گروه هنر- خدیجه زمانیان - احمد بیگدلی را با «اندکی سایه» اش می‌شناختم. وقتی این اثر جایزه 110 سکه‌ای جلال را گرفت، همه مشتاق شدند بدانند نویسنده چه نوشته که توانسته نظر سخت داوران جایزه جلال را جلب کند و 110 سکه جایزه بگیرد.

با جایزه‌اش ماشین لباسشویی خرید

خبر جایزه گرفتن کتاب که منتشر شد، آن را پیدا کردم و خواندمش. از کتاب خوشم آمد و با محمد بیگدلی قرار مصاحبه ای گذاشتم.

دوست داشتم احساس نویسنده را بدانم از اینکه اثرش توانسته این جایزه گران را از آن خود کند؛ البته بیگدلی تا آن زمان نمی‌دانست چه شاهکاری کرده و کتابش تنها اثری خواهد بود  که توانسته این جایزه را از آن خود کند!  

از بیگدلی پرسیده بودم، از بردن این جایزه چه احساسی دارد و او پاسخ داده بود: «مگر می‌شود غیراز خوشحالی احساس دیگری داشت . با این پول قرض و قوله‌هایم را می‌دهم، برای همسرم ماشین لباسشویی می‌خرم و به خیلی ها کمک می‌کنم، چون همیشه آرزو داشته ام اطرافیانم از ته دل بخندند و شکم شان سیر باشد و مهمتر اینکه بالاخره مرا به عنوان نویسنده شناختند. شناختید که الان دارید با من گفت‌وگو می‌کنید وگرنه من قبلاً هم کتاب نوشته بودم، ولی کسی سراغم نیامد. من که برای جایزه گرفتن اثری ننوشتم، اما از برکاتش استفاده می‌کنم.»  

البته شرایط جامعه ما همیشه به نوعی بوده که  همیشه نویسندگان را دچار تردید کرده است؛ نویسنده نمی داند از بردن جایزه ای باید خوشحال باشد یا ناراحت.

 

 به من تهمت زدند

بیگدلی که آن همه از گرفتن  جایزه اش  در سال 85 خوشحال بود، بعد او 5 سال در یکی از مصاحبه هایش احساس ناخرسندی کرد و گفت به دلیل اینکه کتابم جایزه گران ادبی را برده است به من تهمت زیادی زده اند!

«تصور کن من کتاب جایزه کتاب سال را گرفته ام، عده‌ای بر همین اساس می‌گویند که من با رابطه این جایزه را برده‌ام؛ خب فرض کن من این جایزه را با رابطه برده‌ام، پس چرا بعد از این ماجرا ۳۹ ماه طول کشید تا «آوای نهنگ» من مجوز چاپ بگیرد؟ مگر من رابطه نداشتم پس چرا «آنای باغ سیب» ۳۰ ماه منتظر مجوز بود؟ چرا رابطه‌ام چاره ساز نشد؟ من همان بودم، چرا کتاب‌های من راحت مجوز نمی‌گرفتند؟ کتاب «بی‌تردید سه شنبه بود» ماه‌ها منتظر مجوز بود چرا         رابطه ها به دادم نرسید؟» 

به هر حال همین رفتارهاست که اجازه نمی‌دهد، نویسنده‌های ما با روحی آرام و آزاد به نویسندگی شان برسند. هروقت به بیگدلی زنگ می‌زدم گله می‌کرد که حرف و حدیث‌ها آرامش او را بر هم زده است و اجازه نمی‌دهد با خیال راحت داستان‌هایش را بنویسد. او می‌گفت: «من در یک شهرستان کوچک کنار یک کلانشهر زندگی می‌کنم و نمی‌توانم در بازی‌‌‌هایی که اینجا در تهران به اسم لابی صورت می‌گیرد، حضور داشته باشم.

من ناراحتی قلبی دارم و فشار خونم همیشه من را رو به مرگ می‌برد. عدم تعادل وحشتناک فشار خون، خبر خوبی برای من نیست، اما من اصلاً دوست ندارم بمیرم. با خدا هم قرار و مدار گذاشتم که اجازه بدهد به کارهایم برسم. هنوز خیلی کار نانوشته دارم که باید بنویسمشان و هنوز به افتخارهایی که شایسته‌شان هستم، نرسیده‌ام.»

می گفت: «هر وقت رمان یا کتاب خوبی را می‌خوانم، شناسه‌اش را نگاه می‌کنم تا ببینم نویسنده‌اش چند ساله است؛ وقتی «کافکا در کرانه» را خواندم وقتی سن نویسنده‌اش را دیدم و متوجه شدم ۳ سال از من کوچکتر است، آنجا بود که گفتم ای داد بیداد تا من به اینجا برسم وقت بسیاری لازم است که فکر نمی‌کنم برای من مهیا باشد.همیشه از این نگرانم که آیا این قدر فرصت دارم که خیالاتم را بر کاغذ بیاورم؛ البته برای مرگ هم آماده‌ام. » 

بیگدلی بعد از اینکه همسرش را از دست داد شروع کرد به نوشتن رمانی عاشقانه با عنوان ذبیح. او می‌دانست اولین رمان    عاشقانه اش را نوشته، اما نمی دانست این رمان آخرین اثر عاشقانه اش خواهد بود.  بیگدلی دو روز پیش از در گذشتش این رمان را برای انتشار به نشر چشمه سپرده بود که قطعاً انتشار آن مدتی زمان می‌برد.  

رمان «ذبیح» از کشته شدن یک دانشجو بر اثر یک حادثه آغاز می‌شود و در ادامه نویسنده به عنوان دوست و رفیق و راوی داستان، وارد فضای زندگی او می‌شود و اجازه پیدا می‌کند به اتاق او برود و به دستنوشته‌ها و خلوت او دسترسی داشته باشد. راوی در این ورود و با توجه به ارتباط عاطفی که با این دانشجو دارد، به مجموعه‌ای از اطلاعات و داشته‌های او دسترسی پیدا می‌کند و در عین حال خود نیز دچار یک رابطه عاطفی و عاشقانه با خواهر او می‌شود.

احمد بیگدلی در سال ۱۳۲۴ در شهر اهواز متولد شد. ساکن نجف‌آباد اصفهان بود؛ کتاب‌های «شبی بیرون از خانه»، «من ویران شده‌ام»، «اندکی سایه»، «آنای باغ سیب»، «آوای نهنگ»، «زمانی برای پنهان شدن» و «مگر چراغی بسوزد» از جمله‌ آثارش به حساب مي‌آيد.او در سال 1385 برای کتاب «اندکی سایه» برنده بیست‌وچهارمین جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد که باعث شهرتش شد.

بیگدلی هفته پیش بر اثر بیماری قلبی درگذشت و کارنامه ادبی اش با این اتفاق بسته شد.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.