به همین منظور با سردار« محمدرضا نقدی»، رئیس سازمان بسیج مستضعفان گفت و گو کردیم. پیش از آنکه وارد بحث با سردار بشویم، وی تأکید می کند که اگر قرار است در مورد بسیج صحبت کنیم، بهتر است چالشی باشد. نقدی می گوید: امروزه هجمه های زیادی علیه بسیج مطرح می شود که لازم است در این گونه مصاحبه ها به آنها پاسخ بدهیم. وی با تأکید بر اینکه اگر بخواهیم از بسیج تعریف کنیم، فایده ای ندارد، می گوید: آنها که بسیج را می شناسند، به آن ارادت دارند، ولی باید به آنهایی پاسخ بدهیم که نسبت به بسیج شبهاتی دارند. رئیس سازمان بسیج می افزاید: البته آنهایی که فکر درستی نسبت به بسیج ندارند، حتماً فطرتشان پاک است و نیاز به آگاهی دارند، اما این وظیفه بسیج است که شبهات آنها را برطرف کند. آنچه در ادامه آمده، نتیجه این گفت و گوست.
چرا برای ایران اسلامی بسیج لازم است؟
هر نظامی برای خودش یک الگوی اداره دارد. الگوی اداره نظام اسلامی آن طور که از صدر اسلام برداشت می کنیم، مردمسالاری دینی است. مردمسالاری دینی به معنای حضور مردم در همه عرصه هاست. اکنون بروکراسی اداری و شکل و شمایل دولتی از رژیم سابق به ما رسیده و آن را همین طور ادامه دادیم و فقط یک ظاهر دینی به آن داده ایم. در صورتی که این الگوی اسلامی نیست. آن چیزی که رهبر معظم انقلاب در قالب سوال مطرح کردند، پرسیدند که «الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت» چیست و از اندیشمندان خواستند که این مسأله را تبیین کنند. این یک سؤال بسیار هوشمندانه است. اگر شرایط حال حاضر کشورمان یک الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت بود، هرگز رهبر انقلاب در مورد آن سوال مطرح نمی کردند، بنا بر این چنین شرایطی در کشور نداریم.
آن چیزی که باید در مدیریت کشور باشد، چیست؟
پاسخ این سؤال را باید اندیشمندان و متفکران ایران اسلامی بیرون بیاورند که مدل اداره کشور بر اساس فکر اسلامی و بومی چیست. من نمی توانم بگویم که این را پیدا کرده ام و بخواهم اکنون ارایه بدهم. اما یک چیزی مسلم است که آن را تجربه و حس کردیم و هر کس بخواهد الگوی ایرانی اسلامی را به دست بیاورد، بدون شک به این مهم خواهد رسید. آن هم این است که نظام مدیریتی کشور در یک سو قرار دارد و مردم در سوی دیگر قرار دارند. مردم جزو پیکره نظام و دولت هستند و در همه عرصه ها حضور دارند. این مدل اسلامی است. پیامبر اسلام جنگهایشان را به صورت مردمی اداره می کردند. هرگز یک ارتش کاملاً نظامی در خدمت پیامبر نبوده که حقوق بگیرد تا بجنگد و مردم هم راحت در خانه هایشان استراحت کنند. یک دستگاه اداری که از صبح تا شب کشور را اداره کند و اقتصاد و سیاست و جامعه را اداره کند و مردم بی خیال باشند، این طور هم نبوده است. اکنون هم این گونه نیست که مردم بخواهند هنگام رأی گیری به پای صندوق بیایند و رأی بدهند و سپس به خانه هایشان بازگردند و کاری به اداره کشور نداشته باشند. اگر به ابیات امام راحل و مقام معظم رهبری توجه کنید، می بینید که واژه حضور مردم در همه عرصه ها، نقش مردم در اداره کشور دایم مطرح می شود. برخی ها دوست دارند این واژه را به بخش خصوصی به معنای صاحبان ثروت تعبیر کنند؛ البته آنها هم جزیی از مردم هستند، اما همه مردم نیستند. در جنگ این فکر به صورت شفاف پیاده شد. در دوران دفاع مقدس مردم در همه عرصه ها حضور داشتند. در جذب رزمنده و آموزش رزمنده ها مردم حضور داشتند. رزمنده کیست؟ باز هم می بینیم که مردم هستند و نظامی حرفه ای نیستند. کمکهای مردمی را هم مردم می دهند. به رزمندگان چه کسی روحیه می دهد؟ آیا یک دستگاه عریض و طویل اداری داشته ایم که به رزمنده ها روحیه بدهد؟ این طور نبوده بلکه خود مردم روحیه می دادند. رزمنده مجروح می شود، مردم درمان می کنند. شهید می دهیم، مردم تشییع می کنند و هرگز یک واحدی که مارش نظامی بزند و مراسم تشییع برگزار کند، نبوده است، بنا بر این جنگ ما کاملاً مردمی است. در اقتصاد و فرهنگ هم این گونه بوده است.
حضور مردم در فرهنگ را چگونه توجیه می کنید؟
در ایام محرم این همه عزاداری و مراسم چگونه برگزار شد؟ دولت کجای این کار بود؟ هیچ جایی نداشت. دولت خیلی هنر کند، با یک کوپن به مردم برنج یا شکر بدهد. صدها میلیارد تومان هزینه ایام عزاداری می شود. متولی مردم هستند، این جور نبوده که یک دستگاه دولتی، مراسم عزاداری را برگزار کند و مردم فقط بیایند، گوش بدهند، شام و ناهارشان را بخورند و بروند... ما باید این روشها را گسترش بدهیم، نباید به فکر روشهای غربی و مدلهای بیگانه باشیم. صحبتی مقام معظم رهبری در کرمانشاه کردند که فرمودند: «در کشور مشکلات حل نشده کم نداریم و برای حل آن باید به مردم مراجعه کنیم». همانطور که در دوران دفاع مقدس سراغ مردم رفتیم و فرصت دادیم تا هر کدام از مردم که می خواهند، نقشی ایفا کنند، امروز هم باید این گونه باشد و این نیز در مورد اقتصاد بحث می شود. بسیج یک تشکل برای پاسخ دادن به حضور همه مردم، یعنی امتداد دادن همه نهادهاست.
می خواهیم وضع بهداشت را بهبود ببخشیم، یک نهاد محدود داریم، از بسیج کمک می گیریم. این نهاد دولتی سازماندهی کند که اشکالی ندارد، اما نباید به سراغ پیمانکار و قرارداد برود، بلکه همین مردم می توانند بخشی از آن را اجرا کنند. دولت می تواند به مردم نقش بدهد مانند واکسیناسیون فلج اطفال که از سوی بسیج انجام شد و درخشید. در بین تمام کشورها فقط ایران با کمک بسیج موفق به واکسیناسیون شد و دنیا در حیرت ماند که چگونه موفق شدیم. این مدل قابل توسعه و پیگیری است، لذا فلسفه تشکیل بسیج، مدل الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت است و بدون حضور مردم، الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت معنا ندارد و مانند الگوی غربی یا شرقی می شود.
قرار بود بسیج به اقتضای زمان گام بردارد و پس از جنگ لباس نظامی را از تن بیرون بیاورد، اما نظامی گری بسیج همچنان ادامه دارد. چرا بسیج از فضای نظامی گری بیرون نمی آید؟ شما بسیج علمی، سازندگی، کارمندان، اصناف و... دارید، اما آنها هم لباس نظامی می پوشند.
هرگز این طور نیست و انتقادی که به بسیج می شود، این است که چرا نظامی گری بسیج کم شده است. ما طی 6 سال گذشته اقشار بسیج را گسترش دادیم و هیچ کدام از این اقشار بسیج، لباس نظامی ندارند. اکنون بسیج رسانه، استادان، پزشکان و بسیاری موارد دیگر نظامی نیستند. اکنون در بین مسؤولان استانهای ما تنها چند نفر پاسدار هستند و در 32 استان 30 نفر بسیجی لباس نظامی نپوشیده اند، بنا بر این بخش غیر نظامی بسیج بسیار گسترده است.
یعنی بحث نظامی گری بسیج را انکار می کنید؟
هرگز این طور نیست، بخش نظامی هم بسیار گسترده تر از قبل شده است! در اوج دوران دفاع مقدس 300 گردان بسیج داشتیم، اما امروز 2000 گردان بسیجی داریم و این یک توان بازدارنده ای است که دشمن نه تنها جرأت حمله به ایران را نمی کند، بلکه تصور آن را هم نمی کند. وقتی آرایش این نیروهای مردمی را مقابل خودش به تصویر می کشد، تصور حمله به ایران را کنار می گذارد. پس در بعد نظامی بسیج خیلی پیشرفت کرده و توانمندتر شده است.
سردار، پس چرا انتقاد می شود که نظامی گری بسیج کمتر شده است؟
به خاطر این که می بینند در بخش بسیج غیر نظامی خیلی گسترده تر بوده ایم. اکنون بسیج سازندگی بسیار گسترده است. ما به اندازه بسیج دوران دفاع مقدس، بسیج سازندگی داریم. بسیج علمی ما گسترده است. بسیج در عرصه فرهنگی هنری و برنامه های فرهنگی بسیج بسیار وسیع است و گمان نمی کنم کسی به گرد آن هم برسد یا بتواند با آن رقابت کند.
هر ساله 15 هزار یادواره شهید در تمام نقاط کشور برگزار می شود که در هر یادواره صدها نفر شرکت می کنند و برای هرکدام محتوایی تعریف شده است. کنگره شهدایی که برگزار می شود، هرکدام یک مجموعه عظیم کارهای فرهنگی صورت می گیرد. همه ساله 300 عنوان کتاب جدید تولید می کنیم. صدها عنوان مستند تولید می شود. جشنواره هایی که بسیج برگزار می کند، در تراز جشنواره های بزرگ کشور است و چیزی کم ندارد. در تراز فیلم و تئاتر وسرود و کتاب با پسوند مقاومت کارهای بزرگی می شود و البته انتظار می رود که سازمان بسیج متولی این کار باشد. کتاب جشنواره هنرهای تجسمی بسیج بسیار ارزشمند و در سطح بین المللی است و هزاران اثر از سراسر جهان به این جشنواره ارسال می شود.
به نظر می رسد که بسیج همچنان در تفکر دوران جنگ باقی مانده و نتوانسته به نیاز روز مردم بویژه جوانان پاسخ بدهد. نمونه آن مراسم خاکسپاری مرتضی پاشایی بود که برخی معتقد بودند این جمعیت پیام داشت، چرا این طور شده است؟ آیا بسیج نیاز سنجی به روز ندارد و آیا به گذشته ها نگاه می کند؟
اول اینکه رسانه ها نقش مهمی دارند و می توانند یک مسأله را کوچک یا بزرگ کنند. همیشه هنرمندی از بین ما می رود و همیشه مردم ما به هنرمندان محبت دارند. شمار زیادی هم برای تشییع جنازه می آیند؛ اما مسأله این است که رسانه های بیگانه به برخی از آنها بعد می دهند. می بینیم که در برخی موارد نه تنها آن هنرمند به آن اندازه بزرگ نبوده، بلکه حتی خیلی از مردم هم او را نمی شناختند و با سر و صدای رسانه ها تازه به میدان آمده و می گویند این چه کسی بوده است!
البته داشته ایم که بسیاری از افراد مؤمن نیز برای از دست رفتن هنرمندان اشک ریخته و برای تشییع جنازه آنها آمده اند. حتی داشته ایم که بسیاری از بسیجیان برای مرحوم پاشایی اشک ریخته و از آهنگهایی که برای سریال محبوب تلویزیونی تهیه کرده، یاد کرده اند. منتهی می بینیم که به آن بعد می دهند. در مقابل برای تشییع جنازه مادر شهید بابایی نیز دهها هزار نفر آمدند، اما آیا رسانه ها از آن یادی کردند؟ آیا سایتها نوشتند؟ آیا کسی در فیسبوک از حضور گسترده مردم در آن مراسم یادی کردند ؟ هرگز این کار را انجام ندادند.
بنا براین نباید تصور کنیم که جامعه یک فکر متفاوتی دارد و ما درست برآورد نکرده ایم. ما به آن هنرمند احترام می گذاریم و زمانی هم که مادر شهید از دنیا می رود، بازهم احترام می گذاریم و هنگامی که یک عالم دینی از دنیا می رود، باز هم احترام میگذاریم، اما مسأله این است که رسانه ها به کدامیک زاویه بیشتری بدهند. بویژه رسانه های بیگانه سعی می کنند تشییع جنازه یک هنرمند را به اندازه ای بعد بدهند که گویا مردم با نظام مشکل دارند و این مراسم را کج تابی مردم معرفی می کنند؛ البته نتوانسته اند موفق شوند. مانند این است که در مراسم عزاداری امام حسین(ع) امکان دارد عده ای اوباش هم با رفتار نادرست در آن حاضر شوند، بنا بر این هرگز تصور نکنید که بسیج در شناخت خواست جامعه ناتوان است.
بسیج برای مخاطب سنجی چه کار کرده است؟ آیا برای جوانی که به موسیقی علاقه دارد، کنسرت برگزار کرده اید؟ برای آن دختری که موی خودش را بیرون می گذارد، برنامه فرهنگی دارید که کار به برخورد فیزیکی کشیده نشود؟
ما نمی توانیم هر کاری که همه دوست دارند، انجام بدهیم، زیرا شاید آن کار درست نباشد. اما اینکه باید به زبان روز با مردم و جوانان صحبت کنیم، حرف درستی است و ما هم قبول داریم. ما باید بتوانیم در حیطه امکانات مشروع گام برداریم. از نظر بسیج، هدف وسیله را توجیه نمی کند. تصور کنید که یک عده ای ممکن است کار زننده ای را دوست داشته باشند؛ به عنوان مثال شاید عده ای دوست داشته باشند فیلم مبتذل ببینند، آیا بسیج باید فیلم مبتذل نمایش بدهد یا فیلم مبتذل تولید کند؟ ما این تفکر را قبول نداریم. اما در چهار چوب شرع و آنچه شرع به ما اجازه می دهد، ورود می کنیم. اکنون خواننده های مطرحی داریم که بسیجی هستند. حامد زمانی بسیجی است و در همین هفته بسیج در حضور سردار فیروزآبادی می خواند یا صابر خراسانی که شاعر است و دکلمه می گوید. یعنی ما با خواست روز بیگانه نیستم، اما باید محدوده ها را رعایت کنیم. اگر قرار باشد وارد هر حیطه ای بشویم، درست نیست. همین بحث موسیقی، هم مشروع و هم غیر مشروع داریم. شاید عده ای موسیقی غیر مشروع دوست داشته باشند، آیا ما باید موسیقی غیر مشروع پخش کنیم تا عده ای جوان را جذب کنیم؟ اگر این اتفاق بیفتد، معنایش آن است که علاقه مندان موسیقی مبتذل بسیج را جذب کرده اند. در حالی که ما هرگز جذب آنها نمی شویم. اکنون بهترین گروههای سرود را در بسیج داریم، اما مسأله این است که رسانه ها باید در این خصوص کار کنند. نقطه قوت رسانه ها در غرب این است که وقتی کار بزرگی انجام می شود، به آن می پردازند، اما در مورد کارهای بزرگی مانند تشییع جنازه مادر شهید، اتفاقی نمی افتد که رسانه ها گزارش تهیه کنند و با شرکت کنندگان گفت و گو بگیرند و به زاویه های پنهان این حرکت بزرگ بپردازند. چند دقیقه گزارش تهیه می کنند و تمام می شود.
گمان نمی کنید وقتی بسیج نتواند به جوانان خوراک بدهد، جوان به سوی فضای مجازی می رود و پس از آن بحث فیلترینگ و حاشیه های آن پیش می آید. نظر شما در مورد فضای مجازی چیست؟
فضای مجازی جایی است که باید برای مدیریت آن تأسف بخوریم. ما فرصت داشتیم که همپای دنیا پیش برویم و چیزی کم نداشتیم، اما دستهایی در کار بود که این اتفاق نیفتاد. در سال 1372 شبکه اطلاع رسانی عمومی با عنوان شارع داشتیم که همان موقع خود من دو خط از آن گرفتم و رابطه با مجلس و دولت را شروع کرد. اما امروز نامی از آن نیست و اینترنت را آوردند و جای همه چیز را گرفت. اگر آن روز خودمان آن کار را توسعه می دادیم، امروز چیزی از اینترنت کم نداشتیم. اکنون شاید خیلی دیر باشد، اما هنوز فرصت داریم. مثالی بزنیم؛ اکنون در برخی از روستاهایمان ضعف مدیریت بیداد می کند، در حالی که در آن روستاها زمین مرغوب، آب، سم، کود، بذر، تراکتور، جوان کاری و همه گزینه های کشاورزی را دارند، اما مدیریت ندارند. در حالی که یک نفر از استان دیگر می آید و آن روستایی را با پسران و تمام امکاناتش به کار می گیرد و کشاورزی خوبی انجام می دهد و نتیجه هم میگیرد. فضای مجازی ما هم این طور است. تمام زمینهای کشور را کندیم و فیبر نوری در آن کاشته ایم. سوییچ های مخابراتی را در ایران تولید یا در فضای تحریم وارد کردیم، اما از آن استفاده نکردیم. انواع شبکه های مختلف را راه اندازی کردیم. خبر را هم در همین خبرگزاری های خودمان تولید می کنیم. ما که هر روز وارد سایتهای بیگانه نمی شویم. برای ثبت نام در ادارات یا کارهای جاری وارد سایتهای وزارتخانه ها می شویم. این سایتها را به غیر از ایرانی ها چه کسی تولید میکند، اما مدیریت این را به دست بیگانه داده ایم و آنها مدیریت می کنند و طلا درو می کنند.
ایراد کجا بوده که با وجود توانایی به کارآیی نرسیده ایم؟
بی تعهدی بود، خود باختگی بود. ناباوری بود. اکنون در عرصه هوافضا خودمان را نباختیم. هرگز نگفتیم ما نمی توانیم. وقتی اولین موشک را باز کردیم، از وجود آن همه مدار و سیم تعجب کردیم، اما نترسیدیم و شهید کاظمی مقدم آن را ساخت. وقتی در کشورمان جنگ بود، تمام دانشمندان را بسیج کردیم تا برای ما موشک بسازند. عراق به تهران موشکهایی می زد که از فاصله 900 کیلومتری یک تن مواد منفجره در تهران زمین می خورد، در حالی که فاصله ما از مرز کشورمان تا بغداد 120 کیلومتر است و 10 کیلومتر هم فاصله می خواستیم که می شد 130. ما به دانشمندانمان می گفتیم نمی خواهیم یک تن مواد منفجره باشد، حتی 50 کیلوهم باشد، کافی است، اما نتوانستند، چون سطح علمی ما تا آنجا بود. اما امروز می بینیم که توان موشکی ما چقدر بالاست، چون به خودباوری رسیدیم. وقتی بحث فضای مجازی تعریف می شود، می ترسیم و می گوییم سیستم عامل ویندوز یک دفتری دارد که 2 هزار دکترای کامپیوتر در آن کار می کنند و ما هرگز نمی توانیم به آنها برسیم و بهتر است که از امکانات آنها استفاده کنیم و اشکال کار از همین جا شروع می شود.
پس به این ترتیب از بخش خصوصی نباید استفاده کنیم و فضای تولید نظامی شود! آن هم به خاطر پول زیادی است که بسیج و سپاه دارد و بخش خصوصی ندارد؟
این طور نیست. بودجه صنعت دفاعی ما که 40 سال از صنعت خودرو سازی جلوتر است، حتی 20 درصد بودجه خودروسازی ما نبوده است. اما اکنون وضعیت دفاعی ما کجاست و اوضاع خودروسازی ما کجاست؟ در بخش دفاعی و موشکی که 100 برابر پیچیده تر از خودرو است، اکنون خودکفا شده ایم. ما چهار سال پیش از اینکه خودرو دفاعی بومی بسازیم، موشک فاتح را کاملاً بومی سازی کردیم.
چرا در صنعت خودرو با این همه حمایت موفق نشدیم ؟
زیرا در بحث خودرو سازی به ما خودرو می دادند و ما به آسانی می خریدیم، اما در بحث موشکی به ما موشک نمی دادند. ما ساختیم و خرج زیادی هم نکردیم. بودجه نظامی ما آشکار است و پنهان نیست. در شرکت مخابرات 50 برابر بودجه دفاعی پول خرج شد، اما در صنعت مخابرات چه وضعیتی داریم؟ در بحث مخابرات به ما تجهیزات می دادند، ولی در بحث دفاعی نمی دادند. ما به مهندسی داخلی اعتماد کردیم. در مورد خودرو یا مخابرات می گفتند که باید بروید و بیاورید، اما در مورد ساخت موشک کسی که ادعا می کرد می تواند موشک بسازد، می گفتیم بساز و او هم می ساخت. اکنون وزارت نفت ما بخش عظیمی از تجهیزاتش را از خارج وارد می کند، چون تأکید می کند تجهیزات باید تحت لیسانس فلان شرکت باشد، در حالی که می توانیم تمامی تجهیزات مورد نیاز صنعت نفت را در کشور بسازیم. اما اگر به وزارت نفت هم تجهیزات ندهند، به مهندس ایرانی اعتماد می شود و ما در صنعت نفت خودکفا می شویم. اکنون اگر می بینیم که ماهواره به فضا می رود، همه آن در بخش دفاعی ساخته نمی شود، بلکه بخشهایی از آن را به بخش خصوصی پیمان می دهیم با این شرط که در داخل صنایع دفاعی تعریف پروژه می شود و قطعات آن به صورت مجزا به بخش خصوصی واگذار می شود. در موشکهای جنگی ما نیز بخشهایی از آن برای بخش خصوصی تعریف و ساخته می شود. اصلاً بسیاری از مراکز خصوصی فعال شده اند، چون بخش دفاعی کشور به آنها کار داده است.
برخی شرکتهای خصوصی گلایه دارد که قرارگاه خاتم با استفاده از ظرفیت دولتی، پروژه ها را مال خود می کند و بخش خصوصی دست خالی می ماند. این را قبول دارید؟
ما در قانون اساسی یک فصل داریم که می گوید نیروهای مسلح در شرایط صلح می توانند تجهیزات خودشان را با مجوز رهبری برای تولید و ساخت وساز به کار گیرند به شرط آنکه به سیستم نظامی کشور آسیبی نزند؛ این یک کار عقلانی است. سؤال این است که آن افرادی که پل عظیم خیبر را ساختند، جاده ها را در کوهستانها کشیدند و این همه توانایی دارند، آیا باید به پادگانها بروند وبخورند و بخوابند و هرگاه جنگی شد، بیایند و بجنگند. نخست اینکه ما این واحدها را نیاز داریم و نمی توانیم آنها را اخراج کنیم. همانطور که در صورت جنگ واحدهای توپخانه و پیاده و زرهی می خواهیم، واحد مهندسی هم می خواهیم. بنا بر این می توانیم به آنها بگوییم ماشین آلات تان را نگهداری کنید و در پادگانها بروید و بخوابید تا زمانی که جنگی بشود یا نشود. راه دیگر این است که بگوییم با این امکانات سد و جاده بسازید. وقتی نیروهای نظامی از پادگانها بیرون می آید، چند اتفاق می افتد؛ اول اینکه سازندگی می شود آن هم با نیروهایی که می بایست بخورند و بخوابند و دستگاههایی که باید نگهداری شوند و کاری نکنند. نکته دوم اینکه علم اینها به روز می شود و برای جنگ احتمالی در آینده آماده می شوند، چرا که کار می کنند. سوم اینکه دستگاه هایشان به روز می شود و دایم ماشین آلات جدید جایگزین می شود و دیگر قدیمی نیست، چون در حال ساخت پروژه، از بین می رود و ماشین آلات جدید جایگزین می شود.
اگر تا این اندازه خوب است، چرا اعتراض می شود؟
سوال ما نیز همین است که اینجا چه اتفاقی افتاده که جنجال می کنند؟ پاسخ این است که در گذشته تمام پروژه های بزرگ را بیگانگان انجام می دادند و امروز قرار گاه خاتم جای آنها را گرفته است. اکنون دو کار می توانیم انجام بدهیم؛ نخست اینکه سدهای بزرگی مانند کارون وکرخه را نسازیم و آنها را به پیمانکار خارجی بدهیم، تونل 7 کیلومتری نیایش را در تهران نسازیم و به خارجی ها بدهیم یا آنکه به نیروهای داخلی اعتماد کنیم و کار را به آنها بدهیم. اما چه کسی جرأت اجرای کارهای بزرگ را داشت، همین بچه بسیجی ها می توانستند انجام بدهند که انجام هم دادند، چون قبلاً در زمان جنگ این کار را کرده بودند. اکنون همین بچه های جنگ تونل آب می سازند که طول آن 27 کیلومتر است. به راستی چه کسی توان انجام آن را دارد؟ خارجی ها متوجه شدند که کارهای بزرگشان را از دست می دهند، خبرسازی کردند که در ایران بخش خصوصی را نادیده گرفته اند و رسانه های داخلی هم با آنها همسو شده اند، اما متوجه نیستند که دارند چه کار می کنند!
یعنی دولت از کار با قرارگاه استقبال می کند؟
البته که این طور است. بارها شده که وزرای دولت به قرارگاه متوسل شده اند که فلان پروژه را برای آنها انجام بدهد، چون مطمئن بودند که با سرعت و ارزانتر انجام می شود. از سوی دیگر گمان نکنید که همه کار را قرارگاه خاتم انجام می دهد. همین کار را به دهها و صدها پیمانکار بخش خصوصی پیمان میدهند و قرارگاه مرکزیت کار را اداره می کند. قرارگاه توان و تجربه و مدیریت دارد و کارها را به دیگر بخشها واگذار می کند. امروزه 80 درصد پروژه ها به وسیله بخش خصوصی انجام می شود و قرارگاه فقط مدیریت می کند و کارهایی که از عهده آنان بر نمی آید، انجام می دهد. شما به عسلویه بروید و ببینید چه کارهای بزرگی انجام می شود و چند درصد بخش خصوصی با قرارگاه همکاری می کنند. نکته دیگر آنکه امروزه دولت هزاران میلیارد تومان به قرارگاه بدهکار است و از سوی دیگر بازهم درخواست انجام کار دارد، زیرا این نیروها طماع نیستند، بیش از این که به نفع شرکت خودشان باشند به فکر توسعه کشورند.
بسیج دراین زمینه چه کار کرده است؟
ما بسیج سازندگی را با تدبیر مقام معظم رهبری داریم. متأسفانه دولت سابقه خوشی نداشت. در گذشته جهاد سازندگی داشتیم که در روستاها حرکت می کرد و کار مردم را راه می انداخت، اما متاسفانه جهاد را با کشاورزی ادغام کردند. اما رهبری اجازه ندادند، حرکتی که در انقلاب به وجود آمده بود، بمیرد. امروز بسیج سازندگی روز به روز گسترده تر شده به نوعی که 3 هزار گروه جهادی داریم که در روستاها کمکهای بهداشتی و سازندگی می کنند. حتی در ایام نوروز که مردم دنبال استراحت و تفریح هستند، بسیج سازندگی کار خودش را انجام می دهد و همین امسال 300 گروه سازندگی داشتیم که برای مناطق محروم وروستاها کار کردند و در هفته بسیج حلقه های امداد رسانی کارهای بزرگی کردند. بسیج در طی 3 سال گذشته 2700 سالن ورزشی ساخته است.
چگونه تشخیص می دهید که بسیج سازندگی برای کمک رسانی به کجا برود؟
گروههای جهادی تحقیق می کنند. فکر باز دارند و تحقیق می کنند. آنها اطلاعات کلی می گیرند و گروه شناسایی می فرستند که نیازهای منطقه را مشخص می کند؛ سپس بودجه آن از خیرین و دولت تأمین می شود و کار را انجام می دهند. خیلی از کارها نیز در ردیف کارهایی بوده که دولت باید انجام می داد و دولت به جای آنکه کار را به پیمانکار بدهد، به بسیج سازندگی می دهد. پیمانکار از کارهای پراکنده فرار می کند و اگر قرار باشد در 200 روستا کارهای کوچک انجام بدهد، به دلیل هزینه بر بودن، انجام نمی دهد یا بودجه بالایی را مطالبه می کند؛ البته قبول داریم که کارهای پراکنده خسته کننده است، اما چون این کار مردمی است و مردم بومی در آن همکاری می کنند، با همت بسیج سازندگی انجام می دهیم. به عنوان مثال می خواهیم خانه ، مدرسه، مسجد، جنگل کاری یا کارهایی از این دست انجام بدهیم و صرفه ندارد، ما پروژه را از دولت می گیریم و باهزینه کمتر انجام می دهیم.
این مصاحبه پل ارتباط شما با مردم است. به مردم چه می گویید که جذب بسیج بشوند؟
اغلب مردم ما بسیجی هستند و خیلی کم افرادی هستند که ما آنها را بسیجی حساب نمی کنیم. اکنون از لحاظ رسمی، 22 میلیون نفر ثبت نام کرده و به صورت دلی عضو بسیج شده اند؛ البته برخی ها هر روز به واحد بسیج می آیند، برخی هفته ای یک بار و برخی نیز ماهی یک بار می آیند، اما ارتباط خودشان را با بسیج دارند. ما هر چقدر جنبه تشکیل بسیج را تقویت کنیم، قدرت ملی خودمان را افزایش داده ایم و قدرت ملی، سرمایه ماست. بسیج می تواند هنگام امنیت داخلی و جنگ خارجی تأثیرگذار باشد که تاکنون نیز شاهد آن بوده ایم. بسیج یک رکوردی زده که به آن توجه نمی شود. ما وارد زلزله ارسباران شدیم و بسیج سازندگی 1800 خانه و 7000 آغل برای دام روستاییان را طی 2 ماه و نیم ساخت که در جهان بی سابقه است؛ همین باعث شد که بقیه نیز وارد این بحث شوند و طی 7 ماه خانه های روستاییان زلزله زده ساخته شد و امروز ببینید که همین منطقه زلزله زده چه وضعیتی دارد. هرچقدر مردم بیشتر وارد بسیج بشوند، می توانیم کارها را بیشتر و بهتر ساماندهی کنیم و کارهای بزرگتری را انجام بدهیم.
نظر شما