قدس آنلاین_ هنگامه طاهری_ یک کارشناس زنان و خانواده : نبود انسجام عاطفی - احساسی در یک زندگی باعث می شود فردی که درزندگی مشترک دچار مشکلات عاطفی است به زندگی های دیگر ورود یابد و از قبال یک زندگی از هم گسسته چند زندگی دیگر هم دچار گسستگی شده یا از هم بپاشد. اینجاست که طلاق ارجهیت دارد به ادامه چنین زندگی.

مرد سالاری تمام شود طلاق کاهش می یابد/بدون مهارتهای ارتباطی وارد زندگی زناشویی نشویم

طلاق سوژه ای نخ نماست این را هم من میدانم هم شما که هر چند وقت یک بار در سایتها و روزنامه ها آمار طلاق را مرور می کنید و نقطه نظرات تکراری کارشناسان را می خوانید , بعد هم حتما افسوس می خورید که "بنیان زندگی های زناشویی متزلزل شده!". شعاری که هر وقت اسم طلاق می آید به دنبال تحلیل آن عنوان می شود. اما جالب اینجاست که هیچ مسوول یا کارشناسی حاضر نیست آنچه پس پرده واقعا در حال وقوع هست را به زبان بیاورد . این که دیگر عواملی چون فقر و اعتیاد و بیکاری و از این قبیل دلایل کلیشه ای شده ؛ نه این که اینها دخیل نباشند اما چقدر از خانواده ها هستند که با وجود فقر کنار هم مانده اند و چقدر افراد متمکن هستند که دیگر توان تحمل هم را ندارند و کارشان به جدایی می کشد . چقدر زوجهای مسن هستند که بعد از ازدواج بچه ها و گذشت سالها از تاهل شان انگار تازه می خواهند بی هم نفسی تازه کنند.  زوجهایی که نه معتادند نه فقیرند نه از معضل بیکاری رنج می برند . پس در جامعه سنتی و مذهبی ما چه اتفاقی افتاده که آمار جدایی رو به فزونی می رود؟

فقدان مهارتهای ارتباطی

 دکتر شهلا باقری جامعه شناس و استاد دانشگاه می گوید: عواملی چون فقر , اعتیاد و بیکاری از جمله عوامل اجتماعی رخداد طلاق هستند . ولی در جامعه شناسی فرهنگی در این خصوص با عواملی رو به رو می شویم که نقش آنها در تحلیل "پدیده های فرهنگی" بیشتر شناخته شده و زیر بنایی تر است و در واقع زیرساخت عوامل اجتماعی است. لذا از آنجا که عوامل فرهنگی زمینه ساز هستند چنانچه پیگیری شوند می توانند نقش عوامل اجتماعی را کم رنگ , کنترل و محدود کنند.

او یکی از مهم ترین عوامل فرهنگی را "ناهماهنگی در سیستم ارزشی زوجین" عنوان می کند و اظهار میدارد که این ناهماهنگی در سیستم ارزشی به مهارتهای ارتباطی زوجین بر می گردد. چرا که به گفته او  95 در صد مشکلات زناشویی افراد  به مهارتهای ارتباطی مربوط می شود.

وی خاطر نشان می کند: این مهارتهای ارتباطی که شامل مهارتهای عاطفی , کلامی و جنسی است از چنان اهمیتی برخوردار است که حتی اگر دو نفر به هم علاقمند هم نباشند با تسلط بر مهارتهای ارتباطی می توانند به یکدیگر علاقمند شده و با هم زندگی کنند. ولی ما اغلب با افراد علاقمندی مواجه می شویم که از مهارتهای ارتباطی بهره مند نبوده و یا در یکی از آنها ضعف دارند از همین رو زندگی شان دچار اختلال می شود و هر چقدر هم دامنه این اختلال گسترده تر شود برای وقوع طلاق زمینه ساز تر می شود .

دکتر باقری تاکید می کند:مشکل عمده این است که خانواده ها با این مهارتها ناآشنایند. این در حالی است که ما برای هر کاری جهت کسب مهارت دوره ای خاص می گذرانیم و این در حالی است که برای ازدواج در ناآگاهی و جهل سراغ یک پدیده پیچیده می رویم که آن را خیلی سهل تصور می کنیم و فکر می کنیم با علاقه ی صرف قادر به تشکیل و ادامه آن هستیم. در حالیکه جامعیت فراگیر کردن کسب مهارتها آنقدر با اهمیت است که اگر کسی آنها را کسب نکند نباید وارد زندگی مشترک شود.

دنیای مجاز فضایی برای پرکردن خلاءعاطفی

نمی توان همیشه طوری بر منبر تحلیل طلاق رفت که در نهایت تحلیل ما به محکوم کردن این مقوله منتهی شود. بله, همیشه گفته می شود طلاق آخرین راه حل است اما  بخاطر مغموم  دانستن آن در عرف  و مشکلاتی که بعدا دامنگیر زوجها میشود ارجحیت را به بودن در کنار هم و البته ندیده گرفتن هم می دهند. اینها همان کسانی هستند که به اصطلاح دچار طلاق سفید یا همان طلاق عاطفی اند.

از طلاق عاطفی هم قبلا خیلی گفته شده اما در حال حاضر این نوع طلاق منجر به یک واکنش بیرونی اجتماعی شده که از قبال آن چند خانواده دیگر آسیب می بینند.

نازنین کیانی فرد کارشناس ارشد مطالعات زنان و خانواده و وکیل دادگستری در این زمینه می گوید: اینک دنیای مجازی مجالی داده تا کسانی که در خانواده درگیر با طلاق عاطفی هستند برای جبران خلا عاطفی خود وارد زندگی سایرین شده و پیوندهای عاطفی سایر زندگی ها را متزلزل کنند. این موضوع از اس ام اس و صحبتهای کوتاه شروع می شود تا روابط نزدیک. یعنی نبود انسجام عاطفی - احساسی در یک زندگی باعث می شود فردی که درزندگی مشترک دچار مشکلات عاطفی است به زندگی های دیگر ورود یابد و از قبال یک زندگی از هم گسسته چند زندگی دیگر هم دچار گسستگی شده یا از هم بپاشد. اینجاست که طلاق ارجحیت دارد به ادامه چنین زندگی.

از بالا رفتن آمار طلاق وحشت نکنید

او تصریح می کند: به هر حال عده ای به صورت سنتی ازدواج می کنند و بعد هم به خاطر عدم وابستگی  و پذیرش هم  ضمن طلاق عاطفی بخاطر مسایل اقتصادی یا بچه ها حاضر به جدا شدن از هم نیستند. زن و مرد سالها کنار هم زندگی می کنند و بچه دارمی شوند اما به عنوان زوج راضی از زندگی زناشویی نمی توان به آنها نگریست چنین همسرانی به خاطر مشکلات عاطفی بعضا حتی روابط زناشویی هم ندارند و این در حالی است که الان لایحه حمایت از خانواده طلاق را برای خانمها  تا حدودی تسهیل کرده ولی خانمها  خود اختیارا به دلیل وابستگی عاطفی به فرزندان یا عدم استقلال مالی ترجیح می دهد در همان زندگی باقی مانده و در یک خلا عاطفی زندگی کند.

در حالیکه او خاطر نشان می کند : آمار طلاق های عاطفی با این فزونی در هیچ کجا درج نمی شود و این در حالی است که به جای نگرانی از افزایش نرخ طلاق های قانونی بیشتر باید نگران افزایش طلاق های عاطفی باشیم .

از همین رو است که به اعتقاد او سخت گیری در خصوص طلاق پیامدهایی چون همسر کشی و اسید پاشی وخودسوزی و تزلزل اخلاقی برای جبران خلا های عاطفی را به دنبال خواهد داشت و از این نظر است که تاکید می کند: ایجاد وحشت عمومی از بالا رفتن آمار طلاق چندان هم کار درستی نیست.

کیانی فرد می گوید: تا وقتی  بستر فکری آقایان نسبت به زن تغییر نکند و این فرهنگ غالب نابرابری حقوقی و فرهنگ مرد سالاری عوض نشود آمار طلاق های قانونی و طلاق های عاطفی یا سفید همچنان رو به فزونی می رود. وگرنه مساله ما ضعف قوانین نیست. برای کاهش آمار طلاق باید به تغییر بنیادی تفکر جامعه نسبت به زن پرداخت و  جلوی ازدواج های تحمیلی را گرفت نه این که در رخداد طلاق سخت گیری کرد.

طلاق عاطفی و پیامد خیانت

دکتر سید حسن حسینی جامعه شناس و استاد دانشگاه تهران نیز می گوید: خوبی طلاق های قانونی این  است که زن و مرد زندگی خود را قطع کرده و بحث خیانت پیش نمی آید .

او اظهار می دارد:در برخی جوامع  وقتی زن و مرد به سطح طلاق عاطفی می رسند از هم جدا می شوند چرا که نه به لحاظ عاطفی و نه به لحاظ نیاز غریزی جنسی , بودن در کنار هم را صلاح نمی دانند از این رو بحث خیانت هم پیش نمی آید. اما با وجود طلاق, خانواده از هم نمی پاشد بلکه شکل آن عوض می شود. یعنی باز هم بچه ها از مواهب مرتبط بودن با والدین برخوردارند  و والدین هم روابط عادی خود را در ارتباط با بچه ها و یکدیگر حفظ می کنند اما در ایران یکی از معضلات پس از طلاق , بچه های طلاق هستند که نه خودشان نسبت به خود نگاه مثبتی دارند و نه جامعه.

مرد سالاری ممنوع/جامعه متحول شده

این جامعه شناس تاکید می کند که در عصر حاضر همسران باید بپذیرند که رییس و مرئوس هم نیستند در این صورت است که عشق و علاقه  پایدار می ماند و باید بدانند جامعه در خود حاوی قوانین و مقرارتی است که این قوانین و مقرارت در حال تغییر و تحول بوده و هست و خواهد بود.

دکتر حسینی می گوید: می توان گفت چون در سطح عمومی نهاد خانواده متحول و روابط زناشویی متفاوت شده در این بحران هویتی که طی گذار از نظام قدیم به جدید طی می شود یکی از همان چیزهایی که شاهد آن هستیم جدایی زناشویی است. از این رو می توان گفت تحولات اجتماعی مبتنی بر اراده فردی نیست و روند خود را طی می کند. پس در این بین نه اراده های فردی و نه قوانینی که دنباله رو جامعه هستند نمی توانند کاری انجام بدهند. چرا که نمی توان قوانینی وضع کرد که جامعه تمایلی به اجرای آن ندارد. 

به گفته او حساسیتی که الان در جامعه ایران  نسبت به طلاق است متعلق به سالهای 1940 یا 1950 میلادی در جوامع غربی است. حالا بعد از 60 سال ما در حال همان تحولاتی هستیم که جوامع پشیرفته  فعلی, آن موقع به آن دچار شد. از 60 سال پیش به این طرف ما هر چه جلوتر آمده ایم  با این حقیقت رو به رو شده ایم که زناشویی ها برای دوران طولانی و تمام زندگی نیست و این همان تحولی است که بدون دخالت اراده فردی در حال وقوع است و باید بپذیریم این اتفاق در جامعه ما هم پیش آمده و همچنان هم پیش خواهد رفت.

***

هر چند همه ی کارشناسان ما را با دلایل کلیشه ای از طلاق می ترسانند اما به گفته دکتر سید حسن حسینی هنوز آمار طلاق در ایران به نسبت ازدواج ها به اندازه طلاق های سال 1360 است. پس آمار طلاق تکان دهنده نیست ولی آمار طلاق های سفید همچنان در ابهام است .

جامعه ی رو به تحول ایران با تبیین حقوق زنی که تا دیروز زندگی را گوشه آشپزخانه می گذراند و به خود اجازه نمیداد در باره حقوق قانونی خود احقاق حق کند امروز به فکر فرو رفته و دیگر نمی خواهد مانند مادربزرگ خود بیاندیشد در حالیکه بعضی از مردان ایرانی با همان تفکر سنتی هنوز زن را جزئی از مایملک خود میدانند و اطمینان دارند که به نفع اش نیست  نگاهش را متناسب با زنان تغییر دهد . البته در این بین اَنگ "فمنیست" هم کار خود را خوب انجام می دهد. زنی که در کنار انجام وظایف مادرانه و همسری ،حق اشتغال و آزادی عمل و تصمیم گیری برای اوقات خود را بخواهد, زنی که با استفاده از تکنولوژی بجای رفت و روبِ صبح تا شب, بخشی از زمان خود رابه کلاس های یوگا , هنری و ادبی یا علمی برود و یا با دوستانش برنامه ریزی برای سفر داشته باشد, زنی نیست که اینگونه مردان تحملش کنند. این در حالی است که فرهنگ در حال تغییر است و بسیاری از زنان براین باورند که همسر و فرزندان بخشی از زندگی آنها هستند نه تمام زندگی شان و از همین رو تمایل دارند برای ساعاتی از روز به خودشان تعلق داشته باشند. انها به این باور رسیده اند که نیازمند قوانین حمایتی هستند .حالا اغلب مردهای  ایرانی اگر نتوانند چنین زنی را در حصار خود گرفتار کنند از روشهای گوناگون استفاده می کنند برای تحقیر,توهین,اَنگ زدن,ایجاد محدودیت یا حتی تهدید. بعد خانه می شود میدان جنگ زن  کوتاه نمی آید و مرد زیر بار نمی رود. حالا هی بیاییم بگوییم فقر و اعتیاد و بیکاری و ماهواره باعث بالا رفتن آمار طلاق شده . چرا کسی جرات ندارد بگوید زمانه عوض شده و از زنان نخواهید مانند زنان 50 سال پیش زندگی کنند؟ چرا کسی روی اتمام دوران مرد سالاری انگشت نمی گذارد؟ چرا داریم مهم ترین عامل طلاق که همان عوامل فرهنگی است را پشت عوامل اجتماعی مانند فقر و بیکاری و اعتیاد پنهان می کنیم؟جامعه نیازمند تحول است و هنوز کسی نمی خواهد باور کند با این حرفهای کلیشه ای مشکل طلاق حل نمی شود!

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • رضا ۱۱:۳۲ - ۱۴۰۲/۰۸/۲۵
    0 0
    الرجال قوامون علی النسا.....الصالحات قانتات قرآن که میگه مرد ها بر زنان سرپرستی دارند و بعد هم میگه زن صالح مطیع شوهرش هست، چه کسی از خدا صلاح بشر را بهتر میداند؟، بیشترین عامل طلاق از بین رفتن مردسالاری دینی(همراه با محبت و احترام) است