آمریکا و اتحادیه اروپا در تنظیم سیاست خارجی خود بویژه در موضوعات حقوق بشری نشان داده‌اند، بیشتر از استانداردی دو گانه پیروی می‌کنند، وضعیتی که در رفتارهای مجموعه غرب، امری کاملاً مشهود است.

رفتار دوگانه حقوق بشری غربی ها

شورای امنیت سازمان ملل نیز که عمدتاً نهادی سیاسی است،  اقدامهایش در زمینه حقوق بشر گزینشی و بشدت تحت تاثیر اراده و منافع دولتهای غربی قرار دارد. حال آن که  در بررسی وضعیت حقوق بشر در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس می‌توان به وضوح نقض حقوق زنان، اقلیتهای مذهبی، کارگران و شکنجه و اعدام مخالفان را در منزجرکننده‌ترین شکل  شاهد بود.  از نگاه دیگر، اتحادیه اروپا مهمترین و بزرگترین متحد آمریکا به شمار می‌رود و همواره در کنار آمریکا بر دفاع از حقوق بشر تأکید کرده است، اما آمار و شواهد نشان می‌دهد، آمریکا و این اتحادیه خود در مسایل حقوق بشری وضعیت مناسبی ندارند.

در آمریکا نقض حقوق زنان و سیاهپوستان، مجازات اعدام و شنود مکالمات تلفنی و اینترنتی به طور گسترده‌ای باعث خشم فعالان سیاسی داخلی شده است، ضمن اینکه  وحشی گری های  پلیس آمریکا با سیاهپوستان در پی  قتلهای مرتکب شده در فرگوسن در ایالت میسوری بر هیچکس پنهان نیست . وضعیت حقوق بشر در اتحادیه اروپا نیز به گونه ای است که در مورد شهروندان این اتحادیه تمام حقوق شهروندی رعایت نمی‌شود و عملکرد این اتحادیه در صحنه بین‌المللی از جمله در جنگهای افغانستان و عراق با معیارهای حقوق بشری در تضاد است.  به طور کلی، منطق راهبردی آمریکا و متحدانش در پیشبرد زنجیره سه‌گانه اتهام‌آفرینی علیه جمهوری اسلامی ایران بر این فرض استوار است که اگر بتوانند به عنوان نمونه از طریق اتهام‌زنی‌های حقوق بشری و تروریسم فشار بیاورند، در موضوع هسته‌ای می‌توانند امتیاز بگیرند و ایران را مجبور به عقب‌نشینی کنند و این بیشترین تمرکز سیاست خارجی دولت آمریکاست که همواره بر زنجیره سه‌گانه تروریسم، تهدید هسته‌ای و نقض حقوق بشر تکیه کرده  و در این پندار واهی، اتحادیه اروپا نیز از او پیروی می کند . هر چند  به یقین می توان اظهار داشت که  دلیل این اتهام‌آفرینی‌ها همراهی نکردن ایران با سیاستهای منطقه‌ای و بین‌المللی مجموعه غرب به رهبری آمریکاست.

بررسی طرح اتهام  حقوق بشر توسط غرب و ورود به این موضوع در مورد کشورهای مختلف نشان دهنده این است که درهر مقطعی که منافع آنها اقتضا کند، به بررسی حقوق بشردر هیچ کشوری، حتی به شکل قطعنامه نمی پردازند، اما  اگر  منافع آنها مد نظر باشد، از این موضوع به عنوان یک ابزار سیاسی برنده استفاده کرده اند.

حتی با معیارهایی که غرب در خصوص نقض حقوق بشر در برخی کشورها از جمله ایران مطرح می کند، برخی متحدان و دوستان غرب مستثنا می شوند. در برخی کشورها که اصول اولیه و بنیادین حقوق بشر نقض می شود، نه تنها هیچ قطعنامه ای گذرانده نمی شود، بلکه همواره مورد لطف غرب نیز هستند.

نوع نگاه حقوق بشری غرب در مجموع نگاهی صادقانه نبوده و علاوه بر اشکالات ماهوی حتی با همان معیارهای غربی حقوق بشری نیز “مصادیق” نقض حقوق بشر یکسان نیستند و برخورد و استانداردهای دوگانه بر این نگاه حاکم است. گزارش اخیر نیز سعی در ترسیم وضعیتی تیره و مبهم از اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران دارد و با تمرکز بر موضوعات ادعایی این گونه القا می کند که وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران مایه نگرانی است.

چشمپوشی نهادهای حقوق بشری غرب از حوادث تکان دهنده و جنایات مکرر رژیم اسراییل در غزه ؛جایی که همه معیارهای انسانی  محو و نابود شده است؛ از واقعیتهای تلخ حقوق بشری است. بی تردید دغدغه های جهانی در باره حقوق بشر  می تواند جریان سازنده ای باشد، اما تبدیل شدن آن به ابزار اعمال فشار از سوی چند کشور در عرصة بین المللی؛ توجه واقعی به حقوق بشر را به یک معضل جدی تر تبدیل می کند.

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.