۲۸ فروردین ۱۳۹۴ - ۲۲:۳۸
کد خبر: 277257

گروه هنر- آرش شفاعی - « ایران برگر»  قرار است حرف های مهمی بزند، قرار است نقدی بر رفتار جمعی ایرانیان باشد و شاید حتی جهان سوم، قراراست از سیاست و روابط اجتماعی حرف بزند، ...

خنداندن به هر قیمت!

 اما نمی تواند چیزی فراتر از یک مجلس خنده مفصل باشد، چرا که در تعریف از خودش بازمانده است.

درباره چرایی این مساله حرف خواهیم زد، اما قبل از آن باید بگوییم که ساخته شدن فیلمی که می تواند گروه قابل توجهی از مردم را به سینماها بکشد، فارغ از کیفیت آن ارزشمند است. سینمای ایران وضعیت خطرناکی را تجربه می کند و اگر وضعیت اکران و فروش فیلم ها به همین منوال پیش برود، کلیت این هنر آسیب جدی خواهد خورد.

 بسته شدن دوباره بعضی سینماها و تغییر کاربری گروهی دیگر به معنای مرگ تدریجی کلیت سینمای  ایران است و در آن صورت دیگر خوب بودن یا بد بودن فلان فیلم اهمیت چندانی ندارد.اینکه فیلمسازی مانند مسعود جعفری جوزانی پس از سالها توانسته است در سینمای ایران فیلم بسازد و همین فیلم یکی از پرفروش ترین های سینما در روزهای اخیر شده است، نشان می دهد باز شدن دوباره پای سینماگرانی که ابزار سینما را می شناسند و با سلایق تماشاگران ایرانی آشنایند تا چه حد می تواند در بازشدن بن بست سینمای امروز موثر باشد.  به یاد داشته باشیم که دیگر فیلسماز پرفروش این روزهای سینمای ما نیز یک کارگردان باسابقه است که سالها از ساخت فیلم محروم بود و امروز او- ابوالحسن داوودی- هم نشان داده است، سینمای ما در صورت اعتماد به همه اجزای خود روزهای بهتری را تجربه خواهد کرد.

“ایران برگر” داستان یک روستای ایرانی است که قرار است در آن انتخاباتی برگزار شود و یکی از افراد آن به مجلس راه یابد.در روستا درگیری های قبیله ای این محله و آن محله، سابقه ای طولانی دارد و رقابت میان بزرگان دو محله در کنار عشق میان فرزندان آن ها کلاف را پیچیده تر کرده است .

 در این میان دو نامزد رقیب با رو کردن شیوه های تازه برای جذب مخاطبان و رأی دهندگان، بر شکاف میان ساکنان روستا می افزایند تا اینکه سرانجام دخالت بزرگان و عقلا و معجزه عشق باعث می شود همه دشمنی ها و کینه ها به صلح و صفا بدل شود و در پایانی شاد و امیدوار کننده، دوستی جای دودستگی را بگیرد.

در میانه این داستان یک خطی و قابل پیش بینی ، داستان بر مقدار زیادی شوخی های کلامی و خوشمزگی های ذاتی بازیگران استوار است؛ ضمن اینکه تقابل میان یک روستای عقب مانده با مجهز بودن همه افراد به ابزارهای فناورانه روز هم برای بسیاری از تماشاگران تولید خنده می کند. اتفاقاً “ایران برگر” از همین جا ضربه خورده است. تکلیف این فیلم باخودش مشخص نیست. قرار است یک اثر طنز باشد یا فکاهه و حتی هزل؟ نویسنده و کارگردان در تمام مراحل ساخت فیلم یک اصل را در برابر خود داشته اند : خنداندن مخاطب به هر قیمت.

 

 مشکلات جدی

سؤال اولی که می شود پرسید، این است که آیا روستایی که در آن قصه اتفاق می افتد واقعی است یا تخیلی؟ براحتی می توان گفت این قصه یک روستای تخیلی است، اما بعد این مشکل پیش می آید که چرا فیلمساز اصرار دارد درباره مستند بودن وقایع به رویدادهای واقعی حرف بزند؟

اصرار به گفتن اینکه موقعیت زمانی فیلم همین سالها یعنی سی سال بعد از انقلاب اسلامی است، این سؤال را پیش می آورد که در تمام این سی سال چرا در این قسمت کشور انتخاباتی برگزار نشده بود و مگر برای انتخاب نمایندگان مجلس افرادی از روستاها نامزد می شوند؟ چرا در این روستا هیچ کس از طرف دولت مسؤولیتی ندارد؟

 چرا ماموران انتظامی جز در پای صندوق ها حاضر نیستند و به راحتی می شود، در این محل آدم دزدید و از او اعتراف گرفت؟ ده ها و ده ها سؤال دیگر می توان درباره مشکلات داستان مطرح کرد و به همان راحتی هم می شود به همه آنها پاسخ داد که قصد فیلمساز چیز دیگری بوده است و می خواسته مخاطبان را بخنداند، درا ین صورت اصرار فیلم بر بیان حرفهای عمیق و مصلحانه از زبان آقای مدیر چه بوده است؟ قطعاً قصد فیلمساز هجو کور به صرف خنداندن نبوده است و از  این خنداندن در پی انتباه مخاطبان نسبت به رفتارهای اجتماعی و مطالبه گری حقوق سیاسی و شهروندی بوده است، اما متأسفانه کفه تلاش برای جذاب کردن فیلم و کشاندن پای گروه بیشتری از تماشاگران عام فیلم و فیلمساز را از هدف اصلی دور کرده است.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.