و بهقولی سری میان سرها درآورند، اولین مجموعهشان حتی اگر اثری ضعیف باشد، ارزش بازخوانیهای جدیتری پیدا میکند، و اگر در حدّ یک تجربۀ نخستین، اثری قابلقبول باشد و حرفی برای گفتن داشته باشد که چه بهتر.
در نخستین مجموعهشعرها، ویژگیهایی خاص وجود دارد که در آثارِ بعدیِ شاعر، بندرت یافت میشود. یکی بلندپروازی است، پیش از آنکه بال و پر شاعر با قیچیِ منتقدان چیده شود. شاعر همواره آمادۀ پریدن است و هنوز از موانعیکه ممکن است بر سر راهش قرار گیرد، خبر ندارد. دیگری صدقِ عاطفه است، پیش از آنکه به جایگاهی ویژه دست یابد و ذرّهبینِ مخاطبانِ عام و حتی در مواردی منتقدان، روی زندگی شخصیاش قرار گیرد و کوچکترین بازتابِ احساساتِ شخصیاش به هزارگونه تأویل شود. دیگری حضورِ قاطع و پررنگِ شخصِ شاعر بهعنوان انسانی حسّاس، یا عاشق، یا گوشهگیر، یا معترض، یا... در شعرش است، پیش از آنکه منتقدان، بدون توجه به قابلیّت یا عدمِ قابلیّتِ تعمیم آن فضاهای شخصی در جامعۀ انسانی، فریاد برآورند که «شعرت شخصی است و فقط به درد خودت میخورد»، و بسیار ویژگیهای بهزعمِ نگارنده مثبتِ دیگریکه در اغلبِ مجموعههای نخستِ خوب، دیده میشود؛ ویژگیهاییکه در «چند کلمۀ قرمز روی آینه» بهعنوان اولین مجموعه شعر منتشرشدۀ ستاره جوادزاده موج میزند.
درحقیقت در این مجموعه که بتازگی توسط انتشارات فصل پنجم منتشر شده، ستاره جوادزاده، هنوز ترسی از مخاطب و منتقد ندارد، هنوز تمایلی به ادای دیگران را درآوردن ندارد و ترجیح میدهد خودش باشد، هنوز دوست دارد احساسات و دغدغههای شخصیاش را با دیگران قسمت کند، هنوز به خودسانسوری تن نداده و خودش را بیپروا روی کاغذ میریزد و هنوزها و هنوزهای بسیارِ دیگری که امیدوارم در کارهای بعدیِ این شاعر، به موازاتِ برطرف شدن برخی نقایص و قوتِ بیشتر گرفتنِ برخی ویژگیهای مثبت، از دست نرود.
سرشار از «که» و «واو عطف»
مجموعههای نخست، ویژگیهای منفی هم دارند که برخی که در نخستین مجموعۀ جوادزاده دیده میشود، یکی اطناب است. این ویژگی، بخصوص در کار شاعرانیکه مثل جوادزاده، پس از تجربۀ شعر کلاسیک به سپیدنویسی گراییدهاند، بیشتر دیده میشود. شاعر پس از مدتی و یا مدتها درگیر بودن با وزنِ عروضی، به یکباره زنجیر وزن و قافیه و ردیف از دست و پای شعرش باز میشود. در این حالت، شاعر به نخستین گزینهای که فکر میکند، بیانِ حرفهایی است که همیشه بهخاطرِ محدودیّتِ افاعیلِ عروضی، در یک بیت جا نمیشده و ناگفته میمانده؛ در این هنگام است که شاعر روی میآورد به استفادۀ افراطی از «که»های توضیحی و «واو»های عطف: (یک ساعت مچیِ زنانه/ که عقربههایش را/ برای گذشتن از سالهای تنهایی تیز کردهام) ـ (یک عینک دودی/ که میتواند با دو شیشۀ سیاهش/ روزهایم را ندیده بگیرد/ و بگذارد خیلی آرام/ گریهام را پشتِ خونسردیاش پنهان کنم) و... البته در نخستین مجموعۀ جوادزاده، نمونههای خوبی از ایجاز هم دیده میشود که از تجربۀ شاعر در سرودن خبر میدهد: (روسریام را برمیدارم/ مادرم به موهای جوانیاش دست میکشد/ پدرم پیشانیِ جوانِ مادرم را میبوسد). اطنابِ موجود در مجموعههای نخست، اغلب در کارهای بعدیِ شاعران به ایجاز میرسد و در کار برخی به ایجازهای مخلّ و شعرهای دو سه سطری که ترجیحاً قابلیّتِ پیامکشدن و قرارگرفتن در فضای محدودِ طرحهای گرافیکی و... را داشته باشند.
امّا گذشته از ویژگیهای مثبتِ بسیار و برخی ویژگیهای منفی محدود که مختصّ مجموعههای نخست است، «چند کلمۀ قرمز روی آینه»، ویژگیهایی دارد که از تجربۀ چندین و چندسالۀ شاعر در سپیدسرایی خبر میدهد، و البته ناگفته نماند که این مجموعه، با تأخیری هفتهشت ساله منتشرشده و سالهاست که سپیدسرایان، جوادزاده را به سرودنِ سپیدهای خوب میشناسند.
از ویژگیهای مثبتِ این مجموعه، یکی الزامِ شاعر به داشتنِ موسیقی است که گاهی بهشکلِ ترنّمِ موسیقایی در یک سطر ایجاد میشود، گاهی بهشکل برقراریِ توازنهای آوایی و واژگانی و نحوی، گاهی بهشکل قافیهاندیشی، و گاهی بهشکلِ تکرارهای موسیقایی: (میترسم/ از زمستانِ نهالیکه نکاشتهام/ از گمشدنِ دختریکه نداشتهام/ از نیامدنت سرِ قراریکه با تو نگذاشتهام...).
استفادههای هوشمندانه از کنایه، مجاز، برهم زدنِ قاعدههای علّی و معلولی، استفادۀ بهنگام از اصطلاحاتِ عامه و تکیهکلامهای زبان گفتار، ترکیبسازیها و... از دیگر ویژگیهای مثبتِ این مجموعه است که البته بسامدِ بالایی ندارند و من بشخصه، دلیلِ آن را طبیعیبودنِ شعرِ جوادزاده میدانم. شاعر بهطور طبیعی از اصطلاحی عامه استفاده کرده یا ترکیبی را که به آن نیاز داشته ساخته، یا برای اتفاقیکه نباید میافتاده و افتاده، علتی و بهانهای دروغین امّا شاعرانه تراشیده است، و این در حالی است که شاعریکه شعرش را میسازد (بهطور غیر طبیعی) کاملاً آگاهانه از شگردهای برجستهسازی استفاده میکند و تا حدّ زیادی میتوان بسامدِ ویژگیهای زبانی را در شعرهای کوششی، کنترلشده دانست. نکتۀ قابلتوجهِ دیگر در شعرهای این مجموعه، پایانبندیهای خوب و ضربهدار است که در کنار چند پایانبندیِ شتابزده، در مجموع، سطحِ ساختاریِ مجموعه را نیز برمیکشد.
نظر شما