گروه جامعه  / محبوبه علی‌پور - چند روز پیش شهین‌دخت مولاوردی، معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده در نمایشگاه کسب و کار  از بیکاری ۸۲ درصد زنان سرپرست خانوار خبر داد. 

 زنان سرپرست خانوار؛ پشت دیوارهای تنهایی

آماری که با وجود گستره افراد تحت پوشش خود، قابل تأمل است، اما تازگی ندارد. مدتهاست این گونه آمار‌ها را می‌شنویم و می‌خوانیم. پیش از این نیز از وجود دو و نیم میلیون زن سرپرست خانوار در کشور، ۱۰۰ هزار دختر بازمانده از ازدواج و... شنیده‌ایم.

 

  سیمای نوین زنان سرپرست خانوار

دکتر الهه حجازی استاد دانشگاه با اشاره به تغییر در ساختار زنان سرپرست خانوار و نیازهای آنها می‌گوید: نیاز به تعریفی نو از زن سرپرست خانوار امروزی داریم. چنانکه در حال حاضر شمار زیادی از دختران مجرد خودسرپرست در جامعه دیده می‌شود که حتی سرپرستی دیگران را عهده دار هستند. همچنین شماری زنان مطلقه و بیوه و حتی زنان بدسرپرست داریم که عهده دار سرپرستی دیگران هم هستند. بدین ترتیب همانند ادوار گذشته با یک گروه زن سرپرست خانوار همگون و یکدست رو به رو نیستیم. همچنین آمار‌ها از کاهش سن بیوه‌گی و مطلقه‌ها حکایت دارد که این نیز چالش نوینی را ایجاد می‌کند؛ زیرا یک زن در سنین جوانی ناگزیر به ایفای نقشهای مختلفی شده، در حالی که منابع حمایتی در جامعه، قوی و مؤثر نیست.

این در حالی است که این افراد با حواشی گوناگونی درگیر هستند. در حالی که تصور می‌شود با افزایش رشد فرهنگی مشکلات این زنان کاهش یافته باشد، اما هنوز هم با وجود آسیبهای متعدد اقتصادی، روانی و عاطفی باید برچسبهای اجتماعی متداول را نیز تحمل کنند. این مقوله در زنان مجرد هم وجود دارد. چنانکه به جای آنکه تجرد این دختران به عنوان مساله‌ای اجتماعی به شمار آید و به عنوان یک مقوله جامعه‌شناسانه نگاه شود، به عنوان یک انگ و آسیب تلقی می‌شود. درحالی که یک زن سرپرست خانوار در هر شکل و وضعیت ‌گاه ناچار می‌شود نقشهای مختلفی همانند مادر، پدر، خواهر و دوست را ایفا کند تا خانواده‌اش حفظ شود. بدین ترتیب زن سرپرست خانوار ناچار به تحمل فشارهای مضاعفی است که تنها با حمایتهای اقتصادی موجود حل نمی‌شود.

  زنانی که به حمایت قانون نیاز دارند

وی ادامه می‌دهد: نهادهای حمایتی و متولیان حوزه زنان باید به میدان بیایند و حمایتهای عاطفی، روانی و حقوقی از این قشر داشته باشند. چنانکه شاهدیم زنانی که در سنین جوانی بیوه می‌شوند با مسایل جدی حقوقی مواجه می‌شوند، در حالی که حمایت چندان حقوقی از آنها دیده نمی‌شود. بدین ترتیب اگر وضعیت زنان سرپرست خانوار را ترسیم کنیم باید آنها را جزو مظلوم‌ترین افراد در جامعه به شمار آوریم. نکته دیگر اینکه حمایتهای اقتصادی از این گروه هم کافی نیست. مگر مستمری زنان تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی چقدر است؟ بنابراین برای رفع مسایل اقتصادی نیازمند نگاه خاص هستند، آن هم نه نگاهی صدقه‌ای، بلکه نگاه متکی بر توانمندسازی این زنان.

 

  دردهای کهنه و راه حلهای سطحی

مرد می‌گوید: زن برادرم طلاق گرفته است. اول هم برادرم اشتباه کرد زن کارمند گرفت. زن باید خانه دار باشد. مرد دیگری جواب می‌دهد: بله! خیلی از این طلاق‌ها به خاطر اینه که زنها دانشگاه رفتند و کار کردند، حالا پرتوقع شده‌اند...  درحالی که تحصیل و اشتغال به عنوان راه‌های توانمندسازی زنان در جهان شناخته می‌شود، بسیاری این مسایل را سبب کاهش دوام زندگی مشترک می‌دانند، اما آیا این دیدگاه منطقی و واقعی است؟

دکتر حجازی می‌گوید: برخی مواقع به جای حل مساله با پاک کردن صورت مساله می‌خواهیم مشکل را راحت‌تر حل کنیم. درباره وضعیت زنان نیز چنین است. نمی‌توان باورداشت که توانمندسازی و خودکارآمدی زن موجب شود همسرش او را طلاق دهد؛ زیرا بررسی‌ها نشان داده عامل اقتصادی تنها عامل مؤثر در جدایی‌ها نیست. چنانکه اگر علل طلاق در جامعه امروزی را بررسی کنیم‌‌، همان عوامل ۴۰-۵۰ سال گذشته همانند دخالت اطرافیان، روابط فرازناشویی و اعتیاد را مؤثر می‌بینیم. اگر به زنان مطلقه و دختران مجرد این گونه نگاه می‌شود چرا برای توانمندسازی زنان بیوه که صبورانه با تحمل فشار‌ها و مشکلات زندگی را اداره می‌کنند تلاش نمی‌شود؟ ناگفته نماند، توانمندسازی تنها در مسایل اقتصادی خلاصه نمی‌شود، بلکه ‌گاه زنان بیش از همه به توانمندسازی روانی، عاطفی و اجتماعی نیاز دارند.

 

 یک مویز و  صد قلندر

 با نگاهی سرسری می‌توان دریافت که ده‌ها نهاد و مؤسسه دولتی و غیردولتی داعیه دار حمایت و توجه به مسایل زنان هستند؛ تلاشهایی که ثمره چندانی در بهبود وضعیت آنها نداشته است. برای تقویت کارکرد این نهاد‌ها چه باید کرد؟

دکتر حجازی با تاکید بر ضعف کارکرد این نهاد‌ها می‌گوید: کارکرد مؤثری نمی‌بینیم چون این نهاد‌ها نیز تصویر روشنی از زن امروزی و نیاز‌ها و خواسته‌های او ندارند. نا‌شناخته ماندن زن امروزی و مسایلش موجب نگاه تبعیض آمیز و انگ زدن به آنها شده است. ما به صورت پررنگ فقط زنی را می‌بینیم که به دلیل مطالبه مهریه طلاق گرفته و شوهرش را به زندان انداخته است. این افراد چند درصد جمعیت زنان ما را تشکیل می‌دهند؟ درحالی که وقوع طلاق و صدمه جدی روانی و عاطفی به زنان را نادیده می‌گیریم. بنابراین جا دارد نهادهای حمایتی و متولی زنان با تحقیق درباره وضعیت گروه‌های مختلف زنان سرپرست خانوار، سیمای روشن و منطقی از زن نشان دهند و براساس آن تصمیم‌گیری کنند.

وی ادامه می‌دهد: از دیگر دلایل ضعف در برنامه نهادهای متولی زنان نبود هماهنگی و تعامل آنها با یکدیگر است تا جنبه‌های مختلف زندگی این گروه از زنان تامین شود. این دانشیار روان‌شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران می‌افزاید: با وجود افزایش سواد و تحصیلات در جامعه شاهد بهبود روابط خانوادگی نیستیم، زیرا افزایش تحصیلات به معنای توانمند شدن افراد نیست. ما به این افراد مهارتهای زندگی را آموزش نداده‌ایم، بنابراین با بروز ساده‌ترین اختلاف، واکنش جدی نشان می‌دهند. در واقع آموزشهای ما برای توانمندسازی شهروند امروزی مناسب نیست.

 

 مسأله زنان یک موضوع فانتزی نیست

امروزه زنان و مسایل آنها وضعیت مشابه محیط زیست و حقوق کودکان را دارد. وقتی از آنها بحث می‌شود؛ مقوله‌ای فانتزی و سانتی مانتال به ذهن می‌رسد که برخی از سر سیری و برای روشنفکرنمایی درباره‌اش حرف می‌زنند، اما چرا این مباحث جدی گرفته نمی‌شود؟

الهه حجازی می‌گوید: به نظرم زنان در تغییر این نگاه‌ها، تأثیرگذار هستند. چنانکه شاهد بودیم در دوره‌ای نه چندان دور، گروهی از زنان سعی کردند با افزایش تحصیلات، توانمندی و تکیه بر خردمندی، حضور تازه‌ای از زن را نوید دهند و بی اغراق نیز چنین شد و حضور زنان در عرصه‌های مختلف گواه آن است. اما در سالهای اخیر با مصرفی شدن جامعه، زنان نیز به مصرف‌گرایی افتاده‌اند و این یک حرکت جهانی است تا زن را به سوی روزمره گی ببرند. آن قدر این تلاشها و برنامه‌ریزی‌ها قوی است که برنامه‌هایی را که بر توانمندسازی زنان تاکید دارد کم اثر و محو نشان می‌دهد. بنابراین تمام افراد و اقشار باید به مساله توانمندسازی و خردگرایی زنان توجه کنند.

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.