اما حتی او هم نمیتوانست چیزی را که امروز شاهد آن هستیم، تصور کند: اینکه از «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر اسراییل دعوت میشود تا در جلسه مشترک کنگره برای تقبیح سیاست خارجی «باراک اوباما»، رئیس جمهور آمریکا سخنرانی کند.
«رابرت پری» روزنامه نگار و پژوهشگر آمریکایی در مقاله ای با عنوان «کنگره از جهت دهی نتانیاهو پیروی میکند»، در سایت تحلیلی «میدل ایست آنلاین» نوشت: برای نشان دادن اینکه برخی از اعضای کنگره چه کسی را رئیس اصلی سیاست خارجی ایالات متحده میدانند، «جان بوئنر» سخنگوی کنگره آمریکا، از بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل دعوت کرد تا در نشست مشترک کنگره آمریکا سخنرانی کند.
بوئنر آشکارا نشان داد که هدف او از دعوت از نتانیاهو برای سخنرانی در جلسه 11 فوریه کنگره مقابله با ارزیابی های اوباما در سیاست خارجی آمریکاست.
سخنگوی کنگره آمریکا اظهار داشت:«حقیقت این است که لازم است در آمریکا گفتوگوی جدی تری در مورد تهدیدهایی که از سوی بنیادگراهای افراطی و همین طور از سوی ایران متوجه آمریکاست، صورت بگیرد».
برنامه ریزی بوئنر- نتانیاهو درواقع از بی اعتنایی دوجانبه کنگره و اسراییل به صلاحیت رئیس جمهور آمریکا در زمینه سیاست خارجی حکایت دارد.
روزنامه نگار آمریکایی ادامه میدهد: اقدام بوئنر، افزون بر اینکه حاکی از به رسمیت شناختن رئیس یک حکومت دیگر به عنوان تعریف کننده اصلی سیاست خارجی آمریکاست، نشان دهنده بی اطلاعی او از آنچه که در حوزه میدانی خاورمیانه درحال رخ دادن است نیز هست.
به نظر میرسد بوئنر از درک این حقیقت ناتوان است که نتانیاهو مسیری را در پیش گرفته است که در عمل به معنای اتحاد او با نیروهای افراطی منطقه است.
اسراییل نه تنها درحال همکاری پشت پرده با رهبران وهابی عربستان سعودی است، بلکه این رژیم برای قرار گرفتن در جبهه نظامیحمایت از گروه تروریستی «النصره» وابسته به «القاعده» در جنگ داخلی سوریه تلاش میکند. همکاری آرام اسراییل و القاعده پس از آن پررنگتر شد که بالگردهای اسراییل به مشاوران نظامیایران و حزب ا... در سوریه حمله کردند. درواقع هدف اسراییل از اعزام نیرو به سوریه برای کشتن این مشاوران نظامیرا باید کمک به جبهه النصره دانست.
در ادامه این مطلب آمده است: اتحاد پیچیده اسراییل با افراطی های سنی در طول چند سال گذشته و پس از آن شکل گرفت که اسراییل و عربستان سعودی به عنوان شرکایی نامتجانس در مبارزه ژئوپلتیک با ایران شیعی و متحدانش در عراق، سوریه و جنوب لبنان به همکاری پرداختند.
سعودیها و اسراییلی ها هردو به شکل روز افزونی از این «هلال شیعی» که از ایران آغاز شده و از عراق، سوریه و پایگاههای حزبا... در لبنان میگذرد، به عنوان تهدیدی فزاینده سخن گفتهاند.
مقامهای ارشد اسراییل آشکارا عنوان میکنند که غالب شدن افراط گرایان در جنگ داخلی سوریه را بر پیروزی بشار اسد که فردی علوی-به عنوان شاخه ای از اسلام شیعی است- ترجیح میدهند. دولت اسد از حامیان شیعیان، مسیحیان و دیگر اقلیتهای مذهبیای است که اکنون از خشونتهای افراطیگرایان در کشورشان در هراسند. به عنوان یکی از اظهارات آشکار مقامهای اسراییل میتوان به سخنان «مایکل اورن» از مشاوران نزدیک نتانیاهو در گفتوگو با «جروزالم پست» اشاره کرد.
وی به این روزنامه اسراییلی گفت: بزرگترین خطر برای اسراییل، هلال استراتژیکی است که از تهران تا دمشق و بیروت کشیده شده است.
اورن افزود: ما همواره خواهان سقوط دولت بشار اسد بودهایم. ما همواره گروههای شروری را که از سوی ایران حمایت نمیشوند، حتی اگر به القاعده وابسته باشند به گروههایی که مورد حمایت تهران هستند، ترجیح داده ایم.
اورن در مصاحبه دیگری بر این گفته های خود تأکید کرد و اظهار داشت: اسراییل حتی پیروزی «دولت اسلامی» را که به کشتار عراقیها و سربریدن غربیها دست میزند، بر ادامه دولت تحت حمایت ایران در سوریه ترجیح میدهد. عربستان سعودی نیز در این دیدگاه استراتژیک که «هلال شیعی» باید شکسته شود، با اسراییل هم عقیده است.
میدل ایست آنلاین در ادامه نوشت: اگرچه باراک اوباما بارها حمایتش را از اسراییل اعلام داشته، اما وی درباره اینکه چه چیزی بزرگترین تهدید در خاورمیانه به شمار میآید، دیدگاهی مخالف با دیدگاه نتانیاهو اتخاذ کرده است. از دید اوباما، افراطیهای مرتبط با القاعده و دولت اسلامی بزرگترین تهدید برای منافع و امنیت ملی آمریکا به شمار میآیند. این دیدگاه، در عمل اوباما را در اتحاد متفاوتی – با ایران و دولت سوریه- قرار میدهد. چیزی که به نظر میرسد بوئنر آن را درک نمیکند، این است که اسراییل و عربستان سعودی خود را در جبهه افراطی ها قراردادهاند، جبههای که اکنون خط مقدمیبرای مقابله با «هلال شیعی» است.
اگر نتانیاهو موفق شود آمریکا را در فهرست نیروهایی که «تغییر نظام سوریه» را دنبال میکنند، قرار دهد، چه بسا دولت آمریکا از تسهیل کنندگان رشد قدرت افراطیها به شمار خواهد آمد، نه از مهارکنندگان آنها. اما نئومحافظه کاران پرنفوذ آمریکایی که همراستایی سیاست خارجی آمریکا با اسراییل را خواهانند، بر همسو شدن آمریکا در عملیات براندازی دولت اسد تأکید دارند.
نویسنده در ادامه آورده است: شاید بتوان اوباما را از این جهت که به این درک و دریافت رسیده است که بیشترین امید برای متوقف کردن پیشرویهای افراطیها و کاهش درگیریهای نظامیآمریکا از طریق همکاری با ایران و متحدان منطقه ای این کشور حاصل میشود، واقع گرا دانست.
دیدگاه اوباما در این زمینه، همچنین او را در کنار «پوتین» رئیس جمهور روسیه که در «چچن» با تروریسم مقابله کرده و از رهبران ایران و سوریه در مقابله با «دولت اسلامی» و «جبهه النصره» حمایت میکند، قرار میدهد. این اتحاد «واقع گرایانه» رئیس جمهور آمریکا، او را به تهدیدی مستقیم برای دیدگاه مصرانه نتانیاهو مبنی بر تهدید بودن ایران نسبت به موجودیت اسراییل و تأکید او بر از بین رفتن هلال شیعی تبدیل میکند.
این ترس نیز در میان اسراییلیها وجوددارد که یک همکاری مؤثر میان اوباما و پوتین در نهایت اسراییل را به پذیرش ملت فلسطین وادار خواهدکرد. از این روست که نتانیاهو و نئومحافظه کاران آمریکایی بر این باورند که باید هرکاری که میتوانند برای تخریب و از بین بردن هرگونه همراستایی میان اوباما، پوتین و ایران انجام دهند و به همین دلیل بود که نئومحافظه کاران کنگره آمریکا سال گذشته در خط مقدم جبههای قرار گرفتند که هدف آن تغییر نظام دولت منتخب و طرفدار روسیه در اوکراین بود. این نئومحافظه کاران با خرد کردن اوکراین در مرزهای روسیه، دیواری میان اوباما و پوتین کشیدند.
در بخش پایانی این مطلب آمده است: درحقیقت واقعیت اساسی این است که به همان اندازه که اسراییل با کشتن مشاوران ایران و حزبا... در ارتش سوریه، خود را در جبهه النصره وابسته به القاعده قرار داد، دولت ایالات متحده و دولت اسد در عمل به متحدانی تبدیل شده اند که در جنگ داخلی سوریه در یک جبهه قرار دارند. اما به نظر میرسد اکنون که اوباما قصد دارد سیاست خارجی آمریکا را براساس واقعیتهای پیچیدهای که در منطقه خاورمیانه در جریان است، تنظیم کند، جبهه دیگری در مقابل خود میبیند- کنگره آمریکا که مدتهاست به بردگی لابی اسراییل درآمده است. اگر نتانیاهو سرانجام در جلسه مشترک کنگره ایالات متحده سخنرانی کند، اعضای این کنگره با این انتخاب سخت مواجه خواهند بود که آیا تصمیمات رئیس جمهور منتخب کشورشان را بپذیرند یا سیاست خارجی اسراییل را به عنوان سیاست خارجی آمریکا پذیرا شوند.
نظر شما