حمیدرضا شکارسری - «سال‌ها پیش/ مادرم لباس‌های چریکی‌اش را دور انداخت/ و مستعمره پدر شد/ از این سطر به بعد/ هرچه بنویسم تف سر بالاست!»

 پارادوکس هنر مدرن


هر اثر هنری (بخوانید هر شعری) این گمان را در مخاطب خود ایجاد می‌کند که هنرمند یا شاعر را در خلال رویارویی با اثر بخوبی شناخته است . حال آنکه مخاطب در واقع طی قرائت متن با راوی روبه رو شده است و تنها با وجه یا وجوهی از شخصیت راوی آشنا شده است. از این منظر هرگز نمی‌توان هنرمند را به خاطر متنی که آفریده است، مورد بازخواست قرار داد بلکه باید راوی را تحت پیگرد قانونی یا شرعی قرار داد!
آشکارگی خویشتن راوی در آثار هنری مدرن به مراتب بیشتر از آثار کلاسیک و سنتی است و این به دو دلیل است :
- شکستن بسیاری از تابوهای بشری در روزگار ما که به هنرمند امکان ارایه آسوده‌تر، صادقانه‌تر و صریح‌تر افکار، احساسات و عواطف خود را می‌دهد. پس هنرمند معاصر لزوماً شجاع‌تر از هنرمند دیروز نیست و تنها از موقعیت تغییر عرف‌ها و هنجارها و محو تابوها به نفع گشادگی متن بهره می‌برد.
- گسترش دایره واژگانی به دلیل عینی گرایی و جزء نگری بیان مدرن که امکان فضاسازی شخصی را برای هنرمند فراهم‌تر می‌کند.
«غزال مرادی» در شعر خود با بیانی معطوف به جنسیت گرایی وجوهی از شخصیت راوی زن متن را عیان می‌کند. او( راوی) چون مادرش که چریکی شکست خورده بود، معترض است: اعتراض به استعمار پدر! و حالا به هنگام روایت و نوشتن این شعر ناامید هم هست، باز هم مانند مادرش که لباسهای چریکی‌اش را نومیدانه به دور انداخت . به مستعمره پدر بدل شد.
اعتراض راوی نوشتن این شعر است و نومیدی او از پایان بندی همین شعر ناشی می‌شود. یأسی که آلوده به لحنی لاقید و بی‌تفاوت شده است.
در شعری محتواگرا چون این شعر که اتفاقاً مختصات ادبیات مدرن را هم داراست؛ نه تنها چهره شاعر (غزال مرادی) دیده نمی‌شود، بلکه خواننده حس می‌کند شاعر با پنهان شدن در پشت نقاب راوی به جای بازنمایی آرزوها و ایده آل‌های هرچند سرکوب شده خود پرداخته است. این پارادوکس هنر مدرنیستی است که می‌کوشد محتواگرا و به اصطلاح ارزشی هم باشد.
* باد مخابره خواهد کرد- غزال مرادی- هنر رسانه اردیبهشت- 1390- صفحه 69

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.