در این میان شاهد چندین جنگ اعراب واسراییل بوده که در سالهای اخیر خیزش جریانهایی مانند القاعده ، طالبان وداعش همگی بر نقطه اوج بحرانهای منطقه افزوده است. حال با چنین اوصافی، نکته مهم، آینده خاورمیانه در دل این چالشها ومصایب سخت و طاقت فرساست که بر ملتها و دولتها فشار وارد میکند و بر پیچیدگی اوضاع میافزاید.
در این بستر، تداوم جریانهای افراطی و تروریسم مشکل مهمی است که دولتهای منطقه را درگیر کرده است. حجم گسترده تبليغات و دشمني با جهان اسلام و ايجاد صفبنديهاي جديد، ریشه در همین تفکرات بنیاد گرایانه دارد.اجراي طرحهاي آمریکایی مانند طرح خاورميانه بزرگ با شعار توسعه دموكراسي با موفقيت همراه نبود. آمريكا بناچار در قبال برندگان جريان دموكراسي، در فلسطين و عراق بيان كرد كه در جهان اسلام بيش از دموكراسي، بايد به فكر گسترش ارزشهاي ليبرال بود. در اين چارچوب آمريكا حتي در بين رژيمهاي غربگراي كشورهاي اسلامي نيز با مخالفت و مشكل جدي روبرو شد. نکته قابل تامل آن است، مادامی که در خيزشهای مردمي منطقه، دولتها نقش منفي ايفا کنند و ارتباطي با مردم خود نداشته باشند و بيشتر به منابع وحمايتهاي خارجي متكي باشند، این خیزشها که بر اساس نپذیرفتن روابط ظالمانه شکل گرفته در مقابل ظلم و عمل مخالف موازين فرهنگي واکنش نشان ميدهند.
بنابراین با افزايش خود آگاهي مسلمانان و بيزاري از برنامههاي غرب، بويژه انزجار گسترده از جنايات صهیونیستها در سرزمينهاي اشغالی فلسطيني ونیز تنفر و برائت از جریانهای افراطی چون داعش، اين احساس خودآگاهي و لزوم تعريف و عمل براساس هويت فردي و مشخص كردن خط بين خودي و ديگران تقويت خواهد شد.
همچنين اين احساس رو به گسترش است كه دشمنان اسلام بويژه صهيونيستها دست به توطئه زدهو خواهان نابودي اسلام و اهانت به مقدسات و ارزشهاي اسلامي به هر شکل ممکن هستند.چنين حركتهای خودجوش و قدرتمندي باعث شده است كه مسلمانان و حركتهاي اجتماعي آنان و افكار عمومي جوامع اسلامي به عنوان يك عامل مؤثر در مسایل منطقهای بويژه مسایل مربوط به سرنوشت جهان اسلام مطرح شوند.
از اين رو ديگر نميتوان مردم منطقه را عناصري خنثي و بيتأثير در نظر گرفت، بلكه بايد آنها را در معادلات به حساب آورد.آمريكا نيز با احساس خطر از اين جريان خودجوش كه سمتگيري ضدآمريكايي و ضدغربي دارد، در كنار ساير سياستهاي خود، به تحقيقات گستردهاي در مورد شيوه مقابله و رويارويي با آن در خاورمیانه پرداخته است.
به طور کلی مسایل آینده خاورمیانه که با آنها روبرو خواهد بود، عبارتند ازاحساس تهديد و بحث امنيت که بر اساس آن، منافع و اهداف خود راشكل میدهند.
تروریستها و گروههاي طرفدار آنها تلاش دارند از فضاي ايجاد شده بهترين استفاده را براي تهييج افكار عمومي وجلب حمایت خویش ببرند. آمريكا با اشغال عراق و افغانستان به طور مستقیم به اين منطقه پا نهاد و آن را آغاز اصلاحات بنيادي براي اجراي طرح خاورميانه بزرگ اعلام كرد. اما تحولات عراق و ناكامي آمريكا در اين كشور و تحميل تلفات و خسارات بسيار و متهم شدن در صحنه بينالمللي و همچنين گسترش روحيه ضدآمريكايي در منطقه، باعث توقف طرحهاي آمريكایی شد. در حقيقت، آمريكا دانست فروپاشي رژيم صدام فضایی ايجاد كرده كه به نفع اين كشور نيست و حتي موفقيت در تغيير رژيم اسد در سوريه نيز پيامدهاي مشابهي براي آمريكا و اسرایيل خواهد داشت.
اين مسأله همچنين نشان ميدهد كه افكار عمومي منطقه به شكل جديدي سامان يافته و در اختيار جريانهاي اصیل اسلامگرا قرار گرفته و خواهان بازگشت به مباني هويتي اسلامي و در تقابل با منافع آمريكاست.
نكته قابل توجه ديگر پيروزي جريانهاي اسلامگرا در انتخابات مختلف در کشورهای منطقه و قدرتگيري جريانهايی است كه ميكوشند با بهرهگيري از رويكردهاي دموكراتيك، به اهداف خود دست يابند.
اين پدیده كه نقطه اوج آن در جريانهاي مردمگرا و دموكراسي اسلامي در ايران، فلسطين و عراق ، تونس و یمن مشاهده ميشود، نويدبخش هوشمندي و تواناييهاي جريانهاي اسلامي در بهرهگيري از شيوههاي بومي و مبتني بر ارزشهاي اسلامي است كه حتي غرب و افكار عمومي جهاني را نيز قانع و دشمنان را نااميد ميسازد. در نتیجه اين گروهها، رويكرد آنها و ميزان گسترش آن در جهان اسلام در آينده نياز به تأمل و سرمايهگذاري بيشتري دارد.
درخاتمه باید باور داشت که ایران در شرایط توازن منحصربهفردی قرار دارد و قادر است پس از دوره تجدید تعادل و آرایش جدید خاورمیانه، به ایجاد ثبات در این منطقه کمک کند.
ایران میتواند به افغانستان برای مقابله با فتنه و آشوبهای پاکستان یاری رساند و کمکهای مورد نیاز عراق و سوریه را در اختیار این دو کشور قرار دهد تا از اشغال سرزمینهای خود به دست گروههای تروریستی عراق داعش جلوگیری کنند. همچنین ایران میتواند امنیت را در خلیجفارس تأمین کند و این بر اهمیت و نقش مهم ایران در خاورمیانه جدید میافزاید .
نظر شما