بعد ازاینکه تقریباً در بازی های فوتبال به عنوان بازیکن و مربی به هرافتخاری دست یافته اید، زندگی حرفه ای کاری خود را در بیست سال بعدی چطور میبینید؟
تنها چالش من لذت بردن از کارهایم در سالهای بعد خواهد بود. من خود را بیست سال دیگر در حال مربیگری نمی بینیم.
فرمول جادویی در پس موفقیت شما چیست؟ گواردیولا چه چیزی دارد که مربیان دیگر ندارند؟
موفقیت من به همان چیزهایی بستگی دارد که وقتی بازیکن بودم درمورد من صدق میکردند. من جزئی از بهترین تیمهای فوتبال دنیا بودم. به عنوان مربی در دو تیم بزرگ جهان کار کرده ام که بهترین بازیکنان دنیا درآنها حاضر بوده اند.من به ایده هایی همچون” همیشه یک مربی پیروز بودن” یا “ بهتربودن از دیگران” اعتقاد ندارم. من همین هستم. حالا چه مربی خوب و چه مربی بدی باشم و در مورد بازی ها هم همین فکر را میکنم. اگر من در باشگاههای بزرگ مربی نبودم، مسلماً به این اندازه در کارم موفق نبودم.”
بازیکنان چه خصوصیاتی باید داشته باشند تا گواردیولا مربی آنها باشد؟ از بازیکنانتان چه میخواهید؟
علاقه. اینکه از کاری که میکنند و فوتبال بازی کردن لذت ببرند. شما راحت میتوانید تشخیص دهید که آیا یک بازیکن برای فوتبال بازی کردن علاقه دارد یا نه. بازیکنان من باید در زمان تمرین ، داخل رختکن و در سالن بدنسازی وقت شناس باشند. این اولویت اصلی من است.
با زندگیای که دارید، چطورانگیزه خود را حفظ میکنید؟
متقاعد کردن بچه ها چیزی است که به من انگیزه میدهد. وقتی من بایرن را ترک میکنم، این جامها و افتخارات نیستند که به من رضایت میدهند.... آنچه باعث خشنودی هرکس دراین شغل میشود، دانستن اینکه شما بازیکنان را به انجام کاری که باید انجام دهند متقاعد کرده اید، خواهد بود. این به من انگیزه پیشروی میدهد. هیچ افتخاری در باشگاه بارسلونا یا بایرن به اندازه چنین چیزی رضایت نمی دهد. اینکه من به بازیکنان چیزی داده یا به آنها کمک کرده ام که بازیکن بهتری شوند.
شاید برای همین است که شما به پیروز شدن عادت کرده اید. برای بقیه تیمها که بسختی میتوانند پیروز شوند، بالابردن یک جام واقعاً دشوار شده...
وقتی من در برشا بازی میکردم، ما تقریباً هیچ چیزی نبردیم. اما این را به شما میگویم که احساس خوشبختی بعد از کسب یک پیروزی با برشا تقریباً به همان اندازه موفقیت در تیمهای بزرگ دیگر بود. در باشگاههای بزرگ پیروز شدن تقریباً برای ما اجباری است. برای همین شما باید چیزهای موازی پیدا کنید که به شما حس رضایت میدهد. برای من مثل گفتن این به بازیکنان است که خودشان را بیرون از پنجره بیندازند، بدون اینکه یک لحظه راجع به آن فکر کنند.
شما در ایتالیا، قطر، ایالات متحده و آلمان هم زندگی کرده اید. ازهرکشوری چه چیزی گرفته اید؟
وقتی من به یک کشور جدید میروم، برای یادگرفتن آنجا میروم و هرچه آن کشور برای ارایه به من دارد، به عنوان هدیه میپذیرم. من برای یاددادن به کشورهای جدید نمی روم. برای یادگرفتن و مشاهده کردن میروم. اگر میخواستم همیشه یک جور زندگی کنم ، همان بارسلونا میماندم. مثل این است که وقتی وارد تیم جوانان میشوید، یاد میگیرید که چشم هایتان را باز و دهانتان را بسته نگه دارید. از نظرمن این فلسفه خوبی است.
هرگز به این فکر کرده اید که اگرمربی نبودید، چه کار میکردید؟
دوست داشتم بیشتر درس بخوانم. شاید نویسنده بشوم. ریاضی و اعداد هیچ موقع نقطه قوت من نبوده اند.
نظر شما