مرد ۵۵ ساله که براي حل مشکل خود به دايره مشاوره و مددکاري کلانتري مشهد مراجعه کرده بود، گفت: ۳ دختر داشتم که ۲ تن از آن ها ازدواج کردند و زندگي خوبي دارند در اين ميان تنها پسرم را که ۲۳ سال دارد نزد خودم نگه داشتم تا در مغازه قصابي به من کمک کند.

ازدواج موقت پسر23ساله با زن 45ساله اي که فرزندانش دانشجو هستند!

او پس از آن که ديپلمش را گرفت نتوانست ادامه تحصيل بدهد و بنا به دلايلي نيز از خدمت سربازي معاف شد. همواره اطرافيان و دوستانم از من مي خواستند که او را داماد کنم، اما هر بار که موضوع ازدواج را پيش مي کشيدم پسرم سکوت مي کرد و من سکوت او را به پاي حجب و حيايش مي گذاشتم چرا که حتي يک بار نديده بودم به دختراني که براي خريد مي آيند نگاه کند، به همين خاطر تصورم بر اين بود که او هنوز قصد ازدواج ندارد.
از سوي ديگر و با اصرارهاي همسرم در پي شناسايي دختر محجبه و مناسبي بودم تا او را به پسرم معرفي کنم. در همين روزها بود که يکي از دوستان قديمي ام به همراه دختري زيبا و محجبه وارد مغازه ام شد. از ديدن او خيلي خوشحال شده بودم چرا که انساني شريف و بامعرفت بود. وقتي دخترش را به من معرفي کرد ديگر تأمل را جايز ندانستم و به نوعي دخترش را براي پسرم خواستگاري کردم. او که متوجه منظورم شده بود اجازه خواست تا رفت و آمد بيشتري پس از سال ها دوري با هم داشته باشيم.
هنوز يک هفته از اين ماجرا نگذشته بود که دوستم با چهره برافروخته و ناراحت وارد مغازه ام شد و پس از سرزنش هاي مکرر که هيچ وقت انتظارش را نداشتم گفت: مگر من چه بدي در حق تو کرده بودم که اين گونه قصد داشتي با آبروي من بازي کني؟ وقتي تعجب مرا ديد ادامه داد: يعني تو نمي دانستي که پسرت از يک سال قبل با زني ۴۵ ساله ازدواج کرده است و با او زندگي مي کند... با شنيدن اين حرف ها حيرت زده فقط به او نگاه مي کردم و چيزي از سخنانش نمي فهميدم. در همين حال دوست قديمي ام آدرس و شماره تلفن آن زن را روي ميز کارم گذاشت و با دلخوري از مغازه بيرون رفت.
لحظاتي بعد و در حالي که حال خودم را نمي فهميدم به همان آدرس رفتم. همه چيز حقيقت داشت و پسرم با زني ازدواج کرده بود که دخترهايش دانشجو بودند. او وقتي فهميد من پدر همسرش هستم با تمسخر گفت: تا به حال چند بار پسرت را با لگد از خانه بيرون انداختم، اما نمي دانم از جان من چه مي خواهد که برايم ايجاد مزاحمت مي کند تا مدت عقد موقت را تمديد کنم... حالا نمي دانم با اين مشکل چگونه کنار بيايم در حالي که فرزندم رودرروي من ايستاده است و اصراردارد که بايد با همان زن زندگي کند/بنا

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 7
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • فاضل IR ۱۵:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۳
    7 0
    سلام.ازدواج موقت یک کارپسندیده ایت. واسلام کاملا موافق است.
  • حسن IR ۱۸:۴۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۳
    0 3
    به احتمال قوی پسر را سحر و جادو کردند
  • ماتي IR ۲۱:۴۱ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۳
    2 0
    ما هم همين مشكل رو داريم تورو خدا يك راهكار بگيد
  • پارسا IR ۰۳:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
    5 0
    به نام خدا جای تعجبه که خبر"ازدواج موقت پسر23ساله" رو در اخبار حوادث میبینم نویسنده محترم حادثه ای رخ نداده... فقط یه پسر ازدواج موقتی که حلال هم هست انجام داده بعد هم عاشقه طرف شده
  • طیبه IR ۰۷:۳۹ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
    1 3
    ازدواج موقت فقط برچسب شرعی زدن روی فحشاست
  • ميلاد IR ۰۹:۲۰ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
    1 0
    بازم مشهد ، بازم مشهد و بازم مشهد
  • ا.ف IR ۱۸:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
    1 0
    باید دید چرا اون پسر جذب یه خانم 45 ساله شده. شاید خلا عاطفی ناشی از تربیت غلط همین پدر باعث شده تا جذب اون زن بشه ضمن اینکه نفس ازدواج موقت هم اشکالی نداره. کسی در این جامعه به فکر پیردختران و زن های مطلقه و هیجانات جنسی اونا هست؟! مگر یک زن 45 ساله مجرد اعم از مطلقه و یا پیردختر نیازهای خاصی نداره؟ متاسفانه در این موارد بیشتر تابع احساسیم تا واقع گرایی! از یه طرف جامعه غرب رو تحسین میکنیم که به هر حال اماکنی برای تخلیه هیجانات جنسی دارد و یا آزادی در روابط غیراخلاقی بین کسانی که نیازمند هستن وجود دارد(روابط بین عمده دختران و پسران) اما وقتی شرع برای همین امر تدبیر گذاشته اونو نقد کرده و به فاحشگی از نوع دیگر تعبیر می کنیم