آمنه مستقیمی: در کنار همه سؤالاتی که ذهن پرسشگر تاریخ را در مورد واقعه کربلا، چرایی، فلسفه و هدف آن کنجکاو کرده است، سؤالی نیز همیشه مطرح بوده مبنی بر اینکه چرا مردم کوفه که خود از امام حسین(ع) برای آمدن به این شهر دعوت کردند، ...

 چرایی بیعت شکنی کوفیان  باوجود نامه نگاری و دعوت از امام حسین(ع)

 آن حضرت را یاری نکرده حتی به رویشان شمشیر کشیدند؟؛ از این رو، در واکاوی و بررسی این موضوع با حجت الاسلام والمسلمین محسن ادیب بهروز، مدیر گروه تاریخ اسلام حوزه‌های علمیه خواهران و استاد حوزه و دانشگاه به گفت وگو پرداخته‌ایم که مشروح آن از نظرتان می‌گذرد:

 

   آیا برای بررسی چرایی آنچه مردم کوفه در مواجهه با واقعه کربلا انجام دادند اعم از دعوت و نامه نگاری و پس از آن پیمان شکنی و حتی همدستی در قتل سیدالشهدا(ع)، از جامعه‌شناسی خاص حاکم بر این شهر حکایت دارد؟ برای بررسی این مسأله چطور باید ورود کرد؟

تحلیل یک واقعه یعنی بررسی علل حادثه‌ای که در کوفه رخ داد و اینکه بخشی از مردم کوفه حالتی خاص را در قبال قیام سیدالشهدا(ع) می‌یابند، کاری زمانبر و پیچیده است، زیرا به جامعه‌شناسی دقیق از مردم کوفه از آغاز تا کنون نیاز دارد.

افزون بر این، مرسوم است وقتی می‌خواهیم علل واقعه‌ای را بررسی کنیم، باید گذشته جامعه و مردم آن را نیز در نظر بگیریم، بنابراین اگر حتی به گذشته‌ای نزدیک برگردیم، در می‌یابیم شهر کوفه در زمانی که حرکت امام (ع) مطرح است جمعیتی چندمذهبی و چندفرقه‌ای را تشکیل داده که از گذشته آنها حکایت دارد؛ بخشی از آنها با خلیفه دوم وارد این منطقه می‌شوند، بخشی با امیرالمؤمنین(ع) و بخشی نیز بر اساس اهداف خود به آنجا آمده‌اند که بنابر تصریحات تاریخ، ایرانی بوده‌اند، یعنی چون شرایط رفاهی و امکانات مناسبی در آن شهر فراهم بود به آنجا آمدند، یعنی این شهر یکدست و دارای سابقه‌ای کهن نیست که مردم آن به صورت همسو اهدافی خاص را تعقیب کنند، بلکه این تعدد مذاهب و فرق و ملیت‌ها، هماهنگی این شهر را از بین برده و زمینه هر اتفاقی را فراهم کرده است.

 

  جدای از پراکندگی فِرق و ملیت‌های مختلفی که در کوفه بودند، آنها که برای سیدالشهدا(ع) نامه نوشته و ایشان را به کوفه دعوت کردند، اما بعد ایشان را تنها گذاشتند از چه گروه‌هایی بودند و چرا چنین کردند؟

بر اساس مستندات منابع کهن تاریخی کسانی که به امام(ع) نامه نگاری کرده‌اند به چهار گروه تقسیم می‌شوند؛ گروهی که اکثریت را تشکیل می‌دادند و اهدافشان سیاسی است و به تعبیر مرحوم شهیدی درد دین نداشتند و حوادث را بر مبنای تأمین اهداف خود رصد و دنبال می‌کردند، گروه دوم؛ سران قبایل دشمن اهل بیت(ع) تشکیل می‌دادند، همچون شبث‌ها و... بعد در قیام رودرروی امام(ع) قرار می‌گیرند. در تشریح چرایی نامه نگاری آنها به امام (ع) باید گفت آنها درپی سهم خواهی و تصرف مناصب در حکومت احتمالی امام(ع) بودند تا این حکومت را از تداوم بیندازند و این در انقلابهای مختلف تاریخ مرسوم است، یعنی مخالفانی که در گروه انقلابیون قرار می‌گیرند تا در فرصت مناسب ضربه مدنظر را بزنند.(این موضوع در انتخابات ریاست جمهوری کشور‌ها به خوبی خود را نشان می‌دهد.)

گروه سوم و در اقلیت که شیعه خاص بودند و از حبیب بن مظاهر‌ها، مسلم بن عوسجه‌ها و... تشکیل می‌شدند که فارغ از اهداف سیاسی و نفوذ در حکومت، درد دین داشتند و همّ و غمشان از میان برداشتن دشمن بود.

بنابراین، نامه نگاران از ابتدا همه شیعیان خالص نبودند که بگوییم یکباره ورق برگشت و امام (ع) را تنها گذاشتند، از این رو بخشی کوچک و اقلیتی خاص یار و همراه واقعی امام(ع) بودند.

 

  اگرچه نامه نگاران از گروه‌های مختلف بودند، اما به هر حال از امام (ع) دعوت کرده بودند، پس چرا ایشان را تنها گذاشتند؟

 درباره ویژگی‌های این مردم که به صورت عمومی بررسی می‌کنیم امیرالمومنین(ع) در خطبه ۱۲۳
 نهج البلاغه اشاره می‌کنند که «وقتی به شما نگاه می‌کنم شما را مردمی می‌بینم که مانند کفتار و سوسمار هنگام خطر مخفی می‌شوید! یعنی شما در زمان خطر سریع به پناهگاه‌ها می‌روید.»

دومین علت این است که با یک برنامه ریزی مردم به سمت دنیا سوق پیدا کرده بودند و این روند در زمان معاویه شدت می‌گیرد، زیرا او می‌خواست مردم خواهان حق نبوده و از اهل بیت(ع) فاصله بگیرند، از این رو رفاه خواهی در جامعه تقویت شد و در شهرهای مختلف گسترش یافت. (البته امیرالمومنین(ع) تا مقدار زیادی این برنامه را خنثی کردند.)

سومین نکته اثرگذار در این تغییر واکنش و اقدام، مسأله تعقل گریزی بود که وقتی در مردم به وجود بیاید نمی‌توان روی تصمیمات آنها حساب کرد. البته شاید این سوال پیش آید امام (ع) چرا روی دعوت آنها حساب باز کردند؟ که این خود نیازمند بحثی جداگانه است و طرح چنین سوالی جفای به امامت است.

باید توجه داشت انبیا و ائمه(ع) مأمور به انجام مأموریتهای الهی هستند و نمی‌توانند بگویند پرسشگر هدفی دیگر دارد پس من پاسخ او را نمی‌دهم، یعنی تا زمانی که مخاطبی از معصوم (ع) درخواست هدایت می‌کند معصوم (ع) نمی‌تواند به دلیل سوء استفاده مردم، از مسؤولیت کناره بگیرد به عبارت بهتر امام(ع) مامور به وظیفه است نه نتیجه!

بنابر تصریحات قرآن نیز آنها مسؤولیت ابلاغ مبین را بر عهده دارند، حال این مخاطب است که با این پیام همراهی کند یا نکند اما نمی‌توان به دلیل عدم پذیرش مخاطب، از مسؤولیت شانه خالی کرد، حتی اگر علم داشته باشد که مخاطب سر باز می‌زند.

باید توجه داشت مردم کوفه از امام(ع) نخواستند که به کوفه بیایند و حکومت کنند، بلکه در وهله نخست این انتظار را داشتند که ایشان همچون پدرشان، امیرالمومنین(ع) مستقر شده و حق را احیا کنند و طبیعتا این هدف به ابزاری همچون حکومت نیز نیاز داشت.

بنابراین، تعقل گریزی مردم گویای این است که تصمیماتشان ثبات ندارد و این روند در تاریخ در ماجراهای مختلف بروز و ظهور داشته و مختص واقعه کربلا نیست، به عنوان مثال در جنگ صفین همین تعقل گریزی سبب می‌شود نتیجه جنگ وارونه شود و بعد آنها اظهار پشیمانی می‌کنند!

 

  دستگاه خلافت غاصب چطور؟ چه نقشی در وقوع این واقعه ایفا کرد؟

چهارمین علت وقوع واقعه کربلا دستگاه خلافت بود، بویژه معاویه که بیشترین اقدام را انجام داد تا مردم، فریبکار معرفی شوند؛ بنابر تعبیری که تاریخ طبری به سیدالشهدا(ع) منتسب کرده است که ایشان می‌فرمایند: «خدایا! مردم عراق مردمی بودند که مرا فریب دادند» البته در منطق امامت چنین چیزی معنا ندارد، اما می‌توان گفت‌‌ همان تعقل گریزی سبب می‌شود که مردم ظاهر را باور کرده و بپذیرند.

همان طور که بیان شد رسالت امام (ع) پاسخ به پرسشگر و هدایت اوست و بیان حق، حتی اگر خواسته او چیزی دیگر باشد و غیرواقعی.

علل پنجم قوم گرایی عرب بود؛ امروز در بسیاری کشورهای اروپایی و بخشی از کشورهای آسیایی نظام حزبی در حال اجراست؛ در کشورهای عربی بویژه عربستان صدر اسلام نظام قبیله‌ای حاکم بود که مشابه همین نظام حزبی است و جاهلیت مردم را با نظام قبیله‌ای رشد و پرورش داد به عنوان نظامی تثبیت شده و قطعی، پیامبر اکرم (ص) در دوران رسالت این نظام را بر هم زده و وضعیت را تعدیل کردند، اما پس از رحلت ایشان دوباره این نظام احیا می‌شود.

مردم کوفه در زمانی که امام حسین(ع) در حرکت به سمت عراق بودند با نظام حزبی اداره می‌شدند، از این رو عبیدا... وقتی وارد کوفه می‌شود سریع دست به کار شده و سران قبایل را جمع کرده و حرفهایش را می‌زند و این سران می‌توانند بروند و جمعیتهای تحت حکومت خود را به هر نحوی که می‌خواهند باز گردانند، از این رو، نظام قبیله‌ای و حزبی بسیار حایز اهمیت است، زیرا کافی است با چند تن به توافق برسی آن وقت گروه‌های انبوه به شما می‌پیوندند، البته راه‌ها بسیار است، از طریق تهدید و تطمیع که در ماجرای کوفه و واقعه کربلا راه این همراهی‌‌ همان رفاه طلبی و دنیاگرایی بود.

 

  آیا مردم کوفه از نظر مالی نیز به حکومت وابستگی داشتند و این وابستگی زمینه تبعیت آنها از حکومت در ماجرای کربلا را فراهم کرد؟

بله، این علت ششم است. بنابر واقعیتی بسیار تلخ، بیشتر درآمد مردم کوفه از حکومت بود و این بسیار ضربه زننده است، زیرا وابستگی به حکومت سبب می‌شود از طریق همین درآمد‌ها، اهداف خود را تأمین کنند.

در زندگی مردم کوفه دو ویژگی اقتصادی مطرح بود، یکی مسأله عطایا یعنی پرداخت به مردم بدون دلیل و کار و تلاش و دوم دادن ارزاق یعنی دادن کالا به مردم و این یعنی وابستگی. از این رو، بخشی از منابع مالی اینها را حکومت به صورت مستقیم تأمین می‌کند، پس وقتی ابن زیاد وارد کوفه شده و قصرش توسط مسلم محاصره می‌شود اعلام کرد اگر محاصره را نشکنید من عطا و ارزاقتان را قطع می‌کنم، اما اگر بشکنید من مقدار آن را افزایش می‌دهم و اینچنین مسلم تنها گذاشته شد.

افزون بر این، شهادت حضرت مسلم نیز در کناره گیری نامه نگاران از حضرت سیدالشهدا(ع) تأثیرگذار بود، زیرا ایشان از سوی مردم به عنوان رهبر جنبش شناخته می‌شد و جنبش در جریان بود، با همه علل و کاستی‌هایی که ذکر شد، اما خلأ رهبری در میان اقلیت باقی‌مانده منجر شد که جنبش با شکست مواجه شود.

 

  نتیجه این شکست و از هم گسیختگی جنبش چه بود و چه تأثیری بر واقعه کربلا داشت؟

در نتیجه این شکست، نخست گروهی از همین مردم همراه عمر سعد مقابل امام (ع) قرار می‌گیرند، گروه اندک شیعیان خاص به هر طریق خود را به امام (ع) رسانده و تا پای جان ایشان را یاری می‌کنند و نامه‌شان را نقض نمی‌کنند، این یعنی نقض نامه و دعوت از سوی غیرشیعیان است که وضعیت را به نفع خود و اهدافشان نمی‌دانستند.

گروهی هم در خانه‌ها ماندند تا زمانی که گروه اسراء به کوفه آمدند، گروه اندکی هم توسط ابن زیاد زندانی بودند همچون مختار ثقفی.

 

  بنابراین، چه نتیجه‌ای از جامعه‌شناسی حاکم بر کوفه در واقعه کربلا و پیمان شکنی نامه نگاران به دست می‌آید؟

 نتیجه تحلیل‌ها و بررسی‌ها نشان می‌دهد اولا نامه نگاران یکدست نبودند، چون فرهنگ این جامعه یکدست نیست، ثانیاً کسانی که پیمان و عهدشان را نقض نکردند شیعه خالص بودند و در همه حال چه در زمان امیرالمومنین(ع)، چه دوران امام حسن(ع) چه در جریان آمدن سیدالشهدا(ع) به کربلا و همراهی ایشان در روز عاشورا پای کار بودند، بلکه آنچه در نقض پیمان رخ داد از افراد دیگری بود که هدفشان دنیا و چیزهای دیگر بود نه دین.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.