قدس آنلاین-زهرا دلپذیر: دکتر جلال خالقی مطلق، شاهنامه پژوه نامدار، مصصح بزرگ شاهنامه و استاد دانشگاه هامبورگ آلمان، در اردیبهشت ماه، به مدت دو هفته کارگاه تخصصی شاهنامه پژوهی برگزار کرده بود.

پای درس پژوهشگر و مصحح نام دار شاهنامه

به گزارش قدس آنلاین،بسیاری از کسانی که دل در گرو فردوسی، شاهنامه  او و مصصح نام آورش دارند،  از راه دور و نزدیک به بنیاد فردوسی شاخه توس  آمده بودند  تا از محضر مردی که به اعتقاد همه شاهنامه شناسان، بزرگترین شاهنامه پژوه جهان است و بیش از نیم قرن از عمر خود را  در راه پیرایش و پژوهش شاهنامه نهاده کسب فیض کنند. حتی برخی از استادان و پژوهشگران نام آور چون دکتر ضیاءالدین هاجری، رئیس انجمن پالایش زبان فارسی هم  فرصت وجود استاد را غنیمت شمرده  و از تهران به مشهد آمده بودند تا پای صحبت های ایشان بنشینند. کلاس های دکتر هر روز راس ساعت مقرر برگزار می شد. در این جلسات به جز گزارش دقیق ابیات شاهنامه از نظر معنا، واژگان، نکته های دستوری و بلاغی و..؛ مباحث مختلف شاهنامه مورد بحث و بررسی قرار می گرفت. در ادامه  برخی از مباحث مطرح شده در این نشست ها را می خوانید:

منشا داستان رستم و سهراب

دکتر خالقی مطلق در پاسخ به پرسشی درباره منشا داستان رستم و سهراب با اشاره به اینکه داستان رستم و سهراب ریشه در یک داستان قدیمی سکایی دارد گفت: خیلی از اسطوره ها به مرور زمان در جاهای مختلف تغییر می کنند؛داستان جنگ پدر و پسر در چهار داستان اصلی ایرانی، آلمانی، روسی و ایرلندی آمده است و نقش سرنوشت در همه آن­ها مهم است و در واقع  اسطوره به داستان پهلوانی تحول یافته است. وی افزود: این داستان هزاران سال قبل در بین سکاها که یکی از اقوام ایرانی بودند رواج داشت و بعدها در خود ایران، در روایت مرکزی، تبدیل رستم و سهراب خودمان می شود و ازایران  به کشورهای  دیگر می رود و در مکان های تازه تغییراتی می یابد.

شخصیت سهراب

دکتر خالقی مطلق درباره نوع شخصیت سهراب با بیان اینکه برخی سهراب را چهره ای منفی دانسته اند گفت: این نگاه درست نیست؛ تراژدی رستم و سهراب در شاهنامه، دل هر خواننده­ای را به درد می آورد و کمتر خواننده ای است که دلش با سهراب نباشد؛به قول یکی از شاعران هر وقت میرسم به پایان این داستان که می گوید:

به بازی به کویند همسال من/  به خون اندر آمد چنین یال من

 اشکم سرازیر میشود. دکتر خالقی مطلق افزود: چنین شخصیتی را نمی شود منفی دانست؛ خود سهراب به پدرش می گوید: مادر به من نشان تو را داد و مهر من به تو باعث مرگ من شد. در جای دیگر از همین داستان وقتی سهراب رستم را زمین می زند، رستم به حیله متوسل می شود و می گوید در آیین ما وقتی یک بار پهلوانی پیروز می شود او را نمی کشد و به او دوباره فرصت می دهد؛ سهراب خوشحال میشود و رستم را رها می کند؛ حتی هومان به او می گوید شکاری را که به دست آورده بودی و این چنین از دست دادی به زیانت تمام میشود. دکتر خالقی افزود: همه این ها نشان می دهد که سهراب جوانی است ناپخته، ناکاردیده و بی تجربه؛ ولی سراسر از مهر و عاطفه است که غرور جوانی هم دارد.

*جایگاه زن در شاهنامه

استاد در پاسخ به پرسشی درباره جایگاه زنان در شاهنامه، با بیان اینکه زنان در شاهنامه فردوسی جایگاه برجسته ای دارند خاطر نشان کرد: ابیات مستهجنی که برخی کاتبان وارد شاهنامه کردند؛ مثلا زن و اژدها هر دو در خاک نه؛ سروده فردوسی نیست و صد در صد افزوده کاتبان شاهنامه است زیرا در هیچ نسخه ای تا سده دهم هجری را نداریم که این بیت آمده باشد. وقتی 50 تا 60 نسخه قرن دهم هجری ندارند چطور می توان یک نسخه که در قرن یازدهم نوشته شده را اساس قرار داد؟!

دکتر خالقی مطلق با اشاره به اینکه فردوسی برای تبیین موضوعات مورد نظرش به خوانندگان از روش های هنرمندانه ای استفاده می کند گفت: مثلا فردوسی با این عقیده که زنان راز نگه نمی دارند موافق نیست و در داستان بیژن و منیژه  در شاهنامه،چنین آن را بازگو می کند: بیژن یک جا در شاهنامه  به منیژه می گوید زنها راز نگه نمی دارند و منیژه به او اعتراض می کند که من این همه به تو خدمت کردم چطور چنین چیزی می گویی؟ اگر این نظر فردوسی است پس اعتراض منیژه و عذرخواهی بیژن چیست؟ بنابراین همه این ها صحنه سازی شاعر است که باید این حرف از دهان شخصیت­هایش بیرون بیاید. در شاعران دیگر ممکن بود زن در پاسخ  بگوید این درست است ما راز نگاه نمی داریم و صد بیت درباره رازدار نبودن زنان  می آمد؛ ولی در شاهنامه اصلا این طور نیست.

شاهنامه و هنر نمایش

دکتر خالقی مطلق درباره قابلیت های نمایشی حماسه ملی ایران با بیان اینکه شاهنامه مثل نمایشنامه و فیلم است وکسی که بخواهد داستان های شاهنامه را  به صورت فیلم در بیاورد باید در مورد داستان های قدیمی اطلاع داشته باشد  تاکید کرد: در شاهنامه هریک از شخصیت ها، منش خود را دارند و به شاعر ارتباطی ندارد. شاعر فقط زمانی که وارد صحنه می شود و او را کاملا به عنوان راوی می شناسید نمایان می شود ؛ مثلا در داستان رستم و سهراب آن جا که می گوید حیوان ها فرزند خود را می شناسند؛ ولی انسان به دلیل آزی که دارد نمی شناسد،  کاملا مشخص است که سخن شاعر است و به عنوان راوی وارد داستان می شود ولی جایی که گوینده ها دارند با هم صحبت می کنند عقیده شاعر نیست.

شاهنامه و مردم

دکتر خالقی مطلق با اشاره به اینکه توده مردم همیشه با شاهنامه زندگی کرده اند و اگر بخواهیم نفوذ شاهنامه را در مظاهر زندگی عادی مردم طی قرنها بررسی کنیم؛  از مورخ؛ نقاش، تاریخ نگار، نقال و... در بین عشایر، اقوام مختلف از کرد، لر، بختیاری و... همه شاهنامه را دوست دارند و داستان هایشان بین آنها رایج است خاطر نشان کرد: حتی همه می خواهند بگویند اصل فلان داستان شاهنامه از آن ماست. وی با اشاره به اینکه هیچ یک از جنبه های زندگی ایرانیان از نام ها، ورزش باستانی و... از شاهنامه  به دورنیست گفت: فردوسی در بین مردم ما نفوذ بسیاری دارد و حافظ بعد از فردوسی در بین مردم رایج است و نفوذ آن به اندازه شاهنامه نیست.

*پایان درس استاد

دو هفته شاگردی دکتر خالقی مطلق فرصتی باارزش بود تا از محضر استاد نه تنها شاهنامه، بلکه ادب، اخلاق و تواضع را بیاموزیم. آخرین جلسه کلاس برای همه خاطره ای به یاد ماندنی بود. ابتدا استاد خالقی مطلق چند بیت از رباعیات سروده خود را برای حضار قرائت کرد.  سپس دکتر خباز که از خوزستان برای شرکت در کارگاه شاهنامه پژوهی استاد آمده بود، شعری را در مدح استاد خالقی خواند. سخن پایانی استاد ،همه را تحت تاثیر قراد داد: «من ازشما بزرگانی که در این چند روز در کلاس های شاهنامه حضور داشتید نکات بسیاری آموختم». سپس همه به اتفاق دکتر خالقی مطلق عکس یادگاری گرفتند تا خاطره کلاس های درس استاد برایشان به یادگار بماند.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.