۲۹ مهر ۱۳۹۳ - ۱۲:۳۷
کد خبر: 242076

کرمانشاهی- «اسمم سعید حنایی، شغلم بنایی و متأهلم. از هفتم مرداد سال گذشته (1379) تا اکنون 16 زن را کشته‌ام، از عمل خود به هیچ وجه پشیمان نیستم و اگر دستگیر نمی‌شدم قصد داشتم تعداد قتل‌ها را به عدد 150 برسانم.»

زنان! همچنان بیشترین قربانیان خشونت

اینها جملات آغازین دفاعیه اولین قاتل زنجیره‌ای دهه 80 ایران است. قاتلی که به مدت یک سال، جان 16 زن خیابانی را گرفت. زنانی که ناپدید شدنشان  گزارش نشد و همین امر این اجازه را به  حنایی داد تا به ادعای خودش با نیتی خیر، دستش به خون چندین نفر آغشته شود!

این قتل‌ها اولین جنایت از این دست نبود. قتل‌های زنجیره‌ای زنان در کرج، رشت و تهران از جمله مواردی بودند که پیش از این کشف و در رسانه‌ها مطرح شده بودند، به علاوه اینکه هر روز در رسانه‌های مختلف، اخبار قتل و تعرض و اسیدپاشی به زنان، فراوان به چشم می‌خورد.

مالک جان زن!

شايد بتوان گفت شديدترين نوع خشونت، قتل‌های جنسي هستند، يعني تجاوز به عنف و به دنبال آن قتل که قرباني اين نوع خشونت، بيشتر زنان و كودكان هستند.

از این دست می توان به ماجرای کمتر از یک ماه پیش که زنی تنها در خانه‌اش به دست فرد یا افرادی ناشناس به قتل رسیده است، اشاره کرد.

مقتول که تنها زندگی و به عنوان راننده تاکسی مسافرکشی می‌کرده، به خاطر ضربه شیئی به سرش جان باخته است.(حوادث خراسان)

چندی پیش نیز مأموران کلانتری40 به همراه بازپرس جنایی مشهد با جسد زن 37ساله‌ای روبرو شدند که به طرز هولناکی با ضربه‌های کارد از پا درآمده بود.

شاهدان ماجرا که با دیدن صحنه این جنایت، وحشت‌زده شده بودند در جریان تحقیقات پلیسی گفتند: مقتول سوار یک خودروی آژانس در حال عبور از این محل بود که مرد میانسالی راه خودروی آنها را با خودروی خود سد کرد. او پس از پیاده شدن از خودرو به سوی زن جوان رفت و پس از شکستن شیشه خودرو چند ضربه کارد به سر و گردن مقتول وارد کرد. مرد خشمگین سپس قربانی خود را از ماشین بیرون کشید و دوباره با کارد به جان او افتاد.(ایرنا)

با این که بخشی از این قتل‌ها با انگیزه سرقت و برخی دیگر تحت عناوین ناموسی و دفاع از قوانین شرعی انجام می‌گیرد، اما وجوه مشترک بسیاری با یکدیگر دارند و چه بسا که ترکیبی از هر دو باشند. مهم‌ترین وجه این قتل‌ها، جنسیت قربانیان است. به همین دلیل، این قتل‌ها را می‌توان قتل‌های جنسیتی نامید.

اصطلاح قتل‌های جنسیتی از تعریف بیولوژیکی زن فراتر رفته و آن را مقوله‌ای اجتماعی درنظر می‌گیرد. به همین دلیل بررسی آن‌ها از دیدگاه جامعه‌شناختی، نمی‌تواند به ساختارهای قدرت، تبعیض و خشونت جنسیتی در جامعه بی‌اعتنا باشد. در این چارچوب یکی از اولین سؤالاتی که طرح می‌شود، چگونگی ارتباط این قتل‌ها با سیاست‌های جنسیتی در هر جامعه است. به بیانی دیگر پرداختن به این بحث که چه مناسباتی در جامعه موجود است که تبلور آن در ذهن فردِ قاتل (مرد)، این تصور را پدید می‌آورد که حاکم و مالک جان زن است و در مورد زندگی و به تبع آن، مرگ او می‌تواند تصمیم بگیرد؟

قتل زنان راحت‌تر است

خشونت علیه زنان ناشی از یک ساختار ذهنی است كه درباره زن، چه در خانواده و چه در جامعه وجود دارد.

پیش‌فرض قتل‌های زنجیره‌ای و موردی زنان از دیدگاه قاتلان، آسیب‌پذیری زنان است و این امر به خودیِ خود، نقطه قوت مردان به شمار می‌آید. در مناسباتی که اِعمال خشونت علیه زنان به شکل ساختاری در جامعه، در حیطه قانونی، اجتماعی و خصوصی حاکم است، قاتل به کارگیری قدرت و رفتار خشونت‌آمیز علیه زنان را در تجربیات روزمره اجتماعی خود می‌آموزد. به این ترتیب حتی جایی که تنها سرقت انگیزه قتل باشد، قتل زنان برای سارق که سلطه و حس پیروزی و غلبه بر آنان را بارها و بارها از سوی خود و در جامعه تجربه کرده، راحت‌تر است.

از سویی دیگر جان انسان‌ها در کفه ترازویی قرار می‌گیرد و دیه در کفه دیگر و از آنجا که خون‌بهای زن، نیم‌بهای مرد است، به بیانی صریح‌تر قتل زنان ارزان‌تر تمام می‌شود.

نکته بعدی این است که پیگیری قتل زنان از سوی مراجع اجرایی و قضایی چگونه انجام می‌گیرد؟ بر اساس آمار در برخی استان‌های کشور اگر خانواده‌ای مفقود شدن زنی را به مراجع ذی‌صلاح اطلاع دهند، اولین فرضی که مطرح می‌شود «فرار از منزل است» که همین امر می‌تواند مانع از پی‌گیری جدی شده و در عمل به قاتل در مخفی ساختن جنایت خود و تکرار آن کمک ‌کند.

انتساب گناه به زنان

بسیاری از زنانی که به آنان تعرض شده و به نوعی جان سالم به در برده‌اند، در طرح چنین تجربه‌ای قبل از هر چیز با خانواده خود مشکل پیدا می‌کنند و بنابراین از ترس مقصر شناخته شدن، سکوت را ترجیح می‌دهند. گروهی دیگر هم که تا حدی از حمایت خانواده خود برخوردارند و برای پیگیری ماجرا به سراغ پلیس می‌روند بازهم با چنین اتهاماتی مواجه می‌شوند.

«قتل زنان گناهکار»!

در نگاه عرفی عوام معمولا در یک جرم جنسی نخستین انگشت اتهام به سوی زن اشاره می‌کند، از این رو در جایی که قتل‌ها به طور مشخص با انگیزه‌های مذهبی و شرعی انجام می‌گیرند، قاتل به تصورش، خود را در تضاد با جامعه و قانون نمی‌بیند. در این حالت، قاتل خود را مجری همان قوانین شرعی می‌داند که به زعم او در اجرای آن اهمال شده است.

به هر ترتیب گرچه ناآگاهی و تربیت نادرست مردان در جامعه‌ای که «مادر» در ذهن همه آنها از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است گاهی حوادثی ناخوشایند را رقم می‌زند، اما یکی از عالی‌ترین برنامه‌های اسلام که این دین را سرآمد تمام ادیان قرار داده است، از بین بردن تمام بی‌عدالتی نسبت به زن بوده است که اگر در جامعه ما مرسوم شود، یقینا قاعده تغییر خواهد کرد.

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • حكمتي IR ۱۴:۲۸ - ۱۳۹۳/۰۷/۲۹
    3 0
    چه دردناك بود اين تحليل...اما لازم است قباحت اين گونه رفتارها در همه رسانه ها بيايد
  • بنده خدا IR ۲۰:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۷/۲۹
    4 0
    بیچاره زنا که اینقدر سدمه میبینند