این خبر کذب بود.
پس از انتشار این خبرِ کذب، کارشکنی فرانسه در مذاکرات ژنو درباره برنامه هستهای ایران را شاهد بودیم، اقدامی که به وضوح به سبب نفوذ عربستان سعودی بر سیاست خارجه فرانسه انجام شد، گفتنی است این نفوذ به دلیل خرید مقادیر عظیمی از تسلیحات و «انرژی» هستهای به دست آمد.
عربستان قصد دارد خود را تا دندان مسلح کند.
عربستان سعودی با هیچ گونه خطر خارجی رو به رو نیست، به ویژه اینکه اسرائیل نیز از آن حمایت میکند. با وجود این، عربستان سعودی پس از چند دهه سرکوب سیاسی اکنون آگاه شده است که تنها به سبب اقدامات شدید میتواند نارضایتی و اختلاف داخلی را خنثی کند.
چه چیزی میتواند از آنچه عربستان در نظر دارد شدیدتر و افراطیتر باشد؟ پیشبرد یک برنامه تسلیحات هستهای مخفی که ریاض از مدتها پیش با فرانسه و اسرائیل روی آن کار میکرده است.
کشورهای هستهای مخفی
ژاپن یک زرادخانه هستهای بزرگ دارد که البته «کمی نابسامان» است. ما میدانیم که این زرادخانه در استان آئوموری قرار دارد و در منطقهای نگاهداری میشود که هیچ گونه خط لوله و یا تاسیسات مربوط به بارگیری ندارد.
برزیل نیز در دهه 1980 میلادی «هستهای» شد و برپایه گزارشهای رسیده از دیمیتری خالزوف، افسر امنیت هستهای روسیه و شوروی، این کشور اکنون 20 سلاح هستهای در اختیار دارد.
آفریقای جنوبی نخستین سلاح هستهای خود را در تاریخ 22 سپتامبر 1979 منفجر کرد. این کشور در مجموع 10 سلاح اتمی ساخت اما بعدها فهرست تسلیحات خود را تسلیم داشت. به گفتهی منابع امریکایی و انگلیسی سه سلاح از این تسلیحات ناپدید شد و یکی از آنها در نهایت به کره شمالی فروخته و در سال 2009 به کار برده شد.
البته این حقیقت که اسرائیل یک قدرت هستهای است بر کسی «پوشیده» نیست. برنامهی آنها بر پایه هماهنگی کامل با فرانسه و همچنین گرفتن پلوتونیوم با درجه تسلیحاتی از امریکا به سبب برنامه جاسوسی این کشور بوده است.
اکنون، عربستان سعودی خود را آماده میکند تا «هستهای» شود، تا به آن چیزی بدل شود که خود تنها قدرت اسلامی حقیقی با قدرت هستهای مینامد.
این نقشهی «بندر بوش»، وزیر دفاع عربستان سعودی و سفیر سابق این کشور در امریکا است. کسی که با خانواده بوش نیز مناسبات نزدیکی داشت.
عربستان سعودی به منظور حفظ سیطرهی داخلی خود همکاری نزدیکی با فرانسه و اسرائیل دارد و قصد دارد برای چندین دهه در خاورمیانه «بر طبل جنگ» بکوبد.
قرار بود ترکیه نیز عضوی از «محور جدید شرارت» باشد، اما اکنون برای این کار رغبت چندانی باقی نمانده است، این قضیه در مورد جمهوری گرجستان، یعنی رهبر تسلیحات بیولوژیکی جهان نیز صدق میکند. آذربایجان نیز قصد داشت نقشی مهم در آنچه قرار بود یک تغییر جهتِ ژئوپلتیک باشد ایفا کند، اما چنانچه پیش بینی میشود چنین چیزی عملی نخواهد شد.
سوریه سقوط نکرد، اما مصر به واسطهی یک اقدام ضد انقلابی، که از سوی یک دیکتاتوری نظامی انجام شد و هدف از آن حمایت مجدد از حکومتِ معدود ثروتمندان دورهی مبارک بود «از بازی خارج شد.»
ناکامی در «متفرق» کردن ما
بسیاری از نویسندگانی که با امریکا آشنایی کامل ندارند نمیتوانند شکاف شدیدِ به وجود آمده بین سیاستمداران امریکایی را ببینند. افرادی که همواره میگویند «هر دو طرف دقیقا مثل هم هستند» و یا کسانی که میگویند حملات پهپادی امریکا نشانهای از یکی بودن سیاست بوش و اوباما ست به طرز اسفناکی دچار اشتباه شدهاند.
تعطیلی دولت امریکا به سبب مساله مربوط به «قانون بهداشت و درمان مقرون به صرفه» از وجود یک تفرقه عظیم بین جبههی احزاب امریکا خبر میدهد و شاید این از دهه 1990میلادی اولین باری باشد که چنین چیزی مشاهده شده است.
همانگونه که خود مستحضر هستید بوش نظام دیکتاتوری را بنا نهاد اما نتوانست نامزدهای دست نشاندهی خود را برای ریاست جمهوری حاضر کند. با وجود این، اقلیت افراطی امریکا هنوز نیز بر دادگاه عالی و همچنین بخشی از کنگره سیطره دارند.
تلاشها برای تعطیلی زندان گوانتانامو متوقف شد. تلاش برای تجزیه کردن قوانین حکومت پلیسی برای لغو اقداماتی که در دوره بوش به تصویب رسید، به سبب تغییرات غیرقانونی قوانین و احکام یکی پس از دیگری متوقف شد.
از این رو، هنگامی که اوباما در ظاهر از آغاز جنگی دیگر در سوریه دست میکشد و به روابط جدید با ایران رو میآورد، هنگامی که اوباما از عراق عقب میکشد و درباره افغانستان نیز همان کار را انجام میدهد در حقیقت میلیاردها دلاری که خرج تجهیزات شده را به آتش میکشد و این در حالی است که سربازان امریکایی نیز، بی خبر از اختلاف عظیمی که در این کشور پدید آمده راهی خانههایشان میشوند و چشمان خود را به روی آنچه میبینند، میبندند.
هفته گذشته در ژنو شاهد بودیم که امریکا تلاش کرد سیاستهای دوره بوش را بار دیگر احیا کند.
باراک اوباما، در حالی که به ایران نزدیکتر میشود، هدف حمله رسانههای خبری امریکا، لابی اسرائیل، جرایم سازمان یافتهی جهان، و ارتشِ عجیب و غریب وبلاگ نویسانی قرار میگیرد که احتمالا با «چپیها» هم پیمان هستند و خود را «ضد امپریالیست» توصیف میکنند.
آنچه بیش از همه آدمی را میترساند، آن است که این افراد حتی در سادهترین معادلات خود نیز به جواب نمیرسند.
این اسرائیل بود که داستان مربوط به توافق هستهای پاکستان و عربستان سعودی را به خبرگزاریها و وبلاگها خوراند. این خبر در امریکا، اسرائیل و هند منتشر شد.
هدف از این خبر نه تنها بیاعتبار کردن پاکستان (کاری که اسرائیل معمولا آن را بر عهدهی ویکیلیکس میگذارد ) بود، بلکه تلآویو با این کار به نوعی قصد داشت از این طریق «رابطهی عربستان سعودی با فرانسه» را نیز پنهان نگاه دارد.
اگر هیچ کاری انجام نشود، اگر کسی لب به سخن بر نیاورد و فریاد نزند، شبه جزیره عرب «هستهای» خواهد شد.
عربستان سعودی، کشوری که به احتمال زیاد با نبردی اسفناک بر ضد اسلامگرایان داخلی رو به رو خواهد بود، «گزینه سامسون»، یعنی ابزار حیاتی برای آخرین نبرد خیر و شر را در اختیار خواهد داشت.
هیچ کشوری سایتهای هستهای مخفی عربستان سعودی را بمباران نخواهد کرد؛ نه بازرسان سازمان بینالمللی انرژی اتمی، نه اخبار رسانهها و نه برنامههای تلویزیونی تصویری شیطانی از حاکمان ریاض ترسیم نخواهند کرد.
عربستان سعودی که هیچ کس جلودارش نیست، یک کشورِ غیرهستهای بودن را حماقتِ تمام میداند. آنان چیزی برای از دست دادن ندارند و خود را از قانون نیز برتر میدانند؛ افزون بر این، لابیهای قدرتمند فرانسه اسرائیل و شماری از کشورهای دیگر نیز در دولت امریکا از این کشور پشتیبانی میکند.
آنان که باید این داستان را دریافته باشند، آنان که باید متوجهش شده باشند، آن خبرنگاران مستقلی که هنوز زنده هستند و یا در راه «رشوه» نیفتادهاند هر روز تلاش میکنند اما نمیتوانند خود را هم رنگِ جماعت نمایند.
«اگر جهان تغییر کرد و هیچ کس متوجه آن نشد چه؟ آیا این موضوع باز هم اهمیت دارد؟»
تنها چیزی که میتوانم در این باره بگویم این است؛ «نه برای کسانی که تلویزیون نگاه میکنند و یا اخبارشان را از اینترنت میگیرند.»
پرس تی وی
نظر شما