مجید مردانیان: ساده است و ساده حرف می زند؛ به قول خودش روستازاده است . دردها را با چشمانش دیده و با وجودش لمس کرده است . خوشحالی اش شاد کردن مردم محروم و دورافتاده کشور عزیزمان ایران است .

 کمک به همنوع بهترین راه شاد بودن است

 با اینکه می توانست راحت لم بدهد روی مبل و روزی یکی دو تا جراحی داشته باشد و پول خوبی به جیب بزند ، اما...اما کوله پشتی پزشکی اش را مثل دوران جنگ و دفاع مقدس  پر از دارو می کند و به دل جبهه های مبارزه با فقر و محرومیت می رود جنگی که به نظرش فقط  شکل و شمایلش عوض شده است . شاید هم دردهای اینجا شدیدتر از درد ترکش و تیر باشد ، شاید ... 

 

 آقای دکتر توزنده جانی با این کار چه هدفی دنبال می کنید ؟

بنده چون در محیط روستایی متولد و بزرگ شده ام و پدرم مرد زحمتکشی بوده است ، بنابراین با افراد و خانواده های محروم ارتباط داشته ام، به همین سبب از بچگی دوست داشتم تا بتوانم برای آنها کاری انجام بدهم؛ برای همین  پس از فارغ التحصیلی برای طرح به سیستان و بلوچستان رفتم . مدتی برای گذراندن طرح آنجا ماندم . اما پس از طرح به این دلیل که فرصت برآوردن آرزوهایم بود غنیمت شمردم ، همانجا ادامه دادم و ماندم . من واقعا آنجا را دوست داشتم و راحت بودم ولی نمی دانم چرا؟ پس از مدتی که برگشتم رشت  باز هم نتوانستم در شهر بمانم و رودبار را به دلیل نزدیکی به مناطق محروم انتخاب کردم . خب اینکه آدم بخواهد کمک کند فرقی نمی کند کجا باشد . اکنون دیگر دوست ندارم خیلی در شهر
 بمانم.

 

 معمولاً چه مناطقی می روید و چه مدت می مانید؟

بطور متناوب در قالب طرح بسیج جامعه پزشکی به روستاهای اطراف می روم، اما به خاطر اعتقاداتم خیلی تمایل به دور شدن از این مناطق را ندارم . محل سکونتم رشت است، اما همانطور که گفتم بیشتر اوقات را رودبار می روم.

 اگر بیمارانتان نیاز به جراحی داشته باشند، چه کار می کنید؟

اگر نیاز به جراحی باشد به روبار اعزام می کنیم و آنجا عمل می کنیم .

 

 شنیدم رایگان ویزیت می کنید؟

نمی دانم اسم این کاررا باید چه بگذارم . اینجوری راحت ترم   به عبارت دیگر اینجوری راحت تر زندگی می کنم . وقتی به روستاهای محروم می روم واین کارم باعث می شود که چند نفر مداوا شوند خوشحال می شوم و این برای من کافی است.  مگر انسان در زندگی چه می خواهد! درست است که به همنوع خودم کمک می کنم، اما در واقع دارم به خودم کمک می کنم. این نفس این کار است .

 

 این کار چه ضرورتی دارد؟

اعتقاد دارم که انسانها به تنهایی نمی توانند زندگی کنند؛ این را اغلب انسانها معتقد هستند . جامعه هم مثل انگشتان دست است که با هم می توانند کاری بکنند وبه تنهایی و به اصطلاح تکی نمی توانند نقشی داشته باشند. ضرورتش این است که مردم در جامعه بدانند که باید به دیگران کمک کنند، یعنی حس کمک به همنوع رواج پیدا کند . حالا من به این شکل و دیگران هم با راههای دیگر .پس ضرورت اجتماع است نه ضرورت یک شخص .

 

 مردم چه حسی دارند ؟

نظرها متفاوت است . اما در کل مردم محروم و مستضعفی که من با آنها سروکار دارم خوشحال هستند .وقتی به روستاهای دور افتاده می روم ، شاید کسی باشد که مثلا  درد سختی مثل دیسک کمر دارد . درست است که نیاز به عمل دارد ، اما من چند قرص مسکن به او می دهم تا بتواند تا رسیدن به عمل کردن قدری آرام بگیرد . همان چند عدد قرص او را خیلی خوشحال می کند؛ البته این را بگویم که بیشتر این دردها روحی است . همین که ما را می بینند 40-50 درصد دردشان کم می شود . خب احساسشان این است که یکی هست که به فکر ماست. افرادی هم وجود دارند که ناراضی هستند . معتقدند که باید همانجا عمل بشوند که نمی شود این کاررا کرد و باید اعزام شوند .

 

 آیا زمان جنگ در جبهه‌ها حضور داشتید ؟

 بله . این هم یک نوع جنگ است به شکل دیگر . آن زمان با دشمن روبه‌رو می جنگیدیم ، اما اکنون دشمن ما فقر و گرفتاری مردم است که باید با آن مبارزه کنیم .

 

 برای همکارانتان که در این طرح نیستند تبلیغ می کنید؟

 بله – صد در صد . یکی از متخصصان داخلی مرا دید و پرسید چرا می روی. توضیح دادم و از محاسن این کار برایش توضیح دادم  . به او گفتم که به عنوان یک پزشک می تواند این کاررا تجربه کند و بعد نتیجه اش را ببیند . برای یک مدت کوتاه می تواند بیاید و تجربه کند .خب یکی پول و ثروت خوشحالش می کند و یکی هم اینطوری . آدم ها متفاوتند .

 

 خانواده تان چه نظری دارند؟

از اول با این کار من موافق بودند . نمونه اش همان سیستان و بلوچستان بود که اصلا اعتراضی نکردند ، بلکه تشویق هم کردند . همسرم با اینکه می توانست پیشنهاد بدهد که برگردیم شهر خودمان، اما وقتی اشتیاق مرا دید ، او هم کمک کرد تا بتوانم بیشتر آنجا باشم .

 

 دولت چه کمکی می تواند بکند؟

دولت فقط می تواند کمک دارویی بکند . غیر از دارو کاری نمی تواند انجام بدهد، چون این کار یک کار کاملاً خصوصی و یک فرهنگ شخصی است.

 

 آیا در کشورهای دیگر هم چنین چیزی وجود دارد؟

دوره لاپاراسکوپی  شکم  را در هندوستان می گذراندم . پزشکان مختلفی آنجا بودند . این کاررا تنها از یک پزشک آفریقایی شنیدم . تک و توک هم از هندی ها شنیدم، اما از کشورهای دیگر نه .

 

 این کار چه پیامی دارد؟

پیام کمک به همنوع ، همین و بس . باصطلاح از هر دست که بدهی از همان دست می گیری .من با همین نوع کمک ها بوده است که هیچگاه در زندگی باصطلاح درمانده نشده ام ، معطل نشده ام .به همین دلیل است که فکر می‌کنم کار درستی است که من دارم انجام می دهم .

 

 خاطره ای هم بگویید؟

یک بار که سیستان بلوچستان رفته بودم .روزی یک خانم مسن که بیماری اش با درمان خوب شده بود ، با یک بسته وارد مطب شد و آن بسته را برای تشکر به من داد . من هم تشکر کردم و رفت . شب که بردم منزل با خانواده که باز کردیم ، دیدم چند پرتقال گذاشته بود لای یک پارچه و آورده بود برای تشکر . خب از همین چند پرتقالی که به ظاهر خیلی ارزان و کم قیمت بودند ، یکی دو تا هم خراب بود، اما به قدری خوشحال شدم که هنوز یادم مانده است ، چرا که فهمیدم تمام توان او همین بوده است و خالصانه ترین هدیه اش را آورده است . شاید می توانست آن پرتقال ها را بفروشد و خرج خانه اش باشد، اما آن را آورد و تشکر کرد .می بینید ؟ این چیزها خیلی خیلی با ارزش است .

 

 حرف آخر؟

به همکارانم می گویم که به همنوعان خودتان در هر سطحی کمک کنید . مگر نمی خواهند در زندگی شاد باشند ؟ خب این کار بهترین راه شاد بودن است .

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.