و باعث شده اند، کیفیت خود نقد هم پایین بیاید، چرا که به دلیل سطح نازل کیفی منتقد و نقد در همان ورودی های کار گیر می کنند.) خب! اینها بخشی از مشکلات هستند که «قربانعلی» و افرادی مثل او که در چند جبهه میجنگند با آن دست و پنجه نرم میکنند و همان طور که حدس زدید، این مشکلات یک طرفه هم نیستند و علت به وجود آمدنشان نبود بستری مناسب برای شکل گیری ساختار حرفه ای نقد است. شاید به همین دلیل است که یکی از بندهای قرار داد «وینسنت کنبی» منتقد ارشد روزنامه «نیویورک تایمز» این است که حق ندارد در لس آنجلس زندگی کند تا مبادا چشمش در چشم فیلم سازان بیفتد و ... . توصیه من به منتقدین در این جور مواقع پایبندی به قرار داد «ژنو» و منع استفاده از سلاحهای کشتارجمعی است. توصیه دیگری که میتوانم بکنم استفاده از « لبه کند تیغ نقد» و ارجاع مفاهیم به زیر گفتار متن است؛به طوری که هم حرفهایتان زده باشد هم ...!
میل گریز
چیزی که در برخورد اولیه با آثار «قربانعلی» بیشتر به چشم میخورد، توجهی است که به وجه برون زبان در این نوع آثار با بازیهای زبانی، جا به جایی ارکان جمله، استفاده از قافیه و ... شده است؛ ویژگی که با این شکل و شمایل به نظر میرسد، بیشتر ویژگی نسلی است، به طوری که در اغلب آثار منتشر شده در دهه هفتاد شاهد این نوع اتفاقات بودیم. یکی دیگر از این ویژگیهای مشترک شعر آن دهه «میل گریز از مرکز»ی است که در سطرهای این دست شاعران دیده میشد یا در حوزههای مختلفی مثل روایت. اتفاقی که به نظر میرسید در اغلب موارد به صورت آگاهانه هم میافتاد. مساله ای که در آثار «قربانعلی» عموماً ما با شکل متعادل شده آن مواجه میشویم؛ به طوری که در تک اتفاقها هم اغلب با تک سطرهایی که بیانگر این نوع رفتار هستند، در طول یک شعر مواجه میشویم. هر چند معدود شعرهایی هم هستند که بسامد این اتفاق در ظاهر در آنها بالاتر میرود. بخوانید: «... از خودم کنار میکشم/جا هست در قلبم بنشینی؟/بخت آن را دارم که آفتاب گرمم کند/در نفسهایش جانم ویران میشود/ شعرهایم چقدر هوای نام مرا دارند!/در فراخنای غار بیدار میشوم/ کدام دسته مدتی را که درنگ کرده اند بهتر میشمارند؟/ سر به هوایی بادبادکی در من نیست/از خودم کنار میکشم جای هست؟...» کتاب کوک تهران.
می گویم در ظاهر چرا که در هر بازگشت به شعر مناظر جدید پیش روی مخاطب باز میشود و بتدریج زوایای پنهان کار آشکار میشوند. چفت و بست هایی که عموماً در آثار «قربانعلی» درونی هستند و در همان خوانش اول نمی توان به آنها دست پیدا کرد؛ویژگی که باعث شده است، کارها قدرت بازخوانی پیدا کنند؛مساله ای که آثار منتشر شده طی سالهای اخیر از غیبت آن رنج میبرند و عموماً مخاطبین با شعرهایی تک وجهی مواجه بوده اند؛هر چند من هم با شما موافقم در مواقعی جنس کلمات از یک دستی خارج میشوند یا در مواقعی به دلیل نبود موفقیت در پیش روی بر اساس نشانه های جمعی یا حلقههای مفقوده روایت،آثار این شاعر تبدیل به معما میشوند.بخوانید: «اگر میشکستم/دریا با من قرار میگذاشت/ولی من عادت داشتم/روی موج های خودم دور بردارم» و مخاطب متوجه نمی شود «چرا اگر میشکستی دریا با تو قرار میگذاشت؟» و این بار گرچه در ظاهر در دایره مشترک مراعات نظیر کلمات قرار میگیرند (موج، دریا) اما به دلیل قطع شدن ارتباط هر سطر با سطر قبل و بعد خودش و از دست رفتن انسجام در معنا،تصویر کلی شکل نمی گیرد و کار تبدیل به معما میشود. مشکلاتی که گاهی در قدمهایی عقب تر درشکل گیری معنا اتفاق میافتند و ما با سطرهایی مواجه میشویم که فاقد معنا هستند. یا موسیقی و زبان کنشمندی که یکی از ویژگی های مثبت اشعار «قربانعلی» هستند به طوری که اغلب به ضرباهنگ تبدیل میشوند و بسامد گرما را در شعر افزایش میدهند، اما این بار به دلیل افراط،کار را به لحاظ کیفیت زبانی در پایین ترین سطح خود قرار میدهند. بخوانید:«کاری که تو برده است/آنقدر برنامه دارد/ تا چشم هایت مشغول شود/و خالی جایی که هر سویی افتاده است/نبینی» در طول تورق آثار« قربانعلی» از ضعیف تا درخشان با انواع سطح کیفی مواجه میشوید. راستش این یک واقعیت تلخ است، برای شاعران که مخاطب تنها وجه شهودی کار را میگیرد و در ذهنش میماند به همین دلیل است « بروسان» آنقدر بر سر زبانها افتاد؛ شهودی که خوشبختانه در کارهای « قربانعلی» هم وجودی پررنگ دارد. بخوانید:«هی زنگ میزند به فرودگاه/ بلیتی که دلش جا مانده در مبدأ...» یا «از رو به رو درخت/لم داده بر جزیره».
نظر شما