پیشنهاد سردبیر

گروه معارف/ آمنه مستقیمی - انتخاب شعارهای سالانه از سوی مقام معظم رهبری، در آموزه های ناب اسلام و ضرورتها و اقتضائات اصیل و حقیقی جامعه ریشه دارد تا در سایه عمل و التزام به آنها، مسیر تحقق اهداف عالیه نظام اسلامی فراهم شود. 

اسلام با انتخاب لفظ «ولی» برای حاکم،  مسیر همدلی و همزبانی را مهندسی کرد

از این رو و با توجه به انتخاب شعار «دولت ملت؛ همدلی و همزبانی» برای سال 1394 از سوی ایشان، با حجت الاسلام والمسلمین محمدمهدی نادری قمی، دکترای مدیریت با گرایش سیاستگذاری عمومی، عضو هیأت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) و مؤلف کتابهایی همچون «نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه» و «قدرت در مدیریت اسلامی»، درباره نگاه اسلام به این مسأله و ضرورتها و نتایج آن به گفت و گو پرداخته ایم که مشروح آن از نظرتان می گذرد:

 

 آیا در ادبیات و فرهنگ سیاسی اسلام موضوع همدلی و همزبانی دولت و ملت تصریح شده و مورد تأکید است؟ لطفاً درباره کیفیت و ماهیت این موضوع توضیح دهید.

- اساساً در ادبیات سیاسی اسلام برخلاف ادبیات رایج سیاسی تا آن زمان، برای حکومت واژه «ولی» به کار رفته است، در حالی که در همان زمان، در زبان عرب عباراتی چون حاکم و خلیفه وجود داشت، اما آنچه در اسلام درباره رهبری اجتماعی به کار رفت مفهوم ولایت بود که بار معنایی خاصی دارد.باید توجه داشت در مفهوم ولایت، نوعی همگامی و همراهی که همراه با همدلی است نهفته شده، یعنی  دو چیز در کنار هم و پشت سر هم قرار بگیرند و در مفهوم سیاسی این معنا را می دهد که حاکم اسلامی «ولی» است و اعمال ولایت می کند و بین مردم و حاکم، فاصله ای وجود ندارد؛ این دو در کنار یکدیگرند بدون هیچ 
فاصله ای و این تبعیت از حاکم، دلی و قلبی است نه صرفا  دستوری و مردم به رهبر اجتماعی به عنوان ولی می نگرند نه آقا بالاسر!

از سوی دیگر، حاکم بر خلاف برخی فلسفه های سیاسی همچون هابز، نگاه گرگ و میشی نسبت به مردم ندارد، بلکه در جایگاه حکومت از جان و دل در خدمت مردم و ملت بوده و قصد و تلاش واقعی او این است که مردم و جامعه را به جایگاه والای خود برساند. از این رو، میان حاکم و مردم بر اساس مفهوم ولایت پیوند قلبی وجود دارد.

 

 با توجه به اینکه در اسلام حکومت به معنای ولی و ارتباط مردم با آن قلبی است، چه خروجی‌ای با چنین نگاهی دنبال می شود و نظام سیاسی اسلامی با این رویکرد چه تفاوتی با نظامهای سیاسی دیگر از نظر ماهیت و راهبرد پیدا می کند؟

- این باز می گردد به نگاه ارزشی اسلام یا به تعبیر دیگر آن هدفی که ما برای نظام سیاسی و نظام حقوقی که ناظر بر رفتارهای اجتماعی است، قایل هستیم.

در نگاه های رایج سیاسی هدفی که در نظر گرفته می شود تأمین رفاه و امنیت اجتماعی و هدفی که برای نظام حقوقی در نظر می گیرند تنظیم بهینه روابط اجتماعی است؛ اما در دیدگاه اسلامی هدف نهایی نظام سیاسی، صرفا تأمین امنیت و رفاه نبوده و اینها فقط بخش کوچکی از کارکردهایی هستند که ما از نظام سیاسی انتظار داریم، در مفهوم جامع و وسیع، هدف نهایی نظام سیاسی تأمین سعادت دنیوی و اخروی انسانها و ملت است. از این رو و با این هدف تعریف شده، حاکم اسلامی در پی منافع و مطامع شخصی و حزبی نیست، بلکه وظیفه الهی او این است که همه تلاشهایش را در راه به سعادت رساندن مردم و جامعه قرار دهد.

اگر این دیدگاه را مقایسه کنیم با دیدگاهی همچون هابز که می گوید انسانها گرگ یکدیگرند و در مثبت ترین نگاه، حاکم را دیکتاتور می دانند، اسلام از انسان می خواهد که همه تلاشهایش در مسیر به سعادت رساندن مردم و جامعه باشد و حتی از نثار جان خود نیز در این مسیر فروگذار نکند که شاهکار این مسأله را در قیام کربلا و کلام حضرت سیدالشهدا(ع) که فرمودند: «من برای اصلاح امت جدم قیام کردم»، مشاهده می کنیم.این یعنی هدف و آرمان نظام سیاسی اسلام برای حاکم به قدری مهم است که او نه تنها در پی منفعت شخصی و حزبی نیست، بلکه اگر شرایط اقتضا کند برای تامین مصالح عمومی باید جان خود و عزیزانش را نیز بذل کند!

اسلام این مسأله را در تئوری و عمل نشان داد؛ از این روست که اگر مردم حاکمی را این گونه بیابند با او پیوند قلبی یافته و اگر از او تبعیت می کنند برای دستور نیست، بلکه چون او را دلسوز و امین می دانند، قول و فعلش را می پذیرند.

این ذات انسان است، زیرا اگر در روابط با دوست و آشنا نیز کسی را بیابیم که یقین کنیم تلاشهای او برای تأمین مصالح ما و رساندن ما به خیر است، از جان و دل او را دوست داشته و با او پیوند جانی می یابیم که در حکومت اسلامی این مهم به طور طبیعی رخ می دهد نه دستوری و بخشنامه ای و این در دوران معاصر هم درباره امام خمینی(ره) و هم رهبر معظم انقلاب ثابت شده است.

 

  چه راهکاری برای تحقق این مهم در اعلا درجه آن توسط آموزه های دینی در هر دو سوی طیف یعنی دولت و ملت توصیه و تصریح شده است؟

- به هر حال یکی از شرایطی که هم در منابع اصیل اسلامی لحاظ شده و هم امروز در قانون اساسی نظام اسلامی ما دیده می شود شرط عدالت و تقوا برای حاکم و زمامدار است که در بالاترین مرتبه برای راس حکومت در نظر گرفته شده و به نسبت مسؤولیت افراد، وجود این دو شرط ضرورت دارد.تقوا به معنای خداترسی و عدالت به معنای عدم خروج از مسیر حق و سخن حق را گفتن است، یعنی اگر حاکم اسلامی تلاش دارد در مسیر تامین سعادت دنیا و آخرت مردم حرکت کند، باید عادل و متقی باشد. به عبارت بهتر تضمین اصلی تقواست که می تواند ما را مطمئن کند فرد حاکم در راس هرمِ حکومتی ما را در مسیر سعادت رهنمون می کند و این چیزی است که در دیگر حکومتها نمی بینیم و در قانون اساسی آنها نمی یابیم که تقوا شرط باشد، بلکه صرفا شرایط عمومی لحاظ شده است.

بنابراین، اگر مردم با امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری کمال همراهی و همدلی را داشته و دارند، صرفا برای این است که آنها را در مرتبه بالای تقوا و عدالت یافتند و مطئمن بودند تصمیم آنها جز تامین مصالحشان نیست؛ از این رو، اگر امام راحل روزی فرمودند: «جنگ، جنگ تا پیروزی» و زمانی، قطعنامه را امضا کردند مردم براحتی پذیرفتند، زیرا ایشان را دغدغه مند مصالح خود می شناختند و همراهی، همدلی و همزبانی کردند. امروز هم با گذشت 25 سال از رهبری آیت ا... خامنه ای این مسأله را می بینیم و در نظر و عمل؛ مردم همراهی، همدلی و همزبانی خود با حاکم و حکومت را با وجود فشارها، تحریمها و فراز و نشیبها ثابت 
کرده اند.

 

 با توجه به اینکه نقطه آرمانی و نگاه کلان نظام اسلامی، تاسیس تمدن بزرگ اسلامی است، همدلی و همزبانی دولت و ملت در این باره ایفاگر چه نقشی بوده و تا چه حد اثرگذار است؟

- هم به لحاظ واقعیت جامعه شناختی و هم به لحاظ مباحث نظری و تئوری در علوم سیاسی اجتماعی این موضوع اثبات شده که عامل اصلی موفقیت یک حکومت بویژه در شرایط کنونی این است که مردم یک نظام سیاسی را قبول داشته و با آن همدلی و همراهی داشته باشند. اگر بین مردم و حکومت و نظام سیاسی همدلی وجود نداشته باشد و تمکین مردم از سر زور یا متاثر از تبلیغات باشد نه قلبی و دلی، طبیعتا آن نظام سیاسی در رسیدن به اهداف مدنظر خود موفق نخواهد بود، زیرا زمینه اصلی برای رسیدن به مقاصد و اهداف اجتماعی را مردم باید فراهم کنند.

امروز هم در حوزه مباحث اقتصادی، وقتی مقام معظم رهبری بر اقتصاد مقاومتی تاکید دارند، عنصر اصلی در این میدان را مردم می دانند نه دولت، یعنی اگر در حوزه اقتصادی برنامه ریزی کلان کرده ایم، این اهداف محقق نمی شود مگر اینکه حضور مردم را داشته باشیم یا در ابعاد سیاسی که اکنون موضوع توافق هسته ای مطرح است اگر ملت همراهی نکرده و میان آنها و دولت فاصله باشد، توافقی رخ نمی دهد یا اگر روی کاغذ صورت بگیرد در عمل چیز دیگری را شاهد خواهیم بود.

 

 اگر این همدلی و همزبانی آنچنان که باید قوی و پررنگ نباشد، چه پیامدهایی دارد؟

- همدلی و همزبانی برای تحقق اهداف دولت و ملت شرط لازم است و اگر این پیوند گسسته شود و این همدلی و همزبانی به هر میزان وجود نداشته باشد (از صفر تا صد قابل رتبه بندی است) شاهد آثار سوء آن خواهیم بود، حتی اگر بهترین حاکم و نظام سیاسی را داشته باشیم، اما در نبود همدلی مردم، نظام سیاسی دستاوردی نخواهد داشت و جامعه راه به جایی نخواهد برد.

به عنوان نمونه می توان به حکومت امیرمؤمنان(ع) اشاره کرد؛ مادامی که همزبانی میان دولت و ملت وجود داشت کارها به خوبی پیش می رفت، اما از زمانی که برخی اختلافها در جامعه بروز یافت و افرادی با حکومت زاویه گرفتند، مشکلات حکومت و اجتماع؛ خود را نشان داد، ابتدا در قالب جنگ ناکثین و قاسطین و بعد مارقین و جنگهای صفین، جمل و نهروان که به بدنه اجتماع سرایت کرده و بخشی را مخالف و بخشی را بی تفاوت کرد و در نتیجه آن، همدلی از بین رفت و امور و کارها در جامعه سست شد و در ادامه، نظام سیاسی فاسد بنی امیه با محوریت معاویه روی کار آمد که در پی تأمین منافع شخصی بود. بنابراین، حتی اگر امام معصوم(ع) به عنوان ولی و حاکم در جامعه باشد اما همدلی و همزبانی میان دولت و ملت نباشد، به همان میزان پیامدهای سوء به جامعه تحمیل می شود؛ طی این سی و چند ساله عمر انقلاب اسلامی نیز هر جا همدلی بیشتر بوده موفقیتها چشمگیرتر و هر جا کمرنگ تر بوده آسیب دیده ایم، همچون انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 و فتنه ای که به دلیل فاصله گرفتن بخشی از بدنه جامعه از حکومت رخ داد  و هزینه هایی را بر جامعه تحمیل کرده که  اگر آن تقابل رخ نمی داد این هزینه ها را نمی پرداختیم.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.