گروه هنر- خدیجه زمانیان - وقتی ترکیب رمان اول کنار یک کتاب یا نویسنده می‌آید، آدم دودل می‌شود، کتاب را بخواند یا نه، ...

زنگ‌ها برای که به صدا در می‌آید

اما وقتی خلاصه داستان و نقدها را میخوانی و متوجه میشوی در کتاب دغدغه های ذهنی و یا زندگی تو و آدم های جامعه  به نوعی تصویر شده کنجکاو میشوی کتاب را بخوانی.

«روزهای ناکوک» مرضیه صادقی اگرچه اولین کتاب این نویسنده است، اما سوژه ای که او در کتابش مطرح میکند، مسأله ای است که فراگیر شده و جزیی از دغدغه های زندگی زنانی است که بیرون از منزل کار میکنند و کار بیرون از منزل و مسؤولیت خارج از خانه شرایطی خاص از زندگی را برای آنها رقم زده است.

صادقی در این رمان، زنی را نشان میدهد که به دنبال برقراری تعادل بین زندگی زناشویی، بچهداری و شغلش، دچار کشمکشهای شدید بیرونی و درونی میشود. «مریم» راوی اول شخص رمان، در واگویههایش، از لذتها و سختیهای محیط مردمحور محل کارش میگوید، اما مشکلاتش تنها به محیط کار خلاصه نمیشود، مشکل دیگرش، همسر و خانواده همسرش هستند که او را بابت کار کردن و سپردن دخترانش به مهدکودک سرزنش میکنند.

«مریم» که با علاقه و تفاهم ازدواج کرده، حالا پس از سالها و تولد دو فرزند، با تغییرات شدید رفتاری همسرش مواجه میشود. «منصور» اوایل به خاطر نیاز مالی خودش او را به کار کردن تشویق کرده و حالا در راه کار کردن او سنگاندازی میکند، نهتنها با سرکوفت و بداخلاقی، بلکه با دخالت مستقیم در محیط کار او.

 

 داستان های زنانه

نویسندگان زن تا به امروز با محوریت زنان، مشکلات و  دغدغه های آنها در زندگی شان داستان های زیادی نوشته اند. داستان هایی که  با زوم کردن روی مشکلات زندگی زنها در جوامع امروزی و یا مطرح کردن مسایلی همچون برخورداری از شرایط همسان با مردها سعی در واکاوی مشکلات زنان در جامعه داشته اند. 

واقعیت این است که حالا دیگرپرداختن به دغدغههای سادهزندگی یکزن، دشواریهای گذشته را ندارد و زویا پیرزاد با «چراغها را من خاموش میکنم» این سنگ را از راه نوشتنهای اینگونه برداشته است. دیگر با چنین زمین همواری میتوان با زبانی ساده نوشت و تنها دغدغههای سادهشخصی و درونی خود را بیان کرد و نهراسید از اینکه مشکلاتی که یکزن برای یافتن مهدکودک مناسبِ فرزندش متحمل میشود، سوژه یک داستان شود.

 اما روزهای ناکوک تفاوتی با آثاری که تا به حال منتشر شده، دارد و آن این است که نویسنده در این اثرش نسبت به اغلب کتابهای زنانه (هم نویسندگان زن و هم موضوع زنانه) فاصله محتوایی مناسبی میگیرد.

ما در این داستان با زنی که صرفاً در آشپزخانه است سر و کار نداریم، در حقیقت با زنی روبهروییم که شاغل است و این دفعه کشمکش فقط بین مسایل درونی و خانوادگی روای داستان نیست.

در داستانهای زنانه ما همه مشکلات و شکافها از جایی شروع میشود که زن در تنهایی خودش بیش از حد خیالپردازی میکند و ناآرام میشود، اما در رمان «روزهای ناکوک» موضوع چیزدیگری است. اقتصاد خانواده در این رمان بر اساس کار کردن زن استوار شده. این زن بوده که کار کرده و قسطها را پرداخت کرده و خانه را خریده و در حقیقت مدیریت اقتصاد خانواده بر دوش او بوده است؛ البته تفاوت اساسی دیگر این کتاب با سایر داستان های زنانه و یا زن محور شخصیت پردازی زن این کتاب است. مریم مانند سایر زن های داستان های دیگر آرام و دورنگرا نیست. او گاهی سر همسر و کارفرمای خودش داد میکشد و سعی میکند از حق ضایع شده خودش و سایر زنان دفاع کند. 

 

 صدای زنگ ها

داستان با جملهای جالب شروع میشود که حس کلی راوی را به ما نشان میدهد. در ابتدای این کتاب میخوانیم: «پاشو، پاشو جا موندی...» در واقع این جمله مبیّن اضطرابی که از همین اول راوی احساس میکند و این همه مسؤولیت او را احاطه کرده است. زنی که هنوز به صدای شوهرش منصور عادت نکرده است.

همین جا از همان اول وارد فضای آشفتگی زندگی راوی میشویم و با آوردن تصویری که از صداهای گوناگون زنگهای ساعت به خواننده منتقل میشود، با راوی همذات پنداری میکنیم و درکش میکنیم و سرانجام به خودمان خواهیم گفت که بله، ما هم در همین فضای اضطراب هر روزه بیدار میشویم. همین همذات پنداری خیلی خوب خواننده را جذب میکند و وارد داستان میکند.

اگرچه مریم سرانجام سرنوشت محتوم خود را میپذیرد و خانهنشینی را بناچار برمیگزیند.شوهری که بانی استخدام او در شرکت شده، حالا دیگر از صرافت کارکردن همسرش افتاده و این خود اوست که ضربه آخر را به زن میزند و از شرکت میخواهد که از کارکردن او جلوگیری کند. او تصویری از مرد تیپیک ایرانی است که ویژگی مثبت بخصوصی ندارد. خانهماندن زنش برای او یعنی «همهجا تمیز و غذا آماده». آدم بیملاحظهای که فکروذکرش خوردن است و مدام برای زنش نسخه میپیچد که: «زن یعنی مادر، خانه، بچه، بیکمک دیگران». زن داستان از کار بیکار شده و فعالیت اجتماعیاش مختل شده، در خانه میماند و با دخترهایش مریضبازی میکند. «مریم» سرنوشتش را پذیرفته و همان چاردیواری تنگ آشپزخانه را بهعنوان تنها مأمن خودش قبول کرده است. وقتی جامعه ناامن است و شرایط کار طاقتفرسا، دیگر جایی برای عرض اندام زنی مثل او باقی نمیماند، جز همان آشپزخانه که تنها محلی است که در آن میتواند حمایت اطرافیانش را ببیند. حالا دیگر آشپزخانه برای او مرکز جهان است و تنها دغدغهاش بچههایی هستند که با او «مریضبازی» میکنند. 

«روزهای ناکوک» روایت خطی ساده ای دارد. راوی فلاش بک هایی کوتاه در داستان دارد که به این صورت مخاطب بیشتر او و گذشته اش را میشناسد.

این کتاب  در 161 صفحه و با قیمت 8500 تومان توسط نشر افق به بازار کتاب آمده است.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.