شعرهای علیرضا بدیع در مجموعه «شجره نامه یک جن» ادامه غزلهایی است که در گذشته از او خوانده ایم. او همچون برخی از شاعران غزلسرای روزگار ما به فرمول های مورد نیاز برای سرودن شعرهایی توجه برانگیز دست یافته است و این مسأله در کنار تسلط او بر زبان و خیال و نیز توانایی مضمون آفرینی اش باعث شده که به یکی از پرمخاطب ترین شاعران جوان روزگار ما بدل شود که البته توفیق کمی هم نیست.
فرمول آشنایی که از آن سخن گفته شد، باقی ماندن در فضای ذهنی و معادلات غزل سنتی فارسی و اضافه کردن مضمون ها و کشف های تازه زبانی و تصویری برای نوکردن پوسته این قالب است؛ این اتفاقی است که در بهترین شکل آن در دهه های گذشته در غزل حسین منزوی رخ داده است و بدیع و شاعران دیگری که در شعر امروز غزلسرایان نئوکلاسیک محسوب میشوند، در حقیقت میراث بران او در شعر امروزند.
در این شکل از غزل، روابط و مناسبات غزل سنتی بازآفرینی میشوند و شاعر همچنان به جنبه های تغزلی آشنای غزل وفاداراست:
باز آمده ام دست به دامان تو باشم
کافر شوم از غیر و مسلمان تو باشم
یا:
بیار سرمه و بر چشمهای ماه بکش
دمی در آینه خود را ببین و آه بکش
(البته مشخص نیست در ترکیب چشمهای ماه، با یک ترکیب استعاری روبه روییم یا وصفی. اگر ترکیب استعاری باشد ماه در ساختار بیت بی دلیل آورده شده و اگر ترکیب وصفی است، شاعر باید میگفت بر چشمهای «ماهت»، ضمن اینکه تغییر «به» به «با» مصرع را از سلاست انداخته است.)
یا:
آن چشم مست راه دلم را شبانه زد
این دزد تازه کار به دیوانه خانه زد
البته توانمندی مضمون آفرینی شاعر آنقدر هست که در دل همین تغزل هایی که بر پایه توصیف یک «تو» ی غایب سروده شده است و در میانه مناسبات عادت شده غزل فارسی، مضمونهای تازه و تصویرهای جذاب بیافریند و اصولاً استواری و شهرت غزلهای شاعرانی مانند بدیع به واسطه همین تک بیتهای درخشان است و شاعرانی چون او را باید شاعر بیت الغزلها دانست:
خوش به حال بوته یاسی که در ایوان توست
می تواند هر زمان دلتنگ شد بویت کند
تذکر این نکته البته اضافی است که در همین روابط و نسبتهای تکراری، شاعران امروز با دخل و تصرف و وارد کردن عناصر امروزی سعی در بازسازی این روابط و امروزی کردن آن به منظور لذت بیشتر مخاطب دارند. برای مثال مفهوم تغییر نام خیابان به نام یک شهید، کاملاً امروزی است، اما بدیع با همین مضمون در دل یک غزل کاملاً سنتی به خوبی بازی کرده است و اینچنین بیتی آفریده است:
شهید نیستم اما تو کوچه خود را
به پاس اینهمه دلدادگی به نامم کن
البته علیرضا بدیع در میان همسن و سالان خود که به غزلسرایی شهرهاند از همه بیشتر جسارت دست بردن در غزل را داشته است.
این ویژگی از همان نخستین مجموعه شعر او «حبسیههای یک ماهی که دل به دریا زد» مشخص بود، اما او در مجموعههای بعدی اش «از پنجره های بی پرنده» و «چله تاک» بیش از پیش از این جسارت های فرمی و زبانی دور شد و به زبان فخیم ، مضمون یابی های تک بیتی و تغزل های یک طرفه و آشنا روی آورد. نکته مهم در تازهترین مجموعه شاعر این است که بدیع دوباره به همان جسارت های دوران نخست شاعری اش بازگشته است و در فرم و زبان و این بار حتی در مضمون نوآوری هایی کرده است که اگر چه همگی موفق نبوده اند ، نشان دهنده این است که توفیق غزلسرایی فرمول بندی شده ، شاعر را از تلاش برای رسیدن به فرمهای نو باز نداشته است.
به این شعر توجه کنید:
فرمانده حکم سنگسارم هستم
سرجوخه صبح تیربارم هستم
جلادم و پای چوب دارم هستم
دنبال گل عروس میگردی و من
دنبال گل سنگ مزارم هستم
شاعر به راحتی میتوانست از یکی از سه مصرع نخست صرف نظر کند ( چرا که خود او هم میداند مثلاً در مصرع سوم چوبه دار را به چوب دار بدل کرده است) اما اصرار لجوجانه او در حفظ این مصرع و باز اصرار در نامیدن مجموعه به عنوان «غزلیات علیرضا بدیع» نشان میدهد که او اصولاً به دنبال ایجاد نوعی حیرت در تعیین قالب شعری برای مخاطبش بوده است و از آنجایی که هر نوع خروج از هنجار میتواند سبب ایجاد لذت در متن باشد، این اصرار توجیه زیباشناسانه پیدا میکند و میتوان آن را پذیرفت.
این مصرع را ببینید:
همین که زنگ زدم( باز کن) دو دستت را
در اینجا با نوعی حیرت در معنا روبه رویید. شاعر شما را در برابر دو معنای مجزا قرار میدهد که تنها با اضافه کردن پرانتز به متن ایجاد شده است و یا غزل پنج شاعر از همین مجموعه که باز بر اساس بازی با فرم غزل ایجاد شده است؛ نشان دهنده این است که بدیع حواسش به خیلی از عناصر زیبایی آفرین در شعر هست و تنها به مضمون سازی دلخوش نکرده است. البته باید در کنار همه اینها، او در زبان بیش از پیش سختگیر باشد.
برخی ضعف تالیف ها در شعر او ( نظیر استفاده از واژه جمبل در بیت مطلع که هم کلمهای غریب است و هم موسیقی شعر را مختل کرده است یا استفاده از ترکیب های غلطی مانند به اشتباه کشیدن دمار از روزگار کشیدن به جای به اشتباه انداختن و دمار از روزگار درآوردن) باعث میشود زیباییها و هنرمندیهای شاعر از چشم مخاطب حرفهای شعر بیفتد.
۲۷ فروردین ۱۳۹۳ - ۲۳:۴۴
کد خبر: 203040
گروه هنر- آرش شفاعی - برای کسانی که غزل جوان روزگار ما را دنبال میکنند، نام «علیرضا بدیع» نامی آشناست و کمتر علاقهمند غزل است که برخی شعرها و یا حداقل تک بیت های او را نشنیده و به خاطر نداشته باشد.<BR>
نظر شما