اما هستند کسانی که تنها حسرت کودکی را با خود دارند و به دلایل گوناگون نمیتوانند به کارهای معمول هم بپردازند. معلولیت جسمی یکی از عمده ترین دلایل از دست دادن بسیاری از چیزها و از جمله کودکی کردن است، اما هستند کودکان معلولی که معلولیتشان قابل درمان است، ولی سایه سنگین فقر، آنان را وادار میکند تا آخر عمر با معلولیت خود بسازند و بسوزند.
یکی از نمونههای عینی این ادعا پسر بچهای به نام «علی» است که در شیروان زندگی میکند، راستش را بخواهید، وقتی برای اولینبار داستان او را شنیدم، باورم نمیشد.
داستان از زمانی آغاز شد که مدتی پیش با یک عکاس جوان شیروانی به نام صفرپور در یک جشنواره عکاسی آشنا شدم و روز بعد میزبان او در روزنامه بودم و از چیزهای مختلفی صحبت کردیم. لابهلای صحبتهایش و عکسهایی که نشانم میداد، یک عکس توجهم را جلب کرد، عکس کودک معلولی که در حال نگاه کردن به عکس رادیوگرافی پاهای معلولش بود. از صفرپور خواستم توضیحات بیشتری درباره این عکس بدهد و او گفت: نام این پسر بچه علی است و از بدو تولد به علت شکستن مچ پا بر اثر افتادن مادرش در زمان بارداری با این معلولیت زندگی میکند. دردآورترین قسمت داستان کوتاه این پسر بچه جایی بود که صفرپور گفت: کفشهای مخصوصی که برای او در کودکی خریداری شده، پس از مدتی برای او کوچک شده و چون خانوادهاش تمکن مالی ندارد، قادر به خرید کفشهای جدید نیستند و او سالهاست که کفش ندارد.
از صفرپور خواستم تا در اولین فرصت به اتفاق هم سراغ این خانواده برویم و خلاصه پس از مدتی، این امکان فراهم شد و ما به خانهای رفتیم که در آنجا جز فقر مطلق چیز دیگری نبود.
* شاید زندگی!
در مقابل خانه ای توقف میکنیم که باور اینکه پشت دیوارهای قدیمی و سقف در حال ریزش آن خانوادهای زندگی میکند، بسیار سخت است. در باز میشود، اولین تصویری که میبینیم، دیواری فروریخته در سمت چپ و سیمهای برق آویزان و اتاقکی تاریک در سمت راست راهروی باریک با کفی خاکی است که هر بینندهای را به یاد فیلم «بلمی به سوی ساحل» و تصاویر منازل ویران شده پس از بمبباران عراقیها میاندازد.
بوی فقر و نداری همه جا را پرکرده است، اما نفس صاحبخانه گرم و صمیمی است، صداقت گفتههای مادر علی با زبان کرمانجی بیشتر و بیشتر احساس میشود. اتاقی که از سطح حیاط خانه حدود نیم متر پایینتر است و دیوارهای نمناک و سقف چوبی خمیده و دیوارهایی که بخشی از گچهای قدیمی و سیاه آن ریخته و پستویی کوچک که سقفش در حال ریزش است؛ محل زندگی این خانواده پنج نفره است.
جعبه خالی میوهای که زیرمیز تلویزیون قرار دادهاند تا تنها سرگرمی بچهها یعنی تلویزیون کوچکشان را روی میز شکسته نگه دارد و این تلویزیون تنها وسیله به درد بخور این خانه است. اجاق خوراک پزی که حداقل 10 سال از عمرش می گذرد و نیز یک کتری و چند استکان و بشقاب و قابلمهای که شکل اصلیاش را نمیشود تشخیص داد، تمام وسایل آشپزخانه آنها است و زیراندازی که فقط طرح قالی دارد و گویا از زمان خریدش حدود دو دهه میگذرد.
پستوی خانه اوضاعش بسیار وخیم است. ترس از وجود هر نوع حشره و خزندهای در لابهلای وسایل شکسته و قدیمی اجازه نمیدهد تا کسی بتواند چند دقیقه با آرامش آنجا را حتی نگاه کند. خلاصه اینجا جز فقر چیزی دیده نمیشود. اسباببازی بچهها هم خلاصه میشود به قطعات شکسته وسیله بازی کودکانی که دیگران دور انداختهاند و تعدادی قطعه پلاستیکی دیگر.
* ناتوانی در خرید کفش 100 هزار تومانی
مادر علی وقتی قصه فرزندش را تعریف میکند، حسرت خرید یک جفت کفش 100 هزار تومانی را همراه با بغض بیان میکند و میگوید: علی وقتی به دنیا آمد، مچ هر دو پایش به دلیل عارضه زمان بارداری مشکل داشت. نوزادی علی که تمام شد؛ چون پولی برای عمل پاهایش نداشتیم، یک جفت کفش مخصوص از طریق بهزیستی برایش تهیه کردیم. حدود 3 سال کفشها را می پوشید، اما دیگر او بزرگتر شده و کفشها برایش کوچک شده بود. وقتی برای خرید دوباره مراجعه کردیم، قرار شد 100 هزار تومان بدهیم، اما به دلیل اینکه هیچ منبع درآمدی نداشتیم و نداریم، نتوانستیم کفشهای جدیدی را برای او تهیه کنیم و او مجبور است بدون کفش باشد. از سوی دیگر امکان عمل جراحی را هم به دلیل ناتوانی مالی نداریم.
وی ادامه میدهد: شوهرم پیر است و از کار افتاده، اما گاهی به لطف بعضی از افراد کارهایی مثل وجین یا برخی کارهای سبک انجام میدهیم. البته همسایهها و کسانی هم که ما را میشناسند، همیشه به ما لطف دارند.
خلاصه هر چقدر از فقر این خانواده بگویم، کم است. این خانواده بیشتر مواقع حتی پول حمام بچهها را هم ندارد و مانند چند دهه قبل با آب گرم و یک لگن، آنها استحمام میکنند، اما مهمترین دغدغه این روزهای این خانواده عمل پای علی کوچولو است؛ زیرا باید امسال به پیش دبستانی برود، اما پاهایش نخواهد گذاشت زنگهای تفریح و هنگام بازگشت به خانه، همپای همکلاسیهایش بدود.
نکته قابل توجه دیگر در داستان این خانواده هم جالب است؛ زیرا مادر خانواده دختر یکی از استادان هنرمند خراسان شمالی است.
از شهروندان و خوانندگانی که همواره یاریگر نیازمندان بودهاند، میخواهیم تا با کمکهای خود شرایطی را مهیا کنند تا علی کوچک قصه ما بتواند خاطرهای از دویدن دوران کودکی خود را در آینده داشته باشد و زمستان امسال نگران فرو ریختن سقف خانهشان نباشد.
برای هر گونه کسب اطلاع بیشتر میتوانید با شماره تلفن 7628208 یا 09153202261 تماس بگیرید.
نظر شما