در تاريخ آمده است كه امام حسين (علیه السلام) هنگام حركت به سوي كوفه به سرزمين ثعلبيه رسيد و براساس كرامت و بزرگواري خود از اهل خيمه سراغي گرفت. ام وهب از بي آبي و مشكلات آن گفت و امام (عليه السلام) كه مصداق بارز «وعادتكم الاحسان و سجيتكم الكريم » بود یعنی عادت شما نيكي و احسان و فطرت شما كرم و بخشش است، با نيزه خود قسمتي از خاك زمين را كنار زد ناگهان آب از دل زمين جوشيد و در پايان امام (عليه السلام) به ام وهب فرمود: و اگر پسرت آمد به او بگو اگر بخواهد مي تواند ما را ياري كند.
وهب هنگام بازگشت، با ديدن كرامت پسر رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مشتاق ديدار ايشان شد و با مادر و نوعروس خود نزد امام حسين (علیه السلام) رفته و به اسلام گرويدند.
وهب پسر عبدالله روز عاشورا همراه مادر و همسرش در ميان لشكر امام حسين (عليه السلام) بود. روز عاشورا مادرش به او گفت: فرزند عزيزم؛ به يارى فرزند رسول خدا قيام كن .
وهب در پاسخ گفت : اطاعت مى كنم و كوتاهى نخواهم كرد. سپس به سوى ميدان حركت كرد.
در ميدان جنگ پس از آنكه رجز خواند و خود را معرفى نمود به دشمن حمله كرد و سخت جنگيد. بعد از آنكه عده اى را كشت به جانب مادر و همسرش برگشت. در مقابل مادر ايستاد و گفت :
اى مادر؛ اكنون از من راضى شدى؟
مادرش گفت: من از تو راضى نمى شوم، مگر اينكه در پيش روى امام حسين (عليه السلام) كشته شوى .
همسر وهب گفت: تو را به خدا سوگند؛ كه مرا در مصيبت خود داغدار منما.
مادر وهب گفت: فرزندم؛ گوش به سخن اين زن مده. به سوى ميدان حركت كن و در پيش روى فرزند پيغمبر (صلى الله عليه و آله) بجنگ تا شهيد شوى تا فرداى قيامت براى تو شفاعت نمايد.
وهب به ميدان كارزار برگشت و رجز مى خواند و با تمام قدرت مى جنگيد تا اينكه نوزده نفر سوار و بيست نفر پياده از لشكر دشمن را به قتل رساند. سپس دستهايش قطع شد. در اين وقت همسرش عمود خيمه را گرفت و به سوى وهب شتافت در حالى كه مى گفت: اى وهب؛ پدر و مادرم فداى تو باد. تا مى توانى در راه پاكان و خاندان پيامبر بجنگ .
وهب خواست كه همسرش را به سراپرده زنان بازگرداند. همسرش دامن وهب را گرفت و گفت: من هرگز باز نمى گردم تا اينكه با تو كشته شوم .
امام حسين (عليه السلام) كه اين منظره را مشاهده كرد، به آن زن فرمود: خداوند جزاى خير به شما دهد و تو را رحمت كند. به سوى زنان برگرد. زن برگشت سپس وهب به جنگ ادامه داد تا شهيد شد.
همسر وهب پس از شهادت او بى تابانه به ميدان دويد و خون هاى صورت وهب را پاك مى كرد كه چشم شمر به آن بانوى با وفا افتاد و به غلام خود دستور داد تا با عمودى كه در دست داشت بر او زد و شهيدش نمود و در پی آن اين زن اولين بانويى بود كه در لشكر امام حسين (عليه السلام) روز عاشورا به فیض شهادت نائل شد.
منابع:
1- علامه مجلسی. بحارالانوار، ج45: 16.
2-ناصري، محمود. داستانهاي بحار الانوار، ج2: 78-79.
3-جاویدی، فهیمه. زنان شهیده در واقعه کربلا. مدرسه علمیه الزهرا شیراز.
نظر شما