حمیدرضا شکارسری - «سعدی راست می گفت/ این خبرها نبود/ مترویی نبود، ایستگاهی نبود/ آن وقت که در تنها صندلی این مترو/ تو در دلم نشستی»*

خوانش شعری از مجتبا پورمحسن؛ جادوی بینامتنیت

بینامتنیت یکی از شیوه های خواندن بعضی از متن هاست، متن هایی که تلمیح وار مخاطب را به متن دیگری حوالت می دهند تا مخاطب با تکیه بر دانش خود از آن متن، متن تازه ای را درک کند.بینامتنیت با دست بردن و تصرف در متن اول حاصل می آید و از این نظر با صنعت تلمیح متفاوت است. بینامتنیت باعث سپیدنویسی و ایجاز در متن می شود، چرا که نویسنده یا شاعر با تکیه برآگاهی مخاطب از متن پیشینی، بخشی از گفتنی ها را حذف می کند. در واقع او می خواهد بگوید: کسی دیگر همین ها را گفته است و متن تکرار مکررات نیست!

«همه عمر برندارم سر از این خمار مستی

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی»

شعر«مجتبا پورمحسن» براساس رابطۀ بینامتنی با این بیت معروف از « سعدی »  نوشته شده است.

«پورمحسن» با تصرف در متن بیت «سعدی» یک فضای کاملاً متفاوت در جهان مدرن امروز شکل داده است؛ فضایی که برخلاف آن بیت، کمیک به نظر می رسد. مگر می شود که هنوز مترو و ایستگاهی نباشد و آشنایی قهرمانان ما در یک مترو اتفاق افتاده باشد؟ این تناقض کمیک است، حال آنکه تناقض مشابه در سخن «سعدی» اصلاً کمیک به نظر نمی رسد. اما چرا؟

متن شعر «سعدی» در ژانر عاشقانه- عارفانه معنا می گیرد، حال آنکه شعر «پورمحسن» در فضای مدرن تنها خوانشی عاشقانه می یابد. پس ازلیت عشق در شعر سعدی امکان پذیر، اما در شعر«پورمحسن» ممکن نیست. به این ترتیب شعر «پورمحسن» درواقع به تمسخر عشق در جهان مدرن می نشیند و مخاطب را به خنده وامی دارد این اما بدون بینامتنیت حادث نمی شد. بینامتنیت این مقایسه را مقدور ساخته است.

* روز انگشت- مجتبا پورمحسن- زاوش-1392- صفحۀ 43.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.