انتخابات

ماهواره پدیده‌ای است که به جای مواجهه درست با آن، سال‌هاست صورت مساله‌اش پاک می‌شود در حالی که به گواه آمارهای رسمی و غیررسمی درصد بالایی از ایرانیان ماهواره دارند و برنامه‌های آن را می‌بینند.<BR>

وقتی خرّم سلطان و ارمیا نفس صداوسیما را می‌گیرند

 سایت خبرآنلاین نوشت: دیشب ماهواره همسایه داشت فلان برنامه رو نشون میداد...؛ خود شما چندبار این جمله را به زبان آورده اید یا از زبان دوست و همکار شنیده اید و بعد هم کلی با تمسخر خندیده اید؟

چند سالی است که این شوخی بی مزه بین همه ما جریان دارد. مثل یک رازِ مگو که از قضا همه دنیا از آن خبر دارند و تبدیل به یک شوخی تلخ شده است. گمان می کنم دیگر همه باید بپذیریم که تعارف بس است.

ماهواره پدیده ای است که به جای مواجهه درست با آن، سال هاست صورت مساله اش پاک می شود. به گواه آمارهای رسمی و غیررسمی درصد بالایی از ایرانیان ماهواره دارند و برنامه های آن را می بینند. برخوردهای مختلف غلاظ و شداد و ممنوعیت های بی نتیجه هم نه تنها تاکنون هیچ تاثیری نداشته بلکه موجب گسترش و ترویج آن هم شده است. این کار متناوباً ریسیورها و دیش های مدل بالاتر را به بازار سرازیر می کند. همان آمارها طبیعتاً نشان خواهد داد که صددرصد آنها که ماهواره شان جمع می شود، به فاصله یکی دو روز، به راحتی دوباره صاحب ورژن پیشرفته تر این تجهیزات می شوند. این ها قابل انکار نیست.

آنها که صورت مساله را پاک کرده اند از این غافلند که خدمتی بزرگ تر از این نمی توان به شبکه های ماهواره ای کرد. ظاهراً همه فراموش کرده ایم که ده ها نهاد، در این باره مسئولند که شاید تنها وظیفه یکی دوتایشان (از جمله پلیس)، مقابله سلبی و توام با شدت عمل است و بقیه تماماً موظف به اقدامات اثباتی اند. بعضی هایشان باید فرهنگ سازی کنند، بعضی باید قوانین مفید و کاربردی تصویب کنند، بعضی باید بودجه کافی به تولید و برنامه ریزی تخصیص دهند، بعضی هایشان باید برنامه جذاب تولید کنند، بعضی ها باید فقط فکر کنند و.... اما ظاهراً همه، وظایفشان را فراموش کرده اند، دست‌جمعی خودشان را به بی خبری زده اند و دارند فقط خودشان را گول می زنند.

علاوه بر اینها ممنوعیت هایی که در عرصه رسانه برای حرف زدن دراین باره پدید آمده است هم، امکان تحلیل، آسیب شناسی و آگاه سازی را از کارشناسان می گیرد و مخاطب را دودستی تقدیم رقیب می کند.

این وسط مثل همیشه تنها به بخش سلبی و مقابله خشن توجه جدی نشان داده می شود. آدم یاد حکایت آن سه بنده خدا می افتد که قرار بود زمین را حفر کنند، لوله ای نصب کنند و بعد چاله را پر کنند و اگر لوله گذار غایب باشد، باز هم دو فرد دیگر بدون لوله گذاری، زمین را می کَنَند و بعد هم پر می کنند!

از اینها گذشته هیچکس هنوز به سوالات کلیدی افکار عمومی پاسخ نداده که اگر مطابق قانون ممنوعیتی وجود دارد، پس این همه -میلیون ها دستگاه - تجهیزات پیشرفته ماهواره ای از کجا می آید؟ توسط چه کسانی وارد می شود؟ و چرا سرِ مرزها جلوی این تجهیزات گرفته نمی شود؟

در میانه این همه سیاست های غلط، سوء مدیریت، کم کاری و خواب غفلت، میلیون ها نفر دارند حریم سلطان می بینند، با شعر یادت نره و چراکه نه همراه می شوند، بفرمایید شام تماشا می کنند، برای آکادمی موسیقی از تلفن های مختلف رای می فرستند، بحث های داغ خانوادگی شان درباره آینده رابطه مثلث یشیم، چنار، توپراک و سرگذشت یوسف و حوّا و لامیا و ایزل است و حول محورِ تحلیل دشمنی خرّم با ماهی دوران و والده سلطان یا خوشمزگی های سنبل خان و سرنوشت ابراهیم پاشا و نگار کالفا دور می زند. هنوز بحث اول شدن ارمیا و حذف شدن امیرحسین، داغ است. برای خیلی ها اخبار یعنی 60 دقیقه و خیلی ها اخبار فرهنگی شان را از شباهنگ کسب می کنند و تحلیل هایشان را از افق. داروهای لاغری، موسسات کاشت مو، افزایش قد و کِرِم های رنگ و وارنگ دکترمظاهری و ... برای خودشان جای محکمی توی خانواده ها باز کرده اند. حالا دیگر نه تنها برنامه دکتر هلاکویی پربیننده است بلکه سی دی های او دست به دست می چرخد.

در خیلی از میهمانی ها سرِشام، بحث مِین کورس و استارتر و این شوخی که از یک تا ده به میزبان چند می دهند متداول است، تیرامیسو حالا مثل شیرینی دانمارکی و زبون توی همه قنادی ها هست، توی دشت و صحرا خیلی ها دارند می گویند؛ اینجا فلانجاست مام فلانی ایم، آی لاو یو پی ام سی، یا توی آسانسور و کلاس درس و بیمارستان و دستشویی دارند برای سالی تاک، ویدیو می گیرند. بچه ها را به سختی می شود از پای شبکه پرشین تون بلند کرد. همین کودکان یا نقاشی می کشند یا با اسلحه اسباب بازی عکس می گیرند و می فرستند برای دکتر کپی.

یکی از دوستان که اخیراً سفری به ترکیه داشت نقل می کند کودک چهارساله اش در جزیره بیوک آدا از مادر پرسیده که؛ مامان اینجا خونه لامیا نیست؟! خدا می داند ترکیه با همین سریال ها به قاعده چندهزارمیلیارد برای تاریخ و فرهنگ و گردشگری اش تبلیغ موثر کرده و ما هم در خلاء خوراک فرهنگی خودمان، هرچه را سریال های ترکی – راست و دروغ – به خوردمان دادند، پذیرفته ایم. وقتی تلویزیون خودمان علاقه ای به شناساندن شاه عباس و نادرشاه و کوروش و کریم خان زند ندارد، سلطان سلیمان عثمانی با کلی ضعف و تحریف، می شود مرد اول شب های زنان و مردان و کودکان و نوجوانان ما. چرا نشود؟ واقعاً چرا که نه؟!

وقتی بخشی از تاریخ این سرزمین از کتاب های درسی حذف می شود و انگار کوروش و داریوش و خشایار و نادر هرگز وجود خارجی نداشته اند، چرا نباید توقع داشته باشیم کودک و نوجوان ایرانی تاریخ عثمانی و سلطان سلیمان و شاهزاده مصطفی را بهتر از تاریخ پرافتخار ایران بشناسد؟ جداً جای شرمندگی است.

وقتی برنامه های کودک تلویزیون ما از هر خلاقیت و جذابیتی خالی می شود، چرا یکی دو شبکه خارجی نیایند و این فضای خالی را با انواع و اقسام کارتون ها پُر نکنند؟ کارتون هایی که بعضاً تصاویر خشن و یا غیرمتعارفشان، مناسب این رده های سنی نیست. وقتی تلویزیون ما دوست دارد هم فیلم های سینمایی امریکایی پخش کند و هم سروتهش را بزند و حتی برایش داستان جدید بنویسد، چرا کلی شبکه مثل قارچ نرویند و صبح تا شب فیلم پخش نکنند؟

تو را به خدا از خط قرمزها و محدودیت های ناگزیر حرف نزنیم که این خط قرمزها از فرط سلیقه ای شدن و نامشخص بودن و تنگ و تار بودن امان همه را بریده اند.

گاهی هم برنامه ریزان ما از کارها و ایده های آن طرفی ها الگو می گیرند؛ وقتی بعضی تلویزیون های آنها صبح تا شب سریال ها و فیلم های سال های گذشته تلویزیون و سینمای خود ما را پخش می کنند، تازه حواس تلویزیون خودمان جمع می شود که می توان شبکه نمایش و آی فیلم و تماشا را با نمایش تکراری همین فیلم ها و سریال ها پر کرد. یا وقتی می بینند که مردم به فلان شبکه که فقط مستند پخش می کند اقبال نشان می دهند، یک شبکه مستند تاسیس می کنند و همینگونه است ماجرای تاسیس شبکه پویا که مشابه یکی دو شبکه ماهواره ای فقط کارتون پخش کند. ناگفته پیداست که موفقیت چنین اقدامات واکنشی و تقلیدی و توفیق شان درجذب مخاطبانی که به آن یکی شبکه عادت کرده اند، چقدر دشوار است و نیاز به محتوای فوق العاده دارد.

قرار شد تعارف نداشته باشیم؛ قضیه ماهواره گسترده تر و جدی تر از این حرفهاست. عامی و نخبه هم نداریم، روشنفکر و امّل هم نداریم، پیر و جوان وکودک هم نداریم. ماه و خورشید همین آینه می گردانند.

با یک نگاه، حریم سلطان و عمرگل لاله و عشق و جزا و ... را باید به عنوان یک فرصت نگاه کرد. فرصتی برای بیدار شدن مدیران تلویزیون و ترغیب آنها برای آنکه تکانی به خود بدهند و از بی اعتنایی به نیازها و خواست های مردم دست بردارند. این برنامه ها ثابت می کنند چقدر کم کاری و سوء مدیریت در تلویزیون و البته سینمای ما بیداد می کند، که چقدر پول کلان و ارزشمند بیت المال دارد به دلیل نابلدی و بی کفایتی در حوزه فرهنگ هرز می رود، که چقدر بی خیالی و سهل انگاری در مدیریت فرهنگی ما وجود دارد. اینها ثابت می کنند که ما چقدر نسبت به ظرفیت های داستانی، تاریخی، فرهنگی، اسطوره ای و گردشگری مان بی توجهیم. در تلویزیون ما بحران خلاقیت وجود دارد؛ خلاقیت در مدیریت و خلاقیت در برنامه سازی. این برنامه ها ثابت می کند چقدر خلاقیت در مدیریت و برنامه ریزی و برنامه سازی در تلویزیون ما عنصری کمیاب و حتی نایاب است.

متاسفانه باید اعتراف کرد در حال حاضر رقابت تنگاتنگی میان سه چهار شبکه تلویزیونی فارسی زبان برون مرزی برای جذب مخاطب ایرانی داخل کشور در جریان است و صداوسیمای ما بیشتر در نقش یک ناظر بی آزار، بی هدف و ناامید در این بازی نقش آفرینی می کند که نیازی هم به شرکت در رقابت نمی بیند.

شبکه ای با تنها شش هفت ساعت برنامه در روز - که کمتر از نیمی از آن تولیدی است- با سه چهار بار تکرار در شبانه روز، صدا و سیمای ما با این عرض و طول را مستاصل کرده است؛ چرا واقعاً؟ آن یکی شبکه با چهار تا سریال ترکی زیر متوسط توانسته آنچنان مخاطب انبوهی را جذب کند که شگفت آور است. واقعاً چطور؟

این وسط تلویزیون ما دارد چکار می کند؟ نگویید آنها دارند پول بی حساب خرج می کنند – که می کنند – که این دلیل ابداً قابل قبول نیست. سازمان صدا و سیمای ما با بودجه و درآمد هنگفت، ده ها شبکه، صدها ساعت برنامه در روز، هزاران نفر پرسنل و امکانات نرم افزاری و سخت افزاری بسیار وسیع، اصلا قابل مقایسه با هزینه و امکانات هیچکدام از آنها نیست. واقعاً نیست. و نگویید که جذابیت های آنها خط قرمزی است و دست شبکه های داخلی از این بابت بسته. این هم اصلاً پذیرفتنی نیست. هروقت تلویزیون خودمان درست عمل کرده و برنامه جذابی نزدیک به سلیقه عمومی و خواست مخاطبان تهیه و درست عرضه شده، اقبال مخاطبان را نیز به همراه داشته است. سریال های خوب گذشته مثل هزاردستان، امام علی، مدار صفردرجه، صاحبدلان و میوه ممنوعه یا همین مختارنامه و شوق پرواز و خیلی قبل تر سربداران، سلطان و شبان، گرگ ها، ابن سینا، روزی روزگاری و ... هرکدام توانسته اند در زمان خود مخاطبان انبوه را به خود جلب کنند. حتی سریال هایی مثل زمانه یا قبل تر ستایش و قبل ترش نرگس با وجود تمام انتقاداتی که به آنها وارد است توانستند نظر جمعی از بینندگان تلویزیون را معطوف به خود کنند. یا مثلاً همین سریال پایتخت با وجود برخی کاستی هایی که دارد با خلق شخصیت های جذاب، موقعیت های کمیک و روابط صمیمانه و باورپذیر ایرانی، توانسته به کیفیت استاندارد برسد، رضایت بسیاری از مخاطبان را جلب کند و به شبکه های آن طرفی ترجیح داده شود. یا وقتی کلاه قرمزی شروع می شود همه قید ماهواره را می زنند تا شیرینکاری های فامیل دور و پسرعمه زا و پسرخاله را ببینند. و مثلاً نود که رسماً تلاش شبکه های آن طرفی را برای ساخت برنامه ای مشابه ناکام گذاشت و رادیو هفت که یک اتفاق خیلی خوب و دلنشین در تلویزیون این روزهاست.

واقعاً کجایند سریال هایی که خیابان ها را خلوت می کردند؟ کجاست یک مسابقه تلویزیونی اریژینال جذاب مثل مسابقه هفته، که اصطلاحاتش بعد از نزدیک به دو دهه هنوز ورد زبان هاست؟ کجاست برنامه ای که دوروزه فراموش نشود و در یادها بماند؟ یکی در این مملکت پیدا نمی شود که یک تَلِنت شو جذاب بسازد؟ آدم های خلاق تلویزیون ما کجا هستند؟

اما بداقبالی را ببینید که همین تلویزیون خودمان با کمال بی ذوقی و بی سیاستی، یا از برخی برنامه های ماهواره ای و ایده های آنها گرته برداری می کند – که طبعاً برابر اصل هم نیست – و یا با همان برنامه ها شوخی می کند و قصد دارد با استفاده از علاقه مندی های مخاطبان و با تکیه بر پیش زمینه ذهنی آنها با تمسخر برنامه های اصلی ایجاد جذابیت کند. جای تاسف است که همین شوخی ها دقیقاً کارکرد ضد خود را پیدا می کنند و به تبلیغ مستقیم و مفت و مجانی برای برنامه های مورد اشاره بدل می شوند. آنها که برنامه های اصلی را ندیده باشند به تماشای نسخه اصل ترغیب می شوند.

ضمناً با این برنامه، تلویزیون رسماً پذیرفته که اکثریت مردم ایران بطور گسترده ماهواره تماشا می کنند. یکی نیست بپرسد، اگر مردم ماهواره تماشا نکنند اصلاً این برنامه شما برای کسی دیدنی است؟ در آن صورت اصلاً شوخی های شما را کسی می فهمد؟ واقعاً چرا باید این همه هزینه شود تا این دوستان برنامه ساز بی ذوق بنشینند بارها و بارها برنامه های ماهواره را ببینند تا بتوانند با جزییات کامل از آنها تقلید کنند و به خورد خلق الله بدهند؟ جداً فکر می کنند مردم با دیدن این برنامه های جلف، از ماهواره متنفر می شوند؟ یا اینکه به سرعت برای خلاصی از شرِّ همین برنامه های لوس و بی مایه، کانال را عوض می کنند و به نسخه اصل پناه می برند؟

اتفاقاً مخاطبان تلویزیون ایران بیش از میزانی که ما تصور می کنیم قانع هستند. اما توقع آنها و اعتمادشان، یک حداقل دارد که متاسفانه تلویزیون ما مدت هاست از رسیدن به آن کف و حداقل، ناتوان است. قضیه اصلی، بودجه نیست، کم کاری و سوء مدیریت است و کارهایی که به کاردان سپرده نمی شود، مشکل در سختگیری ها و خط قرمزهای تنگ و بی مورد است، درخانه نشین کردن چهره ها و مجریان و بازیگران مورد علاقه مردم و فراری دادن مدیران، برنامه سازان، فیلمنامه نویسان و کارگردانان کار بلد است، در فاصله گرفتن از نیازها و خواست های مردم و نشناختن علائق آنهاست، در فهم نادرست از مفهوم جذابیت، در غفلت از کارکرد رسانه تلویزیون و نشناختن اهمیت و وسعت نفوذ آن و در یک کلام، احترام نگذاشتن به مخاطب است وگرنه، نه بودجه تلویزیون ما کم است و نه سوژه برای تولید برنامه های قابل توجه مردم کمیاب. آنچه کم است مدیریت و ذکاوت و تخصص است و بس. تلویزیونی که یه حبه قند در آن سانسور می شود تکلیفش روشن است. قبول کنید که اعتماد کردن به چنین تلویزیونی کار بسیار دشواری است.

با این حساب دو راه بیشتر نداریم؛ یا باید بپذیریم که مخاطبان ما کج سلیقه اند و برنامه های آن ور آبی را به برنامه های جذاب شبکه های داخلی ترجیح می دهند و یا بپذیریم که برنامه هایمان یارای رقابت با برنامه های آنها را ندارند که شوربختانه در هر دو حالت قافیه را باخته ایم و متاسفانه میدان را کاملاً واگذار کرده ایم.

اگر خوراک فکری و فرهنگی برنامه های ماهواره ای را نامناسب می دانیم – که در بسیاری موارد اینگونه است – و اگر فکر می کنیم در فرهنگ و جامعه خودمان به اندازه کافی سوژه سالم و جذاب برای برنامه سازی وجود دارد که بتواند مخاطب ایرانی را راضی و از تماشای برنامه های آنطرفی ها بی نیاز کند و اگر معتقدیم برنامه سازان توانا و خلّاقی داریم که حریف آنها می شوند، پس باید دست بجنبانیم. همین حالا هم خیلی دیر است.

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 35
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محمد IR ۲۲:۰۰ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۱
    38 2
    کو گوش شنوا ، تا نفت داشته باشيم و بتونيم بفروشيم و اموراتمون بگدره احتياج به رقابت در هيچ زمينه اي با اون ور آبي ها نداريم. فعلا که هم خودمون پول داريم و هم يارانه ميديم به دست مردم تا گوجه فرنگي کيلو 7000 تومن بخرن بيخيالش آقا ، خودتونو علاف کوروش و داريوش نکنيد 30 ياله اونا مردن
  • مجيد IR ۰۷:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۲
    3 56
    اول عرض کنم ما ماهواره نداشته ونداريم وانشاالله نخواهيم داشت.بدون ماهواره تهاجم فرهنگي داره بهمون آسيب ميزنه.دوم اينکه خدابيامرزدقديميهارو که چه خوب گفته اند مرغ همسايه غازه.سوم از آن اينکه همين خشونت ونامتعارفي دربرنامه هاي ماهواره باعث پربيننده شدن آنهاست.شما فکر سريالي درحدکيفيت همين سريال سلطان باداستاني مشابه (ولي خانوادگي)درايران ساخته ودرسيما پخش شود،آيابه اندازه سريال ماهواره مخاطب جمع ميکند؟فکرنکنم...لازم به ذکراست من اين سريال رانديده ام وحتي داستانش را هم نميدانم.منظورم کل سريالهاي ماهواره است که همه سرو ته يک کرباسند.فقط ميخواهندخانواده ايراني ومسلمان را تحت تأثيرافکار وفرهنگ خودشون قراربدهند.کافيست يک سر به دادگاه خانواده بزنيد.
  • نکته بين IR ۰۷:۴۲ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۲
    6 36
    همون دوستتون چرا رفته بود ترکيه؟
  • ديانت IR ۰۷:۵۹ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۲
    43 2
    اي كاش اين واقعيت‌هاي تلخ را رسانه ميلي نيز مي‌پذيرفت
  • ئاريز IR ۰۸:۲۸ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۲
    34 2
    اگه سانسور برنامه ها ي صداوسيما کمتر بشه واقعا مخاطباي شبکه هاي داخلي بيشتر ميشه. اين سريالهاي ترکيه اي اگه دقت کنيم واقعا 180 درجه برعکس ومخالف فرهنگ ايرانيه و دقيقا براي به چالش کشيدن فرهنگ اصيل خودمون تهيه شده اما متاسفانه يک دلسوز واقعي از بطن خود مردم پيدا نميشه که يه مديريت خاصي رو برنامه هاي داخلي داشته باشه که ديگه مردم سراغ اونجور برنامه ها نرن
  • ali IR ۰۸:۳۶ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۲
    2 63
    چرت و پرت زياد نوشتي.معلومه سوژه کم اوردي
  • مجيد IR ۰۹:۱۲ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۲
    24 2
    نمونش همين سريال بي محتواوچرت شبکه سه که وقت مردم روبه بطالت وپول بيت المال روبه تاراج مي برن يکي نيست به اينهابگه بابابسه ديگه اينهمه سريالهاي بي محتواوبي ارزش ميسازيديکم به روزبشيد وآپديت(سريال پروانه)
  • حالا IR ۰۹:۱۳ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۲
    42 0
    وقتي تلويزيون خودمان علاقه اي به شناساندن شاه عباس و نادرشاه و کوروش و کريم خان زند ندارد، سلطان سليمان عثماني با کلي ضعف و تحريف، مي شود مرد اول شب هاي زنان و مردان و کودکان و نوجوانان ما. چرا نشود؟ واقعاً چرا که نه؟! وقتي بخشي از تاريخ اين سرزمين از کتاب هاي درسي حذف مي شود و انگار کوروش و داريوش و خشايار و نادر هرگز وجود خارجي نداشته اند، چرا نبايد توقع داشته باشيم کودک و نوجوان ايراني تاريخ عثماني و سلطان سليمان و شاهزاده مصطفي را بهتر از تاريخ پرافتخار ايران بشناسد؟ جداً جاي شرمندگي است. جالب اينکه وقتي فيلمي از گذشته هاي دور ايران درست مي کنند پادشاهان را افرادي بي کفايت، احمق و... نشان مي دهند.
  • چه فرقي مي كنه IR ۰۹:۲۸ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۲
    3 45
    اينجور كه مشخص هست شما خودت يكي از طرفدارهاي پر و پا قرص ماهواره و آكادمي گوگوش و خرم سلطان و كوفت و زهر مار هستي و من اين اسمها را بار اول كه دارم مي شنوم . شما زياد خودت رو ناراحت نكن درست ميشه ................................. انشاءالله 100000000000000000000000000000 سال آينده
  • سحر IR ۰۹:۵۷ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۲
    30 0
    جانا سخن از زبان ما مي گويي
  • مهدي IR ۱۰:۳۹ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۲
    4 47
    واقعاً براي تيتر زدنت متاسفم! پس کي نشسته بود داشت پايتخت 2 رو ميديد و هرهر و کرکر ميخنديد؟
  • رضا شاهرودي IR ۱۳:۱۳ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۲
    39 1
    واقعا ممنونم تحليلي منطقي و بدون هيچ گونه شائبه دست اندازي يا انحرافي . اميدوارم دوستان بجاي ملال ، از آن پند بگيرند . 35 سال گذشته و شرايط اينگونه شده است . اگر مسلمان هستيد اگر ايراني هستيد بجاي اتهام زدن به ديگران بنشينيد و کار خود را نقد کنيد و بپذيريد که حيلي ها به اشتباه پستي را پذيرفته اند منجمله خود شما آقاي و خانم رئيس
  • اميرحسين IR ۱۶:۴۵ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۲
    32 0
    واقعا" بهتر از اين نميتونستم بگم. عالي ، حرفه دله من و زديد ، از وقتي فارسي 1 شروع شد (که من اون موقع فقط 14 15 سالم بود) تا الان من داشتم سعي ميکردم همين چيزارو به بقيه بگم ، ولي چون سنم کم بود کسي توجه نميکرد ولي کاش يه اشاره اي هم به کلسيک هايه مهران مديري داشتيد ، مثلا" برره اي که هنوز بعد از 10 سال ذره ذره ي هر قسمتش تو ذهنه مردم هست و هنوزم از خيلي از اصطلاحاتش استفاده ميشه يا مرده هزارچهره که فکر نميکنم بتونيد کسي رو پيدا کنيد که فيلم رو ديده باشه و نتونه واستون خطه داستانيشو از رويه خاطرش تعريف کنه يا کارايه عطاران
  • ناشناس IR ۱۷:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۲
    14 1
    آخه خداييش تلويزيون خودمون بجز فيلم ها و سريا هايي سراسر آه و ناله مثل سريال ستايش!!!!چي داره؟ من از وقتي بچه دار شدم سرکار نميرم و خونه نشين شدم. تنها دلخوشي من همين سريالهاي بي سر و ته شبکه جم هست.هربار پارازيت ميندازن دوباره پول ميدم يه فرکانس جديد مي گيرم.
  • ناشناس IR ۱۹:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۲
    8 1
    خيلي جالب بود
  • علي IR ۱۹:۳۸ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۲
    13 1
    حرف مهمي که شايد عمدا به آن پرداخته نشد، کاهش شديد نفوذ صدا و سيما بعد از جانب داري هاي سياسي و صرف بيت المال براي گروه خاص در سالهاي اخير بود.
  • کسرا IR ۱۹:۴۲ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۲
    14 1
    با سلام چه عجب بالاخره ما يه حرف از جنس حقيقت از زبان اين مجله شنيديم.آري برادر متآسفانه همينطوره که مي فرمايين.بايدم تاريخ ما را ترکها با هزاران تحريف و دروغ براي ما بازگو کنند و به خوردمان بدن.بايدم با تبليغات زيبا و فريبنده اي که در دل سريال هاي ترکي نهفته مجذوب بشيم و بدون تفکر و نقد و تحليل فقط آونا رو بلغور کنيم.جهالت و غفلت دردهايي بي درمانن و بدبختانه طرفدار هم زياد دارن.مثل شيريني!اما........کتمان حقيقت رنگ و ماهيت آن را هيچوقت عوض نمي کنه.حقيقت گاه مثل آتش زير خاکستر و يا خورشيد پشت ابر مي مونه.
  • هان IR ۲۲:۳۷ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۲
    23 0
    کامل بود ، فقط پيشنهاد ميکنم دولت از ممنوعيت ماهواره دست بردارد و بگذارد مردم انتخاب کنند ، تلوزيون داخل هم به تلوزيونهاي ديگر کاري نداشته باشه و سعي کنه خلاق باشه ، چرا تلوزيوني که بودجه آن از بيت المال است تبليغات ميگذارد ؟ اين چه فرقي بين شبکه هاي خصوصي با بودجه محدود که بايد از خود تلوزيون اين بودجه تامين شود با تلوزيون دولتي که بودجه مشخص از بيت المال دارد ميتواند داشته باشد؟ اگر سريال کوروش بزرگ يا نادر شاه ساخته بشه شخصا هميشه آن را خواهم ديد ولي کوو کسي که مال اين حرفا باشه
  • حامي IR ۲۲:۵۷ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۲
    23 0
    اخ که گل گفتي خداييش. مرسي. ولي کاش يکي هم متوجه اين حرفها ميشد.
  • م.ن IR ۱۰:۲۷ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۳
    23 0
    با سلام تمامي گفته ها هماني است كه در دل هزاران ايراني نهفته است تا كي اين بي توجهي ها ادامه پيدا ميكنه ، براي مثال چند روز پيش به مطب دكتر متخصص قلب و اعصاب رفتم در سالن انتضار بيماران نشسته بودند و تلويزيون هم روشن بود و داشت برنامه تشيع و عزاداري آن نشان داده ميشد كه نميدانيد كه بيماران چه حالي داشتند كه همگي بيمار قلبي و مغزي بودند آقاي ضرغامي چه ميكني؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
  • عبدالله IR ۱۵:۲۸ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۳
    10 0
    دستت درد نکند بنظرم بسيار عالي به موضوع رويکرد به ماهواره و خط قرمرها و نيز ناتواني برنامه ريزان تلويزيوني براي جلب مخاطبانشان و .... پرداختيد. البته همه اين سر تيترها جاي بحث و گفتگوي بسيار دارد نمي دانم چرا دور اين بحث ها هم خط قرمز کشيدند و کمتر کسي عملا اين موضوعات را به بحث مي کشاند تا شايد به سمت رفع مشکل قدم کوچکي بردارم. به نظر مي رسد خود اين بحث ها دارند خط قرمز مي شوند. آهاي مسول خفته بيدار شو! .... تو رو بخدا واقعيت هاي کنوني جامعه را بپذيريم و دلمان براي مردم خودمان، فرهنگ خودمان، دين و آئين خودمان بسوزد. من مانده ام اين فيلم هاي با موضوعات تکراري تر کها که واقعا ديدن آنها براي مدت طولاني عميقا تاثير گذار و تا عمق جان خدشه وارد مي کند چگونه تنها مخاطب ايراني را هدف قرار داده و انگار فقط براي ما تهيه شده دوستان فيلم ساز و برنامه ريز ما نمي گزد
  • hvnadv IR ۲۱:۲۳ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۳
    11 0
    توقع داري يارو کانال 2 ايرانو نگاه کنه!!! هههههههههههههههههه
  • نازنين IR ۱۶:۴۵ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۴
    5 0
    سلام هيچ وقت يه مطلب خبري رو اينجور با دقت نخونده بودم. هميشه خبرهاي طولاني رو بي خيال مي شدم اما اين مطلب رو خوندم. خط به خطش رو. خيلي به دلم نشست . واقعا حقيقت محض بود. اما کجان اونايي که بايد دست بجنبونن؟ افسوس... خيلي عالي بود.دستتون درد نکنه
  • حسين IR ۲۳:۴۵ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۴
    12 0
    واقعا مقاله نقض و بدون کم و کاستي بود ، واقعا که حرف دل مارو زدي دوست عزيز ، صدا و سيماي ما حتي از درست کردن برنامه هاي طنز هم عاجز هست، خنده مدتهاست از لبان مردم ما رخت بربسته، اي کاش ساعت خوش ها ، نقطه چين ها ، پاورچين ها ، شبهاي برره ها ، زير آسمان شهرها و خيلي از اثراتي که ساعتي خنده رو به خانه هاي ايراني مي آورد باز هم پخش شود، واقعا اين همه امکانات صدا و سيما قبال قياس با شبکه هاي فارسي جم تي وي نيست.
  • مرد تنها IR ۰۸:۵۳ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۶
    1 0
    دمت گرم..چجوري تونستي جمله بندي هاتو اينجور انتخاب كني كه بشينيم پاي مقالت...خيلي قشنگ و كامل بود و حرف راست رو زدي..