در جامعه مبتنی بر سنتهای جاهلی آن زمان، بیابانگردان را تنها سه چیز به کار می آمد: شمشیر، شتر و شعر. آنها با شمشیر از جان خود حفاظت و به حقوق یکدیگر تجاوز می کردند؛ با شتر، که صبوری آن در بیابانها زبانزد است، راههای دشوار را می بریدند و با شعر، هویت، خاطرات و عواطفِ خود را ثبت میکردند؛ از این روست که گفته اند: «الشعر دیوان العرب».
در نظامی که خون را با خون میشستند و به اندک بهانه ای جنگهای درازمدت راه می انداختند و زنان یکدیگر را به یغما میبردند، زن، موجودی زاید و دست و پاگیر به شمار میرفت و داشتن دختر در خانواده، ننگ بود. از این رو اگر به مردی خبر میدادند صاحب دختری شده است، اندیشناک میشد و بر سر دو راهی زنده به گور کردن نوزاد یا با خواری بزرگ کردنش قرار میگرفت. قرآن کریم، این رویه زشت را این گونه گزارش میکند: “وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ كَظِيمٌ{58} يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلاَ سَاء مَا يَحْكُمُونَ؛ چون به یکی شان مژده دختر دهند، چهره اش از خشم، سیاه شود و خودخوری کند و از ناگواری خبری که به او داده اند، از قوم خود پنهان شود و با خود بیندیشد که آیا او را به خواری نگه دارد یا در خاکش نهان کند. چه بد است داوری آنان.(سوره نحل).
البته نتیجه این درنگ در موارد بیشماری به زنده به گور کردن نوزادان دختر می انجامد، که قرآن کریم از آن پرده برداشته و این سنّت جاهلی را رسوا کرده است. اما از آنجا که سنت خدای متعال بر شکستن این سنت پلید و ارزش گذاشتن به زن تعلّق گرفت، در همین جامعه، پیامبری با کتاب و روشی روشن بر انگیخت و به او دختری عطا کرد که به کوثر ملقّب گشت. این کوثر جاری در طول تاریخ، همواره الگوی زنان بوده است و بهترین جلوه جمال الهی. حضرت زینب(س) نیز دختر این زن و تربیت شده اوست و همه کمالات مادر به اضافه روح حضرت علی(ع) را در خود دارد؛ زنی که سکوتش یادآور شکیبایی مادر است و سخنش پژواک خطبه های آتشین پدر در جمل و صفین؛ زنی که تا خاموش است، همه فاطمه(س) است و آن گاه که دهان می گشاید، یکسر علی(ع) است. این زبان علی(ع) در کام، بزرگترین عاشورای حسینی برای همه تاریخ بوده است.
نویسنده کتاب در آغاز با بحثی مختصر پیرامون نام و کنیه حضرت زینب(س) مینویسد: «زینب در لغت به معنای درخت نیکومنظر آمده و ممکن است مخفف از زین و أب باشد؛ یعنی زینت پدر...از القاب حضرت زینب(س)، که در روایات آمده عقیله یا عقیله بنی هاشم به معنای زن ارجمند و یکتا در خاندان خود است...در کنیه های زینب(س)، امّ عبدا... و نیز امّ کلثوم ذکر شده که روی این نقل، زینب، امّ کلثوم کبری است و خواهرش امّ کلثوم صغری». وی سپس به دوران کودکی، ازدواج حضرت زینب(س) با عبدا... بن جعفر و شخصیت شوهر وی پرداخته، آن گاه به سراغ فعالیت حضرت زینب(س) در شهر کوفه در مدت چهار سال پایانی عمر شریف علی بن ابی طالب(ع) رفته و بحث تفصیلی خود را در محور شمّه ای از فضایل زینب(س) پی میگیرد. وی در ذیل این محور با پرداختن به برخی از مهمترین فضایل و ابعاد مختلف وجودی حضرت زینب(س) از قبیل عبادت، فداکاری و جهاد در راه دین، فصاحت و بلاغت، سعی میکند جلوه هایی از شخصیت تابناک این بانوی بزرگ اسلام را به مخاطبان خود بشناساند.
آیت ا... رسولی محلاتی در ادامه این اثر با پرداختن به سفر تاریخی حضرت زینب(س) به کربلا مینویسد: «بهترین جلوهگاه برای شناخت شخصیت وجودی زینب، همان سفر تاریخی کربلا و مطالعه ماجرای جانگداز واقعه طف و به دنبال آن، خواندن داستان اسارت زینب(س) و همراهان او در کوفه و شام و برخورد با ستمگران و یاغیان آن زمان است، که تاریخ، جزییات آن را ثبت کرده و عظمت فوق العاده دختر علی(ع) را جلوه گر ساخته است و همان قسمتهای اندکی که در این مسافرت ثبت شده، میتواند بهترین نمونه و الگو برای معرفی شخصیت والا و روح باعظمت و کمالات وجودی آن بزرگ بانوی اسلام در طول عمر پنجاه و چند ساله اش باشد و ما را از جست و جوی بحث بیشتر در این باره، بینیاز و مستغنی سازد».
مؤلف کتاب نگاهی کوتاه به زندگانی زینب کبری(س)، سپس با اشاره ای مختصر به بحث ورود زینب به کربلا و ماجرای شب و روز عاشورا، به بحث درباره حضرت زینب(س) در شب و روز عاشورا میپردازد.
وی با نقل مطلبی از شیخ مفید(ره) مینویسد: «شیخ مفید از امام چهارم حضرت علی بن الحسین(ع) روایت کرده که فرمود: “در شب عاشورا من در خیمه ام نشسته بودم که عمه ام زینب از من پرستاری میکرد، در آن هنگام پدرم به خیمه خود رفت و جون، غلام آزادشده ابوذر غفاری نزد او نشسته بود و شمشیر آن حضرت را اصلاح میکرد.
پدرم شروع به خواندن اشعاری کرد که از بیوفایی دنیا حکایت می نمود و این اشعار را دو یا سه مرتبه تکرار کرد و من از خواندن این اشعار، مقصود او را دانسته و گریه، گلویم را گرفت، اما خودداری کردم و به هر ترتیبی بود، خاموش شدم و دانستم بلا نازل شده است، ولی عمهام زینب چون دلش نازکتر از من بود، با شنیدن این اشعار از آن حضرت، بیتاب شد و نتوانست خودداری کند و از این رو بیتابانه از جا برخاست و به نزد امام دوید و گفت: آه از این مصیبت! ای کاش مرگ من رسیده بود! امروز چنان است که مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن از دنیا رفتهاند.
ای بازمانده گذشتگان و ای دادرس بازماندگان!...». امام حسین(ع) با سخنانی، زینب را آرام کرد و به دنبال آن، زینب را سوگند داد که خواهرم باید در کشته شدن من گریبان چاک نزنی و روی خود را نخراشی... و سفارشی در این باره به زینب(س) کرد که شاعر پارسی زبان، مرحوم عمّان سامانی، این گونه به نظم در آورده است:
جان خواهر در غمم زاری مکن
با صدا بهرم عزاداری مکن
هر چه باشد تو علی را دختری
عصمت اللهی و زهراپروری
معجر از سر، پرده از رخ وا مکن
آفتاب و ماه را رسوا مکن
خانه سوزان را تو صاحبخانه باش
با زنان در همرهی مردانه باش
گر خورد سیلی سکینه، دم مزن
عالمی زین دم زدن بر هم مزن
هست بر من ناگوار و ناپسند
از تو زینب گر صدا گردد بلند
با تو هستم جان خواهر همسفر
تو به پا این راه کوبی، من به سر
نویسنده کتاب در ادامه مینویسد: “خلاصه اینکه حضرت زینب(س) همه جا همچون کوهی استوار، خود را آماده کرده تا فرمان مطاع امام زمان خود را انجام دهد و بیدریغ در راه اطاعت او فرمانبرداری کند و خدا میداند آن لحظه آخری که برادر را برای رفتن به میدان شهادت بدرقه میکند، با چه نیروی عجیبی خود را نگه میدارد و چگونه استقامت و بردباری از خود نشان میدهد که امام، اسراری را به او میگوید و وصایایی به او میکند”.
آیت ا... رسولی محلاتی سپس با اشاره به گوشهای دیگر از شجاعت آن بزرگوار، به عصر عاشورا، روز یازدهم محرم، در راه کوفه، حضور حضرت زینب(س) در کوفه اشاره کرده و به خطبه آتشین ایشان در این شهر میپردازد.
سخنانی که مردم با شنیدن این سخنان ملامتانگیز، حیرتزده و مبهوت میگریستند و دستهای خود را از حسرت و اندوه به دندان میگزیدند.
نویسنده همچنین به حضور حضرت زینب(س) در مجلس پسر زیاد اشاره کرده و در همین مجلس بود که بانوی قهرمان کربلا در پاسخ به این سوال گستاخانه ابن زیاد که رفتار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی؟ با بیانی که از کمال ایمان و تسلیم او در پیشگاه با عظمت حق تعالی حکایت میکرد، با لحنی افتخارآمیز و تکاندهنده و کوبنده در پاسخ به ابن زیاد فرمود: «ما رأیت الا جمیلا...؛ من جز زیبایی و نیکی ندیدم...».
نویسنده کتاب در ادامه و به طور مختصر به مباحثی چون جلوگیری حضرت زینب (س) از قتل امام سجاد(ع)، در شام، مسیر اهل بیت(ع)، ورود به شام، در بارگاه یزید، اشعار کفرآمیز یزید و نیز خطبه کوبنده حضرت زینب(س) در شام و در پایان بازگشت اهل بیت(ع) و حضرت زینب(س) به مدینه را بحث میکند.
نظر شما