قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی از مشهورترین شاعران فارسی‌زبان ایرانی‌تبار است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است و در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند.

ماجرای دلداگی مُلای رومی به پیامبر (ص)

او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری چشم به دنیا گشود. در شش سالگی پدر مولانا، شیخ فریدالدین عطار نیشابوری را ملاقات کرد و شیخ به دیدن فرزند خردسال او شادمان شد و بیان داشت: «این فرزند را گرامی دار که زود باشد که از نفس گرم خود آتش به سوختگان عالم زند» و یک نسخه از کتاب اسرارنامه خود را به او داد. پس از مدتی که جلال الدین به دریافت کمالات و علوم عصر خود نائل آمد، به موجب وصیت پدرش لوای نشر علوم و درس فنون برافراشت؛ به طوری که نوشته اند چهارصد نفر در حوزه درس مولانا جلال الدین حاضر می شدند و از محضرش مستفید و مستفیض می گشتند؛ ولی مولانا به علت اینکه فضائل صوری و ظاهری را مطلوب طبع خود نیافت، حوزه تدریس را ترک گفت و به خدمت مشایخ و جمع کثیر علمای متفرق پرداخت و عاقبت شیخ اجل شمس تبریزی را در 38 سالگی یافت و آن چنان مستغرق بحر فضیلت این پیر روشن دل گردید که یک پارچه شور و هیجان شد و سرانجام این کوره گدازان شور و عشق و این زبان گویای اسرار فیه ما فیه و این گردنده تیزبال آسمان های خیال و این پیر روشن ضمیر در سنه 672 هجری قمری چشم از جهان فرو بست.

مولوی در طی دوران پر بار خویش آثار برجسته ای بر جای نهاد که بی شک مثنوی وی شاهکار هنری وی محسوب می گردد، اما باید دانست که این شاعر ارزنده در سرتاسر مثنوی ارادت خویش را به خاتم الانبیاء حضرت محمد (ص) نشان داده است، چنانچه دکتر عبدالله نصرتی و فائزه السادات حسینی سیر این عشق و محبت را چنین بیان می نمایند: رسیدن به مقام خلیفةاللهی که هدف تربیت و هدایت انبیا و اولیا است، با پیروی و تبعیت از آنان حاصل می شود. آنان انسان های کاملی می باشند که نمونه ی واقعی خلیفه ی خدا در روی زمین قلمداد می شوند. قدرت الهی را از دریچه ی وجودی چنین مردانی می توان نگریست و آیات الهی را در سیمای چنین راهنمایانی می توان مشاهده کرد. در مسیر تاریخ، همواره این انسان های کامل الگوی بشریت بوده اند. قرآن نیز به پیروی از «اسوه» سفارش کرده است و تمام انبیا از آدم (ع) تا خاتم (ص) مصداق آن می باشند. در قرآن، این کتاب مقدس، رسول اکرم (ص) به عنوان اسوه ی برتر معرفی شده اند: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه... » (احزاب، 21). از آن جایی که ایرانیان در فرهنگ و ادب خود به قرآن و فرمان های آن بسیار توجه دارند، مولوی نیز به عنوان یکی از برجسته ترین اندیشمندان ایرانی و ادیبان فارسی با تمسک به قرآن کریم اثر خود را متبرک ساخته و در سرودن مثنوی تعلیم و تربیت انسان را سرلوحه ی کار خویش قرار داده است و از معلمان و مربیان برگزیده ی الهی یعنی پیامبران و معرفت آموختگان آن ها یعنی اولیا سخن به میان آورده و مهم ترین ویژگی ها و رخدادهای زندگی آنان را بیان می کند.

در تصویری که مولوی از سیمای روحی رسول اکرم (ص) ارایه می نماید، حضرت را انسان کاملی می داند که به مرتبه ی خاتمیت رسیده و مظهر عقل کل و هدف آفرینش هستند.

پیامبر اکرم (ص) برتر و بالاتر از انبیا و والاتر از فرشتگان، مایه ی خلقت جهان، نور هستی و دارای تمامی صفات الهی است. او خاتم است و نمونه ی اعلای انسان کامل. مولوی در مثنوی خود در مورد حضرت رسول (ص) حکایت ها و احادیث و نکاتی بیان می کند که همه به بزرگی محمد (ص) تأکید دارند. رسول اکرم (ص) چون جد بزرگوارش، ابراهیم خلیل (ع) بت شکن است و بساط الهه های دروغین را در هم می کوبد و سجده کردن در برابر پروردگار یکتا را به عالمیان تعلیم می دهد. او پیامبری است که با سعی و کوشش مردم را از جهالت رهایی بخشید و به نور یگانه پرستی رهنمون می شود، چنانچه مولوی می سراید:

چند بت بشکست احمد در جهان                       تا که یارب گوی گشتند امتان

گر نبودی کوشش احمد، تو هم                         می پرستیدی چو اجدادت صَنَم

این سَرت وارست از سجده ی صنم                   تا بدانی حق او را بر امم

حقیقت محمدی، نخستین پدیده ای است که خلق شده و به منصه ی ظهور رسیده است. محمد (ص) دارای نور ازلی بوده و جمیع موجودات عالم، مظهر و نمود نور آن حضرت اند. پیامبر اکرم (ص) نایب خداوند در زمین است که مردم در سیمای او تجلی الهی را عیان می بینند:

چون خدا اندر نیاید در عیان                               نایب حق اند این پیغمبران

او که انسان برگزیده و کامل و سرور کاینات است، بیش از دیگران به خداوند نزدیک است:

از درم ها نام شاهان برکنند                              نام احمد تا ابد بر می زنند

 

لیک از نور محمد من کنون                              نیستم این شهر فانی را زبون

و باید دانست که رسول اکرم (ص) از هر لحاظ بی نظیر و نادر است:

که نمی ماند به ما گرچه زماست                    ما همه مسسیم و احمد کیمیاست

اگرچه همه ی انبیای الهی در یک خط و مسیر، یعنی واسطه ی هدایت الهی بودن قرار داشتند، اما مقتضیات زمان و سطح تعلیمات آنان یکسان و شبیه هم نبوده است. در این راستا، رسول گرامی اسلام (ص) نیز ویژگی های بارزی نسبت به سایر انبیای عظام داشته اند. بارزترین این ویژگی ها، خاتمیت آن حضرت است. ایشان علاوه بر اینکه خاتم پیامبران می باشند، از نظر معرفت و تعالی هم به درجه ی ختمیت رسیده اند. به علاوه، پیامبر اسلام (ص) نسبت به سایر پیامبران از حساسیت و ظرافت های خاصی بهره مند بود. ایشان بار امانتی گران را بر دوش داشت و باید مکتبی را پایه ریزی می نمودند که تا پایان حیات بشر، اساس و برنامه ی زندگی قرار می گرفت و انجام این مهم دشواری های فراوانی را به دنبال داشت:

نام احمد نام جمله ی انبیاست                       چون که صد آمد نود هم پیش ماست

ویا:

مصطفی زین گفت کآدم و انبیا                        خلف من باشند در زیر لوا

محمد (ص) نور ذاتی است و به زبان قرآن ضیا است، نه نور و «درخشان از خود» است:

هم از آن خورشید زد بر روزنی                       لیک از راه و سوی معهود نی

در میان شمس و این روزن رهی                   هست روزن ها نشد زو آگهی

حضرت محمد (ص) مانند همه ی انبیا و اولیا روزن نور حقیقت است، اما ارتباط این روزن از راهی است که خاص پیامبر (ص) است و رابطه ی ایشان در مرتبه ای است فراتر از رابطه ی دیگر انبیا و اولیا با عالم غیب.

آم حضرت چون روز، روشن و تابنده است و ظلمات و تاریکی ها را زایل می نماید و لذا خداوند به واسطه ی نور وجود آن حضرت به ضُحی سوگند یاد کرده است:

زآن سبب فرمود یزدان والضحی                 والضحی نور ضمیر مصطفی

آن چنان که از صقل نور مصطفی               صد هزاران نوع ظلمت شد ضیا

از دیگر صفاتی که مولوی به پیامبر (ص) مربوط دانسته، عنوان قیامت عظمی است. مناسبت قیامت با پیامبر (ص) از آن رو است که پیامبر با قیام خود در این دنیا رستاخیزی را برپا نمود. انسان کامل مظهر اسما و صفات الهی است و همه ی هستی مظهر شوونات وی است. نظر مولوی درباره ی مقام حضرت رسول (ص) این است که هر کس مقام او را درک کند، حتماً قیامت را نیز درک خواهد کرد:

پس محمد صد قیامت بود نقد                    زان که حل شد در فنای حل و عقد

زاده ی ثانیست احمد در جهان                   صد قیامت بود او اندر عیان

زو قیامت را همی پرسیده اند                   ای قیامت تا قیامت راه چند

اعمال رسول اکرم (ص) درست و صواب است و رفتار و گفتار ایشان مطابق با دستورات و تعالیم الهی است:

آن که حق یابد او وحی و جواب                 هر چه فرماید بود عین صواب

رسول اکرم (ص) معجزاتی دارند که برای اثبات حقانیت شان بر مردم ارائه نموده اند.

در دل هر امتی کز حق مزه ست              روی و آواز پیمبر معجزه ست

مولوی در مثنوی به چند مورد از این معجزات اشاره می نماید:

شق القمر که از معجزات مسلم آن حضرت است.

چون محمد یافت آن ملک نعیم                    قرص مه را کرد او در دم دو نیم

و یا:

مصطفی مه می شکافد نیم شب              ژاژ می خاید ز کینه بولهب

و یا:

ماه با احمد اشارت بین شود                     نار ابراهیم را نسرین شود

ویا:

صدق احمد بر جمال ماه زد                      بل که خورشید رخشان راه زد

دیگر از معجزات حضرت تسبیح گفتن سنگ ریزه ها در دست ابوجهل از دشمنان سرسخت رسول خدا (ص) به اذن الهی و اراده ی رسول (ص) است:

سنگ ها اندر کف بوجهل بود                    گفت ای احمد بگو این چیست زود

و یا:

از میان مشت او هر پاره سنگ                  در شهادت گفتن آمد بی درنگ

لا اله گفت والا الله گفت                            گوهر احمد رسول الله سُفت

معراج یکی از امور خارق العاده ی رسول (ص) است که مولوی با اشاره به آن بر حقانیت رسول (ص) تأکید می نماید و حقیقت معراج در نظر او فنای فی الله شدن انسان کامل است:

احمد ار بگشاید آن پر جلیل                       تا ابد بیهوش ماند جبرئیل

چون گذشت احمد ز سدره و مرصدش       وز مقام جبرئیل و از حدش

عقل هرچند مانند جبرئیل در مقام راهنما برای طی مدارج صعودی سودمند و ضروری است، اما آن گاه که طالب به خلوت وصال یعنی بدانجا می رسد که راز ناگفتنی عشق روی می نماید، بی فایده می شود:

بعد از آنت جان احمد لب گزد                     جبرئیل از بیم تو واپس خزد

و یا:

هم چو احمد که کمند انداخت جانش        تا کمندش برد سوی آسمانش

ارتباط پیامبر با پدیده ها از دیگر معجزات آن حضرت است. رسول اکرم (ص) نه تنها به مردم محبت و صمیمیت دارند، بلکه به پرندگان و نباتات نیز مهر می ورزند. حضرت رسول (ص) برای سخن گفتن و ارشاد مردم در کنار ستونی از نخل می ایستادند و زمانی که منبری برای ایشان در مسجد ساخته شد، این ستون از فراق حضرت به ناله و حزین آمد و نام آن را ستون حنانه گذاشتند:

معجزه ی موسی و احمد را نگر                چون عصا شد مار و اُستُن با خبر

و یا:

اُستُنِ حنانه از هجر رسول                      ناله می زد همچو ارباب عُقول

و یا:

پیش تو اُستونِ مسجد مرده ایست          پیش احمد عاشقی دل بُرده ایست

پیامبر اسلام (ص) در تصویر مثنوی رمز پاکی و آزادگی است. هر کس جان خود را از هوس پاک دارد به نعمت دیدار و کشف مطلوب که خداست وصول می یابد و چون پیمبر (ص) جانی از هوس و هوا و وهم پاک داشت و دیده ی راست بین یافت، از این رو، به هر چه رو آورد خدا را از آن سو می دید:

چون محمد پاک شد زان نار و دود             هر کجا رو کرد وجه الله بود

وجود مقدس رسول اکرم (ص) پیشتاز و مقدم بر سایر موجدات خلق شده اند و ایشان که صاحب کمالات مختلف می باشند، رمز حدیث «ما پیشینیم، هر چند که به ظاهر پسینیم» را آشکار می کنند:

بهر این فرموده است آن ذوفنون              رمز نحن الآخرون السابقون

فرشتگان آسمان به خاطر رسول اکرم (ص) بر آدم سجده کردند و آدم به واسطه ی نور ایشان بر فلک هفتم صعود کرد و به اوج تعالی و کمال رسید:

کز برای من بُدَش سجده ی مَلَک           وز پی من رفت بر هفتم فَلَک

در آن چه به نبوت خاصه تعلق دارد، مولوی مکرر به این معنی که وجود پیغمبر ما جامع مرتبه ی تمام انبیا و غایت بعثت جمیع آن هاست، اشارت دارد و سبق غایی وجود وی را بر سایر انبیا متضمن خاتمیت ایشان نیز نشان می دهد. در واقع، خاتمیت پیامبر (ص) در نزد مولوی مبنی بر این است که حقیقت محمدی جامع جمیع مراتب کمال است. از این رو، سایر انبیا شؤون مختلف نام ایشان محسوبند و غایت بعث انبیا وجود رسول اکرم (ص) بود،

تصویری که در مثنوی از سیمای  حضرت محمد (ص) عرضه می شود، نه فقط متضمن تعظیم و تقدیس فوق العاده ای در حق این مهتر کائنات است، بلکه در عین حال نهایت عشق و ارادت را در حق این مرشد کنونی که سلسله ی هدایت نفوس انسانی به جانب حق و طریق اتصال رهروان شریعت به مبدأ وجود به وی ختم می شود نیز در سراسر این تصویر جلوه ی بارز دارد.

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محدی IR ۰۱:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۹
    4 0
    چند بت بشکست احمد در جهان تا که یارب گوی گشتند امتان گر نبودی کوشش احمد، تو هم می پرستیدی چو اجدادت صَنَم این سَرت وارست از سجده ی صنم تا بدانی حق او را بر امم