گروه هنر- حامد مظفری - مخاطبان درام غیرخطی «تقاطع» انتظارات بالایی از «رخ دیوانه» داشتند، ...

 یک مضمون تلف شده

بخصوص که از آغاز اکران تا به امروز مرتب بر نام این فیلم به عنوان اثر مردمی جشنواره تأکید شده بود، با این حال باید بگوییم ابوالحسن داوودی حتی از خودش هم جامانده است.

انگار بیکاری ۵ ساله این فیلمساز که به دلیل توقیف «زادبوم» ایجاد شده بود، بدجوری باعث عقب ماندن وی از سینمای روز شده است و همین می شود که برخورد مخاطب با «رخ دیوانه» دقیقاً برخوردی باشد که در برخورد با سریالهای پلیسی محمدرضا آهنج یا ملودرامهای حسین سهیلی زاده روی می دهد.

داوودی بلحاظ ایده اولیه یا همان پیش نویسی که زمینۀ خلق اثر شده دست روی مضمون خوبی گذاشته است؛ جریان دوستیهای اینترنتی و گروه‌های شکل گرفته در فضای مجازی که وقتی از این فضا خارج می‌شود و به فضای بیرونی می رسد، تناقضات فراوانی را رقم می زند، اما این ایده اولیه از یک طرف بشدت قابل پیش بینی و دور از خرق عادت توسعه یافته و از طرف دیگر اجرای اپیزودیک‌وار آن که در نسخه فعلی پر است از راشهای اضافی باعث شده «رخ دیوانه» تقریباً از نیمه به بعد خسته کننده شود.

 

 اجرای نادرست مفهوم رکب زدن

مفهومی با نام «دست بالای دست بسیار است» که در بسیاری از آثار مختلف سینمای جهان از آثار جنایی گرفته تا حتی ملودرامها، با رَکَب زدن های متوالی کاراکترها به یکدیگر روایت می‌شود، اگر اجرای درستی داشته باشد، حتماً میتواند زمینه ساز بروز هیجان های فراوان به مخاطب و البته تعقیب فیلم توسط مخاطب شود. همین ساخته اخیر وودی آلن با عنوان «جادوی مهتاب» نیز به واسطه ماجرای رکب زدن دو دوست به یکدیگر است که قابل تحمل می شود، اما مشکل اینجاست که «رخ دیوانه» داوودی به لحاظ اجرا گافهایی دارد که نبض فیلم را می گیرد. مهمترین گاف در خلق بدمنی شکل می‌گیرد که بناست از چند جوان که درگیر یک ماجرای قتل شده اند، اخاذی کند. این بدمن دقیقاً از جایی وارد داستان می شود که یکی از جوانان از داستان بیرون می رود.

طبیعی است که وقتی درست لحظاتی بعد از غیبت این جوان، ماجرای اخاذی آغاز می‌شود، اولین ظنّی که مخاطب نسبت به هویت این اخاذ پیدا می‌کند، همان جوانی است که از ماجرا خارج شده! از آن بدتر اینکه نقش این جوان را ساعد سهیلی بازی می‌کند که صدایش برای مخاطب آشناست، حتی وقتی بناست با تغییر صدا، خود را شخصیتی موهوم جابزند که شاهد ماجرای قتل بوده!

 

 دعوت به تماشای بازی‌هایی که لو می رود

گاف دوم «رخ دیوانه» در لحن روایی آدمهایی است که بشدت رفتار و گفتارشان قابل پیش بینی است. کافی است یک ربع فیلم دیده شود تا حدس بزنیم همه به نوعی در حال بازی کردن و به اصطلاح سرکار گذاشتن یکدیگرند. نامگذاری اپیزودهای فیلم به نام «بازی» نیز حدس مخاطب را به یقین نزدیکتر می کند و البته که در ادامه نیز با هویدا شدن تصمیماتی که کاراکترها برای رکب زدن به یکدیگر گرفته اند تا پایان اثر هم قابل پیش بینی است.

گاف بعدی فیلم داوودی تیپهایی هستند که درست از «تقاطع» به «رخ دیوانه» پا گذاشته‌اند. بیژن امکانیان همان پدر نگران و مغموم ««تقاطع»» است که اینجا هم با فرزند جوانش مشکل دارد. جوانانی که در مرکزیت قصه قرار گرفته اند، از پیروز تا غزل و حتی ماندانا نیز کاملاً شباهت دارند با جوانان سطحی گرای «تقاطع«؛ جوانانی که انگار کاری جز بطالت ندارند و همین که به قولی سر یکدیگر را بتراشند، برایشان کافی است! درباره تیپ مادران خطاکار فیلم که به مانند زنان بدنام فیلمفارسیها هستند هم چیزی نگوییم بهتر است.

 

  از یارانه ۴۵ هزارتومانی تا رهن ۳۵ میلیونی

این گافها را که بگذاریم کنار طعنه های سطحی سیاسی-اجتماعی که در فیلم وجود دارند و از یارانه ۴۵ هزار تومانی گرفته تا قیمت رهن ۳۵ میلیونی خانه ای ۵۰ متری در پامنار را شامل می‌شود، فقط و فقط افسوس می‌خوریم بابت تلف شدن یکی از فیلمسازان نسل دوم سینمای ایران. گویا متوقف شدن جوشش هنری فیلمسازان نسل اول از کیمیایی گرفته تا مهرجویی حالا به نسل دوم رسیده و به امثال ابوالحسن داوودی نیز امیدی نیست.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.