بستری که دانشگاه صادقی در آن تاسیس شد و با گذشت قرنها هنوز هم بشر را وامدار خود کرده است. از این رو و به مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت پنجمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت با حجت الاسلام والمسلمین سیدقاسم رزاقی موسوی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و مجری پروژه «شیعه در دوران امام باقر(ع)» درباره چیستی، چگونگی، چرایی و خروجی این نهضت به گفتوگو پرداخته ایم که مشروح آن از نظرتان میگذرد:
با توجه به آنکه هر یک از معصومین(ع) با انتخاب روشی خاص به هدایت جامعه از مسیر امامت پرداخته اند، امام پنجم شیعیان(ع) برای این مهم چه روشی را برگزیدند و دستاورد روش آن حضرت(ع) چه بود؟
- به نظر میرسد نقش علمی و فرهنگی امام پنجم(ع) را باید با توجه به اوضاع علمی فرهنگی دوران زندگانی آن حضرت(ع) بررسی نمود. در ابتدا باید لقب «باقرالعلوم» بودن ِایشان، یعنی شکافنده دانشها را اشاره کرد که به تبیینگری و تشریح عقلانی ایشان درعلوم مختلف باز میگردد اما با توجه به شرایط آن دوران میباشد. با توجه به آنکه زندگانی امام پنجم(ع) همزمان با اواخر دوران اموی و درگیریهای هیأت حاکمه با برخی قیامها مانند خوارج بویژه حرکت مخفیانه عباسیان بود، که حکومت را درگیر خود کرده بوده، نوعی کمتوجهی حکومت به امام صورت گرفت که حضرت(ع) به خوبی از این فرصت برای راه اندازی نهضت علمی استفاده کردند هر چند این فضا برای فرزندشان امام ششم(ع) مهیّاتر بود.
شرایط خاص سیاسی اجتماعی دولت اموی در آن زمان چه تاثیری بر شکلگیری مکتب فکری فرهنگی ایشان داشت؟
- اگر بخواهیم تصویر صحیحی از فضای علمی فرهنگی دوران امامت ایشان داشته باشیم باید ریشههای آن را در دوره قبل پیگیری نمود و وقایع جهان اسلام را مرور کنیم؛ بعد از ماجرای سقیفه و انحرافاتی که از جریان ولایت و امامت در اثر برخی غفلتها رخ داد، زمینه انحرافاتی در جهان اسلام موجب شد. انجام قیامهایی مانند توابین و مختار بعد از واقعه کربلا و ناکامی هایشان نشان داد حرکتهای نظامی و برخورد با حکومت موفقیت چندانی را حاصل نمیکند.
از سوی دیگر با روی کار آمدن امویان و قدرت گیری آنها از زمان معاویه و سپس مروانیان، تمام تلاش هیأت حاکمه برای بازگشت به فرهنگ جاهلی و احیای شاخصههای آن بود؛ بهگونهای که تمام برنامههای خلافت در این راستا تدوین و اجرا میشد که در منابع میتوان نمونههای آن را پیگیری نمود، از جمله شعر معروف یزید که میگوید نه وحی نازل شده و نه کتابی آمده است!؛ بنابراین، بازگشت به فرهنگ جاهلی که با اسلام نبوی فاصلههای عمیق و بنیادین داشت، شاخصه حکومت اموی بود که در پرتوی آن انحرافات فکری فرهنگی عمیق در جامعه نوپای اسلامی رخ داد.
آیا دستگاه خلافت برای این مقصود خود روش خاصی داشت همچون ایجاد و تقویت فرقههای انحرافی؟ روش امام پنجم(ع) برای مبارزه با آنها چگونه بود و چه نقشی در این باره ایفا کردند؟
- بله، در زمان حیات و امامت ایشان گروههای فکری انحرافی شکل گرفته و جولان میدادند که به مهمترین آنها اشاره میشود.
نخست جبریه، یعنی گروهی که معتقد بودند انسان بر انجام اعمال خود مجبور بوده و اختیاری ندارد که در نتیجه رواج این تفکر در اعمال فردی و اجتماعی، آثار سوئی به جامعه اسلامی تحمیل میشد. باید توجه داشت که این فکر توجیه گر جنایات دستگاه اموی بود، بنابراین آن را حمایت و تایید میکردند. این تفکر انحرافی بتدریج شکل عقیدتی به خود گرفت تا جایی که ایمان را به معنای معرفت گرفتند و بدین ترتیب کافر، جاهل تلقی می شد و مومن انسان بامعرفت!
در مقابل تفکر جبریه، قدریه روی کار آمدند که میگفتند هر فعل انسان از اراده مستقل اوست و علم و اراده خدا در آن اثر ندارد و بدین ترتیب علم و تقدیر الهی را رد کردند. اما این اندیشه چون میتوانست برای دستگاه خلافت خطر داشته باشد بشدت با آن مقابله میکردند.
گروه سوم مرجئه بودند که البته برای آن دو خاستگاه قائل میشوند یکی سیاسی و دیگری فکری.
خاستگاه سیاسی آنها به اختلاف و درگیری صحابی پیامبر اکرم(ص) همچون اختلاف امیرمومنان(ع) و معاویه که به جنگ صفین انجامید، باز میگردد زیرا آنها در پی بروز این اختلافات گفتند ما نمیدانیم کدام گروه برحق اند، بنابراین ما میگذریم و به روز قیامت و قضاوت الهی واگذار میکنیم؛ باید توجه داشت این تفکر برای جناح حق، اندیشه باطلی است که حمایت مردم را از آنها سلب میکند.
اما درباره خاستگاه فکری این گروه باید گفت سؤال درباره حکم کسانی که گناه کبیره میکنند، سبب پیدایش آنها شد. به عبارت دیگر برخی گفتند او کافر است، برخی گفتند غیرمومن است، برخی گفتند باید توبه کند اما گروهی شکل گرفت که گفت با وجود ایمان، هیچ گناهی به فرد آسیب نمیرساند یعنی ایمان به خدا و پیامبر(ص) باعث میشود هیچ گناهی ضرر نرساند! بنابراین ایمان قلبی اهمیت دارد نه عمل! این اندیشه بتدریج به اباحی گری و ترویج گناه در جامعه انجامید.
برخورد امام پنجم(ع) با آنها چگونه بود؟
- درباره نقش آفرینی امام(ع) باید گفت مهمترین نقش حضرت(ع) این بود که برابر اندیشههای انحرافی بشدت مقابله کردند و نمونه در این باره بسیار است که خط بطلان بر عقاید آنها کشیدند و طبیعتا با این مبارزه با انحرافات فکری در تلاش بودند که بخشی از جامعه را از گرایش به این اندیشهها باز دارند، اما از آنجا که این فقط کافی نبود و امام به عنوان هادیِ جامعه فراتر از این عمل میکردند، لذا نقش حضرت در اینجا خود را نشان داد چراکه اوضاع فکری فرهنگی جامعه را بویژه در میان شیعیان سامان بخشیدند. به طور کلی باید گفت امام پنجم(ع) به نظام مندسازی اندیشه شیعه پرداختند. زیرا در این فضایی که اشاره شد، اندیشمندان بزرگی از اهل سنت بودند که فقه و تفسیر و کلام اهل سنت را تبیین میکردند، از این رو امام(ع)، هم باید با انحرافات مبارزه کرده و هم اندیشههای صحیح را تبیین میکردند، و اینجاست که باقرالعلوم بودن حضرت(ع) نقش آفرینی میکند که در عرصههای مختلف علمی جملات و بیانات رسایی از خود بر جای گذاشته اند.
ایشان در کلام، توحید و جایگاه امامت را به عنوان امتداد سلسله نبوت تبیین عقلانی کرده اند، در فقه احادیثی اثرگذار و راهگشا بر جای گذاشته اند، در حدیث از پیامبر اکرم(ص) روایاتی را نقل کرده اند که گنجینه ای بی بدیل است و در تفسیر آیات قرآن را تبیین کرده و فرمودند: هر سخن من دارای مستندات قرآنی است.
در حقیقت نخستین اندیشههای شکل گرفته شیعی، تعالیم امام پنجم شیعیان(ع) است. چراکه امام(ع) پایههای شکل گیری حوزه علوم دینی شیعه را بنا نهادند و به نظام مندسازی اندیشه شیعه پرداختند، کاری که بعدها توسط امام ششم(ع) با اتکا به آیات قرآن و احادیث نبوی تکمیل شد و توسعه یافت.
ایشان این تدوین گری علمی و بیان اندیشههای صحیح را به زیبایی تمام انجام دادند به گونه ای که عبدا... بن عطا میگوید: «هرگز مشاهیر مسلمانان را در هیچ محفلی به اندازه محفل محمدبن علی از نظر علمی ضعیف ندیدم، چون کودکی زانوی ادب زمین زده و شیفته و مجذوب شخصیت او گردیده بودند.» و این تصریحی است که در منابع معتبر شیعی همچون «ارشاد شیخ مفید و کشف الغمه اربلی» و نیز کتب معتبر اهل سنت همچون «تذکره الخواص» ابن سبط جوزی نقل شده است.
با این نگاه میتوان گفت امام پنجم(ع) هم با فضای فرهنگی انحرافی و فرقههای فکری مبارزه کردند هم در برابر اشتباهات که علمای اهل سنت، با نقش اصلاحی و روشنگر خویش، اندیشه شیعه را قوام بخشیدند. نقشی که بعدها توسط فرزندشان تکمیل و برای همیشه در تاریخ ماندگار شد.
با توجه به اینکه قیام کربلای حسینی به تصریح امام سوم(ع) برای اصلاح امت پیامبر(ص) رخ داد، امام پنجم(ع) در این باره یعنی اصلاح امت نبوی چه نقشی را ایفا کردند؟
- برای پاسخ به این سؤال باید به نقش امام چهارم(ع) نیز توجه داشت چراکه بعد از نهضت عاشورا جامعه چنان در انحراف فکری و فرهنگی فرو رفت که مکه و مدینه به عنوان مهبط وحی و محل سکونت و حکومت پیامبر اکرم(ص) و با آن جایگاه تقدس به مرکز فساد تبدیل شد که در آنها مجالس لهو و لعب برگزار میشد. امام چهارم(ع) فضا را با خضوع و خشوع و معنویت نهفته در دعاهای خود اندکی به مسیر صحیح و حق متمایل کردند و امام پنجم(ع) در این فضا به تبیین و روشنگری پرداختند.
اصلاح امت پیامبر(ص) یعنی مبارزه با انحرافات فکری و اعتقادی و نیز اخلاقی که جامعه دچارش شده بود و ما میدانیم این بازگرداندن به اخلاق و رفتار صحیح نیازمند ایجاد زمینههای فکری و تبیین اندیشه صحیح و مستند به آیات قرآن و احادیث نبوی است. از این رو، اگر نهضت عاشورا برای اصلاح امت پیامبر(ص) به وقوع پیوست نهضت فکری علمی امام باقر(ع) تا اندازه ای این هدف را محقق و به اصلاح امت پیامبر(ص) کمک کرد.
نظر شما