افرادی که تاریخ را از منظر تنگ نگاه یکسویه خود می نویسند و متاعشان در دنیای امروز مشتری ندارد و حالا ادامه بحث پیشین؛ در کتاب «ایران بین دو انقلاب» آبراهامیان نکات خندهآوری به چشم میخورد. او حزب ملت ایران بر بنیاد پان ایرانیسم داریوش فروهر را دنباله حزب محسن جهانسوز دانشجوی وظیفه اعدام شده در عصر رضاشاه میداند، در حالی که اولاً جهانسوز حزبی نداشت و اشتباهاً اعدام شد.
ثانیاً سن فروهر که متولد 1308 است اقتضا نمیکرده با جهانسوز که در سال 1318 اعدام شد رابطه و آشنایی داشته باشد. (صص 317 و 318 کتاب آبراهامیان).
نوشتههای آبراهامیان در موارد زیر از کتابها و نشریات کمونیستی مأخذبرداری شده است. وی در کشوری چون آمریکا که در بخش فارسی کتابخانه کنگره، صدها هزار سند فارسی در دسترس مراجعان قرار دارد، بر خلاف کشور ما که دسترسی به هر سند و مدرک و حتی کتاب کمی زودتر چاپ شده بسیار دشوار است به راحتی توانسته آنچه را میخواهد دستچین کند و تمام نظرات خود را به حمایت از جریان مارکسیسم لاپوشانی کند.
بیگمان اگر او در ایران میزیست و آثارش را به فارسی مینوشت و چاپ و نشر میکرد و از ممیزی میگذشت، این سان جاذبه دروغین نمییافت.
مورخی که مصباح السلطان فاطمی را مصبح السلطان (ص241) مینویسد، مورخی که حسام الدین دولت آبادی را رهبر مخالفان حزب توده معرفی میکند (ص 240) همه جا از جنبشهای کمونیستی و فعالیتهای حزب توده تعریف و قدردانی میکند.
گرچه آبراهامیان که در کتابخانههای آمریکا و مراکز اسنادی به آمارها و اطلاعات زیادی دسترسی دارد، با ارایه این آمارها کتاب خود را غنی کرده است، اما نمیتواند علاقه وافر خود را به حزب توده پنهان سازد. دروغ بزرگ آبراهامیان بالابردن شمار کشته شدگان چکیستها یعنی فداییان فرقه دموکرات در جریان قیام مردم تبریز در 21 آذر 1325 تا 500 تن است (ص 367) در حالی که ریچارد ویندهام خبرنگار انگلیسی این عده را که مهاجران آن سوی مرز بودند که در برابر مردم به تیراندازی و آدمکشی پرداخته بودند حداکثر 150 تن تخمین زده است. او این رقم را از آتاشه نظامی انگلیس در تهران در ژانویه 1947 آورده است. در حالی که خبرنگار حاضر در شهر تبریز بهتر میتوانست گزارش دهد که گزارش او همان زمان مخابره و در خبرگزاریها و جراید اروپا نشر یافته است.
آبراهامیان بشدت تحت تأثیر رهبران حزب توده است که ضربات شدید آنان جرمیان مشروط نوین ایران پس از شهریور 1320 را متوقف کرد و به دیکتاتوری شاه پس از 28 مرداد انجامید. وی موذیانه کوشیده جنگ نژادها و قومیتها را در ایران تازه کند. آبراهامیان میکوشد جوانان و دانشجویان ایرانی را فریبکارانه به راه گروههای منحرف و التقاطی بکشاند. سالهاست کتاب او را که دوستی به من هدیه داده در کتابخانهام دارم، اما لحن یکطرفانه و مغرضانه او مانع از آن گردید من که تشنه خواندن هر کتابم این شاهکار را بخوانم.
به طور مسلم در دنیایی که مارکسیسم مطرود و منسوخ شده و کتابهای مارکس و لنین در کوچه محلات مونپارتاس و مونمارتر به صورت انبوه روی هم ریخته شده و کسی آنها را نمیخرد، در خور تأسف است در دانشگاه فردوسی - حکیمی بدان سترگی و عظمت- درباره نوشتههای یک تودهای سابق که به جای مسکو و پیونگ یانگ یا سایگون و هانوی سر از محیط راحت آمریکا درآورده است این چنین بساط پاسداست به راه افتد و در حالی که مورخان بزرگ شوروی سابق از مارکسیسم فاصله گرفته و آن را یک مدینه فاضله دروغین (یوتوپیای خیالی) میخوانند این سان شاهد به به و چه چه جنابان اساتید باشیم. براستی اساتید محترم معتقدند تاریخ نویسی به شیوه مارکسیسم بهترین نگارش است؟
اگر این چنین است پس چرا طبقه بندی ادوار جهان به دورههای برده داری و طبقاتی که مورخان مارکسیستی مبدع آن بودند و اعصار قدیم، وسطی، جدید، معاصر را دورانداختنی میدانستند از نو در شوروی سابق یا روسیه امروز متداول شده است؟
چگونه امروز هیچ استادی در هیچ دانشکده بلوک شرق سابق رغبت نمیکند تاریخ را بر شیوه مارکسیستی تدریس کند؟ کتاب آقای آبراهامیان مانند بسیاری از کتابهای دیگر بدان علت در ایران جلوه کرده که او در ایران زندگی نمیکند و مرغ همسایه هماره غاز است.
نکته آخر اینکه در اروپای امروز هر از چند گاه محققان و مورخان تازهای چهره مینمایند که کشور ما از وجودشان بیخبرند. حدس میزنم کمتر کسی از اساتیدی که این همه در پاسداشت آقای آبراهامیان از هم سبقت گرفتهاند نام ساینس مانتیفوری صاحب دو جلد کتاب درباره استالین را شنیده باشند که تمام فرضیههای مارکسیستی را زیر سؤال برده و پدیده اختاپوطی وحشتناک آن را یوسف ویسارونویچ استالین دانسته است. همچنین از وجود محققان جوان تاریخ در فرانسه و بلژیک و انگلستان و روسیه.
چقدر خوب است مجالسی برای شناخت مورخان و محققان جدید اروپا و آمریکا برگزار شود تا دوستان عزیز ما به گذشتههای تار عنکبوت گرفته بازنگردند و آدمی مانند آبراهامیان را تا مقام هرودوت و کتزیاس و ویل دورانت و زریاب خویی و اقبال آشتیانی بالا نبرند.
نظر شما