رقیه توسلی : دوباره دانه های آرام برف روی شانه های غمگین آدم ها فرو می بارد ، برسر آتش نامیرایی که قرن هاست در جان جهان روشن شده است .

اینجا زنجیرها در برف ، به سوگ نشسته اند

چهره روزگار در قاب ماتم و افسوس شناور است و علم ها و زنجیرها در برف و باران به سوز و سوگ نشسته اند و تا سرزمین بزرگ دوست داشتن به راه افتاده اند .

پرچم های سیاه ، قلب آسمان سپید را می شکافند و دنیا از سوگوارانی پُر می شود که برف هیچ پاییز و زمستانی ، عطش شان را خاموش نمی سازد .

فصل بینایی و تسلای دلهای شکسته است . آنجاست که عاشقان ، علاج از ارباب بی کفن و باب الحوائج بی دست می گیرند... از حضرت شش ماهه ای که در کربلای پیروزی ، تشنه لب شهید می شود .

محرم است و دوباره برف می بارد بر زخم های بی نهایتی که به جرعه ای زیارت و اشک محتاج اند... دوباره بر رنگارنگی روزگار ، رنگ سرخ عشق پاشیده می شود و مویه اهل دل بلند است و تمام رودها رنج می کشند .

برف می آید ، سینه ها کربلاست و لب ها از مشک هایی می گویند که تیر خورده اند . از خواهر و دختر و عمه و مادری که تا ابد ستون خیمه استقامت عاشورایند و بی امان زیر تیغ تند آفتاب بیابان تازیانه خورده اند .

اینجا زیر این دانه های زیبای برف ، محرم امام عشق برپاست . نینوا برپاست و زمهریر جان عاشقان بی پایان است و زیر این سقف سپید ، دم به دم طرحی از اشک و درد روی صورت آسمان نقش می بندد.

فصل زیارت است . فصل طواف صحرایی که در پیشگاهش ، خوبان را سر بریده اند . فصل زنجیر بر سینه کوباندن و مولای من حسین خواندن است... فصلی که بر روزگارش برف می بارد اما سینه دلدادگانش هربار بی تاب تر و ملتهب تر شعله بر می کشد .

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.