باید ویژگیها و مشخصاتی داشته باشد یا اینکه به نمایش در آمدن یک نمایش خارجی در آن برای بین المللی کردن رویداد هنری کافی است؟
جشنواره تئاتر فجر از میانه راه در سال 1377 و در هفدهمین تجربه برگزاری اش عنوان "سراسری" را به "بین المللی" تغییر داد. هدفاین بود که مهمترین جشنواره تئاترایران به یکی از جشنوارههای معتبر و مهم منطقه تبدیل شود. برای رسیدن بهاین هدف بایستی جشنواره علاوه بر رعایت استانداردهای معمول کیفیت شخصیت بینالمللی هم پیدا میکرد؛ جشنواره تئاتر فجر از دوره هفدهم تا همین چند سال پیش بهاین اهداف دست یافته بود.
نگاهی به کتاب شناسنامه جشنواره در دورههای گذشته و مرور اسامیشرکت کنندگان غیر ایرانی، بازار تئاتر، میهمانان و کارگاهها و سمینارهای بینالمللی در جریان برگزاری آن ثابت میکند که جشنواره تئاتر فجر در چندین دوره از برگزاریاش بین المللی بوده و همچنین در این دوران به خوبی توانسته خودش را به تئاتر منطقه معرفی کند و دست کم به بسیاری از بزرگان تئاتر جهان بشناساند. اما این ویژگی در سالهای اخیر با افت شدید کیفیت جشنواره از نظر رعایت استانداردها به حداقل رسید تا جایی که بعد از آثار ضعیف دورههای اخیر و حضور "جنت سلیم آوا" از آذربایجان در عین ناباوری در کنار یک لهستانی گمنام به عنوان داور بخش بین الملل جشنواره در سی و دومین دوره عنوان بینالمللی جشنواره را با تردید مواجه کرد.
نمایشهایی در سطح پایین
اما جشنواره سی و سوم تئاتر فجر دراین خصوص چگونه است؟ اردشیر صالح پور از زمان تحویل گرفتن دبیرخانه جشنواره تئاتر فجر مسؤولیت بخش بینالملل آن را به رامونا شاه سپرد.اینکه مسؤولیت مدیر بخش بین الملل چگونه تعریف شده و چه اهداف و برنامههایی در این خصوص مورد توجه بوده مثل همه بخشهای دیگر جشنواره اصلاً روشن نیست. اما دبیرخانه جشنواره صالح پور در حوزه بین الملل بدون یاری گرفتن از بضاعتها و امکانات موجود در تئاتر ایران به تنهایی و مستقل و البته نه در سطح یک جشنواره بینالمللی عمل کرده است.
از جشنوارهای که دبیرخانه آن بسیار دیر کار خود را شروع کرده است، بسیار بعید به نظر میرسید که بتواند دراین بخش نیز حداقل انتظارات را برآورده کند. دو نمایش خارجی به اجرا در آمده در سه روز نخست جشنواره به هیچ وجه در حد واندازههای جشنواره تئاتر فجر نبودند و به نظر هم نمیرسد که در روزهای آینده گروههای خارجیای که دو، سه ماهه حاضر به شرکت در یک فستیوال شدهاند، توقعات را برآورده سازند.
در دومین و سومین روز جشنواره تئاتر فجر دو نمایش از آلمان و فرانسه به روی صحنه رفتند که از نظر کیفیت به هیچ وجه متناسب با معیارهای یک جشنواره معمولی هم نبودند. نمایش "کمپلکس اودیسه" نوشته و کار "فلیکس میتاس ات" در تالار استاد سمندریان رفت. گروه اجراییاین نمایش مدعی بودند که توانستهاند با بازنمایی سفری بینابین درون و بیرون انسان با نگاهی هستی شناسانه انسان معاصر را در سفر ازلی و ابدی اش در جهان به نمایش بگذارند، اما این نمایش که نام اودیسه را هم در عنوان داشت به هیچ سفر و تجربهای نزدیک نمیشد.
بازیگر آلمانی زیر باران روی میز دست و پا میزد و در مقابل نور تابیده شده از زیر میز دچار رعب و وحشت میشد. میافتاد و پشتک و وارو میزد و ...این اجرای کودکانه و مضحک که ظاهراً حاصلایدههای تصویری تکامل نیافته بود، تنها در حد ایدههای ناقص اجرایی و هر بار مستقل از دیگری به اجرا گذاشته میشدند واین در حالی بود که فیلم دیگری که وضعیت مشابه قهرمان نمایش در آن بازسازی شده بود نیز روی پرده به نمایش در آمده بود.
جالباینکه ویدیو و تصاویر فیلم جذابتر و گویاتر از اجرا بودند و بییشتر توجه را به خود جلب میکردند.
"کمپلکس اودیسه" یک نمایش مبتدی و ناقص بود که حتی نتوانست یک پیکره کامل را به صورت اجرایی به نمایش بگذارد. اجرا مجموعهای از هم گسیخته از حوادث را به نمایش میگذاشت که با تیر و تخته و آب و شن و سر وصدا و ... تنها قصد داشت، تماشاگرانش را در لحظاتی متوجه خود سازد.
"کودک وحشی" نوشته "برونو کستن" به کارگردانی "مری پرووانس" نمایش دیگری بود که از کشور فرانسه بهایران دعوت شده و در تالار اصلی تئاتر شهر به روی صحنه رفت. نمایشی که پیش از آغاز تماشاگران بسیاری را در تالار اصلی در مقابل داشت، اما با نگاههای پرسشگر تماشاگران و پچ پچهها و پرسشهایشان درباره دلایل انتخاباین نمایش برای حضور در جشنواره تئاتر فجر بدرقه شد.
"کودک وحشی" داستان واقعی کودکی را روایت میکرد که سالها پیش بدون لباس از جنگل پیدا شده و یک دکتر فرانسوی تلاش میکند تا راه و رسم انسان بودن و... به او بیاموزد. در نمایش فرانسویها 80 دقیقه تمام بازیگران به زبان خودشان حرافی میکنند؛ نه جذابیتی در حوزه اجرا وجود دارد نه تازگی در زمینه به کارگیری تکنیکهای نمایشی به چشم میخورد و نه اصلاً ویژگی مثبتی در حوزه اجرا وجود دارد.
"کودک وحشی" با دکور زشت و روایت ابتداییاش بی شباهت به نمایشهای یک قرن پیش در روستاهای اروپا نبود.این نمایش بیکیفیت و آماتوری را که حتی توان رقابت با آثار ضعیف ترین نمایشهایایرانی ندارد، دبیرخانه جشنواره تئاتر فجر حتی در فهرست مسابقه بینالمللاش هم قرار نداده است. در واقع دبیرخانه تئاتر فجر متوجه انتخاب نادرست و بسیار ضعیف حوزه بینالملل! خودش نیز بوده است.
تردیدها ادامه دارد
در سالهای گذشته متأسفانه وجود چهرههای ناآشنا و گمنام خارجی تردیدهایی را نسبت به صلاحیت مسؤولان بخش بین الملل مهمترین جشنواره تئاتر فجر به وجود آورده بود که امسال احتمالاً بیش از هر زمان دیگری تردید پذیر به نظر میرسد. جستوجو برای یافتن اطلاعات در مورد نمایش آلمان و فرانسه حاصلی در بر ندارد. علاوه براین در مورد دو داور بخش مسابقه بین الملل (جیمز ساترلند از نیوزیلند واینگرید دی کتلر از بلژیک) میتوان یک پرسش مهم را مطرح کرد: در شرایطی که کشورهای صاحب تئاتری در دنیا وجود دارند و دراین کشورها هنرمندان، نظریه پردازان و تئاتر شناسان سر شناسی هستند که حضور آنها میتواند برای تئاتر ما مفید و در بالا بردن شأن و منزلت جشنواره تئاتر فجر مؤثر باشد چرا دبیرخانه جشنواره اردشیر صالح پور و مسؤول بخش بینالملل آن به سراغ بلژیک و نیوزیلند رفتهاند؟
آیا تئاتریهای سرشناس دنیا میهمان جشنواره تئاتر فجر نمیشوند یا کسانی که مسؤولیت را بر عهده گرفتهاند، راه دعوت از بزرگان را نمیدانند یا اینکه مسأله دیگری در میان است؟
جستوجو برای یافتن اطلاعات دربارۀ دو داور بینالملل جشنواره هم راه به جایی نمیبرد؛ این در حالی است که همین سال گذشته جشنوارههای کوچک و بی پول کشورهای همسایه موفق شدهاند پیتر بروک، اریک بنتلی، پیتر اشتاین، کریستین لوپا و... را به جشنوارههایشان دعوت کنند.
هنرمندانی که به محض جستوجو در فضای مجازی صفحات بی شماری از اطلاعات در مورد آنها را میتوان باز کرد و دید و جشنوارههای کوچکی که کل بودجه آنها کمتر از پانصد میلیون تومان است، اما آبرومندانه برگزار میشوند.آیا جشنواره تئاتر فجر و بودجه یک میلیارد و هشتصد میلیونی آن قادر به رقابت با این جشنوارهها نیستند یا باید کسانی باشند که بتوانند؟
نظر شما