قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: كشتار صبرا و شتیلا در حالی اتفاق افتاد كه منطقه تحت نظر اسرائیلی ها بود؛ در عین حال، دولت اسرائیل با محكوم كردن حادثه كشتار، دستور تشكیل «كمیته تحقیقاتی كاهان» را در فوریه ۱۹۸۲ میلادی صادر كرد. این كمیته مستقل در نتایج تحقیقاتش "آریل شارون" را كه فرمانده نیروهای دفاعی اسرائیل بود، به دلیل سهل ‌انگاری و دست كم گرفتن واكنش فالانژهای مارونی لبنان، مقصر اعلام كرد.

بازخوانی یک پرونده از جنایات اسرائیل! +عکس

ریشه نژادي لبنان را فینیقی ها تشکیل می دادند ، اما پیدایش آن به صورت یک دولت از وقایع قرن حاضر است . لبنان داراي جغرافیاي تاریخی و فرهنگ پیچیده اي است . کوههاي لبنان که ارتفاع آنها حدودا به سه هزار متر می رسد و در شعاع 25 کیلومتري ساحل مدیترانه قرار دارند ، همیشه پناهنگاه مناسبی براي گروههاي اقلیت مذهبی که از ترس آزار و شکنجه به آنجا پناهنده می شدند ، بوده است . بعد از حمله لشکریان اسلام در قرن هفتم میلادي به این منطقه ، مسیحیان مارونی و بعدها اقلیتهاي مسلمان دروز و شیعه در منطقه کوهستانی داخلی متمرکز شدند . لبنان از نظر مذهبی نامتجانس ترین کشور منطقه است . به طور رسمی ، 17 فرقه یا کلیساي شناخته شده در آن وجود دارد و حداقل 60 درصد همه لبنانی ها مسلمان هستند . جالب اینجاست که چون مسیحیان و مسلمانان هر دو داراي تقسیمات کوچکتر فرقه اي هستند هیچ فرقه اي به تنهایی نتوانسته است اکثریت پیدا کند .

از این رو به منظور همسازي سیاسی میان فرقه اي مختلف و یافتن شیوه اي مناسب براي همزیستی مسالمت آمیز یک سیستم پیچیده تقسیم نسبی قدرت در پیمان ملی 1943 میلادي گنجانده شد . کلیه مقامات رسمی اعم از هیئت وزیران ، کرسی هاي پارلمان و مقامات اداري بر اساس تقسیم بندی هاي ثابت به جوامع مختلف داده شد . مقام ریاست جمهوري براي همیشه در دست مارونیها باقی ماند ، نخست وزیري به سنی ها داده شد و ریاست مجلس به شیعیان واگذار گردید .

مارونیها با اختصاص دادن پست هاي حساس نظامی و امنیت داخلی به خود، قدرتمندترین گروه شدند . براي این که به لبنان مجال ابقاء داده شود ، مسیحیان موافقت کردند که از پیوند زدند لبنان به فرانسه و غرب خودداري کنند و مسلمانان نیز از تلاش براي ایجاد وحدت با سایر دولتهاي عرب ، بویژه سوریه ، صرفنظر کنند. این مصالحه تا مدتی نتیجه بخش بود . لبنانی ها به مطبوعات قوي و آزاد دسترسی داشتند و آشکارا می توانستند به بیان عقاید سیاسی خود بپردازند . به طور قطع براي مدت چند سال لبنان به عنوان متحمل ترین کشور در جهان عرب مورد تحسین قرار می گرفت و آن هم مغرور از این وضع خود را سویس خاور میانه خطاب می کرد . ولی آرامش فریب دهنده بود . این نظام سیاسی غیر قابل انعطاف تا زمانی درست عمل می کرد که با مسائل و تقاضاهاي جدید رو به رو نشده بود . لبنان از همان ابتداي موجودیت ، به انگیزه این که هویت محلی و قومی بر هویت ملی غلبه کرده بود یک جمهوري متزلزل بوده است . عدم رضایت مسلمانان در مورد توزیع غیر عادلانه قدرت سیاسی ملی که کفه آن به طرف مارونی ها سنگینی می کند ، در دهه 1960 به صورت یک مشکل عمده در آمده بود و احتمالا یکی از اهم دلایل جنگ داخلی به شمار می رفت . با وجود سیستم پیچیده سهمیه بندي براي تمامی مقامات دولتی مارونی ها بوضوح لبنان را تحت فرمان خود داشتند . شیعیان بویژه در نارضایتی خود کاملا محق بودند ، چون پیمان ملی 1943 اساسا قرار دادي بود که بین رهبران سنی مارونی و جوامع سنی بسته شده بود.

 

حضور فلسطینی ها در لبنان

حضور 400 تا 600 هزار فلسطینی در لبنان احتمالا به مثابه یک کاتالیست در جنگ داخلی 76- 1975بود . این پناهندگان غالبا مسلمان ، که 15 تا 20 درصد جمعیت را تشکیل می دهند امروزه  یکی از بزرگترین جوامع هستند ، که طی سه موج وارد لبنان شدند : بعد از پیدایش اسرائیل در 1948 ، پس از جنگ 1967 و جنگ داخلی لبنان در 1970. اینان در ابتدا از نظر سیاسی خاموش بودند ، ولی جراحت حاصل از شکست اعراب در 1967 موجب رشد سریع سازمانهاي چریکی فلسطینی ، که بسیاري از آنها از جنوب لبنان به عنوان پایگاه براي حمله علیه اسرائیل استفاده می کردند ، شد . حکومت مرکزي به علت ضعف ، نه قدرت کنترل آنها را داشت و نه می توانست از حملات تلافی جویانه اسرائیل جلوگیري به عمل آورد که اولی موجب خشم مارونی ها گردید و دومی موجب خشم شیعیان در جنوب شد که قربانیان اصلی بودند . این مسئله بعد از این که اغلب چریکهاي فلسطینی اخراج شده از اردن ( 1970 ) بالقوه در مبارزه براي کسب قدرت بیشتر استقبال نمودند . بر همین اساس مارونی ها به آنها به صورت بر هم زننده موازنه ناپایداري که اساس موجودیت لبنان را تشکیل می داد ، نگاه می کردند . در اوایل دهه 1970 ، اردوگاههاي پناهندگان فلسطینی عملا به صورت یک دولت در دولت در آمده بود . کشمکش زمان که به درگیري منجر شد ، تنها یک اختلاف ساده فرقه اي بین مسلمانان و مسیحیان نبود ، بلکه کشمکش بین دارا و ندار ، بین کسانی که خواهان حفظ نظام سیاسی موجود و آنهایی که در پی اصلاح و لائیک کردن آن بودند ، بین آنهایی که طرفدار تجارت درهاي باز و روش سرمایه داري در توسعه اقتصادي و یک نقش حداقل براي دولت و آنهایی که احساس می کردند ، مسائل لبنان از طریق سوسیالیستی کردن کشور و یک مرکز قوي تصمیم گیري حل می شود ، سرانجام بین ناسیونالیست هاي لبنانی و عرب و حتی بین نسل هاي مختلف سیاسی بود . حملات مکرر مسلمانان نهایتا نیروهاي چند ملیتی را وادار به ترك منطقه کرد و اسرائیل با یک حمله ناگهانی به لبنان جنگ داخلی را به طور موقت به نفع مارونی ها تمام کرد . تهاجم اسراییل به لبنان در ژوئن 1982 که به منظور انهدام سازمان آزادي بخش فلسطین و ایجاد یک منطقه امنیتی در جنوب و تحمیل یک حکومت مرکزي مارونی قدرتمند که با آن بتواند روابط صلح آمیز داشته باشد ، انجام شد . تهاجم اسراییل به لبنان نه تنها مسائل آن را حل نکرد ، بلکه بر مشکلات آن افزود.

 

جنگ لبنان (ژوئن و سپتامبر 1982 )

 این جنگ به تعبیري به پنجمین نبرد اعراب و اسرائیل شهرت دارد ، با هدف هاي متعددي از سوي محافل صهیونیستی آغاز شد . رژیم صهیونیستی به منظور در هم شکستن استخوان بندي سازمان آزادي بخش فلسطین و اخراج چریک هاي فلسطینی از لبنان ، روي کار آمدن یک دولت دست نشانده و گسترش پیمان کمپ دیوید، متعاقب ترور سفیر آن کشور در لندن ( 3 ژوئن 1982 ) ، در روز چهارم ژوئن عراده جنگی خود را با رویاي یک جنگ برق آسا از طریق تهاجم گسترده هوایی ، زمینی و دریایی به حرکت در آورد . عملیات نظامی با عنوان تامین امنیت جلیله با بمباران اردوگاههاي فلسطینی در اطراف بیرون آغاز شد و نیروي صهیونیست ها نیز تجاوز خود را به سوي شمال ادامه داد . بنا به گفته مقامات ارتش صهیونیستی ،150هزار نفر در این تهاجم شرکت داشتند . این نیروها پس از ده روز جنگ تمام عیار ، قسمت غربی بیرون را محاصر کردند ، ولی مقاومت شدید نیروهاي فلسطینی و لبنانی بیش از هشتاد روز طول کشید . در این حملات بیرون صحنه آزمون پیشرفته ترین جنگ افزارهاي ویرانگر نظیر بمب هاي خوشه اي ، فسفري ، ساچمه اي و غیره بود.

حجم نیروهاي فلسطینی در برابر این یورش نامتعادل به 24500 نفر می رسید . ادامه یورش هاي رژیم صهیونیستی باعث شد تا سازمان آزادي بخش فلسطین ضربه نظامی شدیدي را متحمل شود . آمریکا و عربستان سعودي با تاکید به لزوم ادامه حیات این سازمان به عنوان یک سازمان سیاسی معتدل و به کارگیري راه حل هاي آمریکایی ، رهبري ساف را وادار ساختند تا در طی 10 روز 12000 چریک فلسطینی را به همراه رهبران آن از لبنان خارج نماید و آنها را روانه اردن ، عراق ، تونس ، یمن جنوبی و شمالی ، سودان ، قبرس ، یونان ، سوریه و الجزایر کند.

همزمان با خروج آخرین دسته از چریکهاي فلسطینی 1/9/1982، طرح رونالد ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا که حاکی از امکان مذاکره مستقیم میان فلسطینی ها و رژیم صهیونیستی بود در واشنگتن اعلام گردید  که بلافاصله با مخالفت رژیم صهیونیستی روبرو شد . راه حل دیگري که براي این مسئله ارائه شد ، طرح فاس بود . در پی کنفرانس سران کشورهاي عرب در 6 سپتامبر در شهر فاس واقع در کشور مغرب، قطعنامه اي صادر شد که مورد تصویب همه کشورهاي عربی( جز لیبی) و سازمان آزادي بخش فلسطین قرار گرفت ، بر طبق این قطعنامه مقرر گردید:

1-نیروهاي اسرائیلی از همه سرزمین هایی که رژیم صهیونیستی در سال 1967 اشغال کرده است ، از جمله قدس عربی ، عقب نشینی کند؛

2-شهرک هاي یهودي نشین که بعد از سال 1967 در سرزمین هاي اشغالی تاسیس شده است بر چیده شوند ؛

3- آزادي عبادت و انجام مراسم مذهبی براي تمام ادیان در اماکن مقدسه تضمین شود ؛

4-تاکید بر حق ملت فلسطین در تعیین سرنوشت و اعمال حقوق ملی به رهبري سازمان آزادي بخش فلسطین به عنوان تنها نماینده قانونی ملت فلسطین و نیز جبران خسارت کسانی که مایل به بازگشت به فلسطین نیستند ؛

5- ساحل غربی و غزه شاهد یک مرحله انتقالی زیر نظر سازمان ملل متحد خواهد بود که بیش از 6 ماه طول نخواهد کشید ؛

6-تاسیس دولت مستقل فلسطین که پایتخت آن قدس خواهد بود ؛

7-شوراي امنیت ، تضمین هاي صلح میان همه کشورهاي منطقه از جمله دولت مستقل فلسطین راتنظیم می کند ؛

8-شوراي امنیت سازمان ملل متحد ضامن اجراي اصول فوق باشد.

 سازمانهاي دیگر فلسطین مانند جهبه خلق براي آزادي فلسطین صاعقه و جبهه مبارزه خلق با این طرح مخالفت کردند . از سوي دیگر ، رهبران اتحاد شوروي سابق نیز که جنگ لبنان را عاملی براي توسعه نفوذ و اعمال استراتژي آمریکا در خاور میانه و اجراي عملی پیمان استراتژیک آمریکا و رژیم صهیونیستی می دانستند ، در تاریخ 15 سپتامبر 1982 طرح برژنف را عرضه کردند . مفاد طرح مزبور به قرار ذیل بود :

1-احترام به اصل عدم مشروعیت تسلط بر سرزمین هاي دیگران از راه تجاوز؛

2-استرداد سرزمین هاي اشغالی 1967 ؛

3-تامین حقوق مشروع ملت فلسطین ؛

4-بازگرداندن قسمت شرقی شهر اورشلیم (قدس شرقی )؛

5-آزادي عبادات مذهبی براي ادیان سه گانه اسلام، مسیحیت و یهود؛

6-تامین حق وجود امنیت براي همه کشورهاي منطقه به شرط رعایت اصل عمل متقابل ؛

7-پایان دادن به حالت جنگ و تحقق صلح ؛

8-احترام به تمامیت ارضی کشورها؛

9-تصویب مقررات و تضمین هاي بین المللی ؛

10-نظارت شوراي امنیت ملل متحد.

 در ادامه تجاوز یاد شده ، نیروهاي صهیونیستی در پی قتل بشیر جمیل در روزهاي 16 و 17 سپتامبر 1982 به اردوگاه هاي فلسطینی صبرا و شتیلا حمله بردند و 3297 نفر از سکنه آنها را به قتل رساندند . بدین ترتیب برگ سیاه دیگري بر تاریخ صهیونیسم و برگ خونینی بر تاریخ ملت فلسطین افزوده شد.

 

نیروهاي فالانژیست که با صهیونیست ها همکاري می کردند روز جمعه در ورودي اردوگاه را بستند و با دور کردن مردم از این ناحیه سعی کردند صداي رگبار به گوش خبرنگاران و مردم نرسد . خبرنگاران خارجی که از نزدیک شاهد این اعمال وحشیانه بودند گزارش دادند که سربازان رژیم صهیونیستی و فالانژیست ها پس از گردآوري فلسطینی ها در حومه بیروت بدون استثناء به روي آنان آتش گشودند . در این حال تانکهاي اسرائیلی هر چیزي را در سر راه خود یافتند نابود کردند و سربازان نیز به روي هر کسی که دیده می شد آتش گشودند . وسیعترین قتل عام در اردوگاه شتیلا اتفاق افتاد که کنترل آن پس از هجوم سربازان اسرائیلی به فالانژیست ها سپرده شده بود ، فالانژیستها در این اردوگاه به کشتاري شبیه آنچه که در سال 1975 در تل زعتر انجام داده بودند دست زدند ، در اردوگاه شتیلا هیچ کس زنده نماند تا آنچه را که بر آنان رفته بود توضیح دهد .

از سوي دیگر داوود کلوتی نماینده سازمان آزادیبخش فلسطین تایید و تاکید کرد که نیروهاي صهیونیستی ، فالانژیست ها و سربازان سرگرد شورشی سعد حداد مشترکا در ساعتی پس از ظهر آن روز 1400 تن از فلسطینی هاي ساکن در اردوگاه برج البراجنه و شتیلا را در غرب بیروت به طور وحشیانه قتل عام کردند .

اسرائیل در توجیه این تهاجم (وحشیگري ) ادعا کرد که این عمل در دفاع از خود انجام گرفته است . شوراي امنیت در خواست کرد که اسرائیل تمامی نیروهاي نظامی اش را فورا و بدون قید و شرط به مرزهاي شناخته شده بین المللی لبنان به عقب بکشد . اما اسرائیل به حملاتش در بیروت ادامه داد و سراسر منطقه را با بمباران هاي هوایی تخریب کرد و راه رسیدن تدارکات غذایی و پزشکی را به قربانیان بمباران ها بست . شوراي امنیت خواستار شد که راه را باز کنند و نیازهاي مردم برطرف شود . شوراي امنیت و مجمع عمومی این کشتارها را به عنوان قتل عام جنایی غیر نظامیان فلسطینی محکوم کرد و مجمع عمومی آن را یک کشتارخواند . در نتیجه، اسرائیل از بخش اعظم لبنان عقب نشینی کرد ، اما شماري از نیروهایش را در جنوب لبنان نگه داشت .

 

منابع:

1-جغرافیایی سیاسی خاور میانه و شمال آفریقا . درایسدل و اچ . بلیک :266.

2-فرهنگ تاریخی - سیاسی ایران و خاور میانه . غلامرضا علی بابایی ج1: 254.

3-فلسطین و اسراییل رویارویی با عدالت . جان کوئیگلی : 286.

4-روزنامه کیهان مورخه 8/6/1361.

*روزها و رویداد ها. علی بري دیزچی و همکاران: 170-173.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.