گروه سیاسی- یاسمین مشرف: «اریک دریستر»، تحلیلگر ژئوپلتیک مستقل و مقاله نویس پایگاه‌های «راشا تودی» و «نیو ایسترن اوت لوک» مستقر در نیویورک،  ...

«آشوب مدیریت شده» راهبرد آمریکا در عراق

در گزارشی تحلیلی که با عنوان «رمادی و سیاست آمریکا در چند پارچگی عراق» در پایگاه آمریکایی «گلوبال ریسرچ» منتشر شد، به بررسی پشت پرده سیاست آمریکا در عراق پرداخت.

وی در این مقاله نوشت: رسانه های غربی در روزهای اخیر مملو از خبرهایی در رابطه با تصرف شهر مهم و راهبردی «رمادی» در عراق توسط نظامیان «دولت اسلامی» بوده اند. بیشتر روایتها از نارسایی نیروهای نظامی عراق حکایت کرده اند که بر اساس گزارشهای رسانه ای، عملکرد غیر مؤثری داشته اند. در این میان برخی نخبگان و تحلیلگران نیز، بویژه آنها که به دلایل متعددی در جبهه مخالف اوباما قرار دارند، از سقوط رمادی برای توجیه دیدگاه خود درمورد «ضعف» اوباما در مقابله با داعش استفاده کردند. در حالی که این موضوع حقیقت دارد که نیروهای نظامی عراق با مشکلات جدی زیادی، از مسایل فرقه ای در هرم فرماندهی گرفته تا آموزشهای ضعیف و گاه بی نظمی های سازمانی دست و پنجه نرم می کنند، اما هیچ یک از این مسایل به تنهایی عامل سقوط رمادی نبوده اند. اصلی ترین عامل و عاملی که جریانهای رسانه ای آمریکا در گزارشهای خود با دقت از آن گذشتند، اقدامهای خرابکارانه سیاسی و نظامی ایالات متحده در تعقیب هدف بلند مدت واشنگتن در این کشور بوده است. درحالی که واشنگتن درمورد نیاز به مقابله نیرومندتر با داعش و تخریب زیرساختهای نظامی و تروریستی این گروه، سخنان شاعرانه ای عنوان می کند، سیاست واقعی کاخ سفید برای دستیابی به هدفی کاملاً معکوس طراحی شده است. به جای حمایت از یکپارچگی در فرماندهی و اجرا در داخل نیروهای مسلح عراق، پنتاگون، کنگره آمریکا و کاخ سفید از هیچ تلاشی برای ایجاد شکاف در ساختار سیاسی نظامی عراق فروگذار نکرده و به جای فرونشاندن تنشهای فرقه ای، به آنها دامن می زنند.

پس از همه این اقدامهاست که سرمقاله «واشنگتن پست» می تواند با کوبیدن سستی عراقی ها، خواهان حضور نظامی پررنگتر آمریکا در عراق باشد و به این شکل، سیاست ایالات متحده در زمینه دامن زدن به ضعف و دو دستگی در عراق به شرایط وخیم در رمادی و دیگر مناطق این کشور منجر می شود.

 

 چگونه واشنگتن درحال تخریب عراق استیک بار دیگر!

سقوط رمادی، حربه ای به دست آن دسته از مخالفان اوباما می دهد که استدلال عمده شان دامن زدن به جنگهای بیشتر در عراق است. سناتور «جان مک کین» و سناتور «لیندسی گراهام»، دو طلایه دار جنگ طلبی، معتقدند که اوباما با خارج کردن نیروهای آمریکایی از عراق در سال 2011 مرتکب «اشتباه بزرگی» شده است.

اینها و در کنار آن، آنچه که در رسانه های آمریکا در اطراف این موضوع روایت می شوند، نمونه های کاملی از روایت معکوس هستند که به خورد افکار عمومی جامعه آمریکا داده می شوند، اما  آنچه در واقعیت اتفاق افتاده، این است که ایالات متحده، با نقش بسیار محوری کنگره، تلاش عامدانه ای را برای تضعیف هرگونه شانس پیروزی مقاومت ملی و نیروهای نظامی و امنیتی عراق  صورت داده است.

جمهوری خواهان کنگره در تازه ترین اقدام خود در اواخر آوریل 2015 لایحه ای را درمورد صلاحیتهای دفاعی ارایه کردند که به طور مستقیم نظامیان سنی و کرد عراق را تجهیز و مسلح کرده و آنها را به عنوان «کشوری مستقل» معرفی می کند.

این لایحه با دامن زدن به تنشهای فرقه ای در بین نیروهای نظامی، حکایت از سیاست گسترده تری دارد که هدف از آن تفکیک عراق در راستای خطوط قومی- فرقه ای است. افزون براین، کسانی که سیاستهای ایالات متحده و حادثه جویی های نظامی این کشور را تعقیب می کنند، از این موضوع آگاهند که قانونگذاری در این کشور پس از اعمال سیاست انجام می شود نه پیش از آن. احتمالا ایالات متحده مدتهاست که به تجهیز نیروهای سنی و کرد اقدام کرده است، اقدامی که پیوستگی نظامی را در این کشور را بیش از پیش تضعیف می کند. اما جدای از تلاشهای سیاسی برای چندپاره کردن عراق، اقدامهای نظامی آمریکا نیز دستور کار واقعی ایالات متحده را چیزی متفاوت با آنچه در ظاهر عنوان می شود، معرفی می کند. این دستورکار به جای مبارزه با داعش، درجهت خوار و خفیف نشان دادن توانمندی نظامی عراقی ها عمل کرده که معنای دیگر آن، همان حمایت از داعش است. از زمانی که عملیات ایالات متحده علیه گروه داعش در عراق آغاز شد، گزارشهای رسانه ای بی شماری از افتادن مستقیم کمکهای تسلیحاتی آمریکا به چنگ این گروه حکایت داشته اند. این کمکها درست در مواقعی به دست داعش رسیده که این گروه خسارتهای سنگینی از نظامیان شیعه عراق و ارتش سوریه و نیز حزب ا... لبنان در طول مرزهای این کشور با سوریه متحمل شده است.

این حقیقت اهمیت زیادی در درک انگیزه واقعی واشنگتن، یعنی وارد آوردن نهایت خسارت به داعش و در عین حال به  نظامیان شیعی درحال جنگ با آن دارد. در واقع، این رویکرد که هدف از آن ایجاد «آشوبی مدیریت شده» است، به جای آنکه به جنگ پایان دهد، به دنبال توسعه و تداوم آن است.افزون بر این، گزارشهای زیادی که از افتادن محموله های هوایی سلاح از هواپیماهای آمریکایی به دست داعش حکایت دارند، ادعای تبانی آمریکا- داعش را تأیید می کنند. نگاهی به نقشه نشان می دهد، این گروه تروریستی در همه دستاوردهایش در مناطق راهبردی مهم از حمایت آمریکا برخوردار بوده است.

وقتی گزارشهای رسانه ای برای اولین بار از بارریزی هواپیماهای آمریکایی در استان «صلاح الدین» حکایت کردند، داعش در «تکریت» موفقیت نظامی به دست آورد و درست چند هفته پس از آنکه رسانه ها کمک تسلیحاتی ایالات متحده به داعش در منطقه «البغدادی» در استان «الانبار» را گزارش کردند، ما شاهد آن بودیم که رمادی در شرقی ترین بخش استان الانبار به تصرف این گروه درآمد. بنابراین و در نگاه کلی، به نظر می رسد راهبرد ایالات متحده، حملات آشکار به داعش و حمایت مخفیانه از آن بوده است. از سوی دیگر درحالی که واشنگتن مدعی حمایت و یا دست کم همکاری غیر مستقیم با شیعیان نظامی مورد حمایت ایران است، این نظامیان از بمبارانهای عامدانه و مکرر مواضعشان توسط نیروهای آمریکایی خبر داده اند. چنین اهداف نظامی متضادی، ما را به نتیجه ای جز این نمی رساند که سیاست ایالات متحده همچنان دامن زدن به جنگ و آشوب در عراق است. از این رو ادعای واشنگتن در این زمینه که سقوط رمادی، یک تراژدی واقعی است که شکست سیاست آمریکا را نشان می دهد، مطلقا فریب افکار عمومی است. در حقیقت سقوط رمادی رشد سازماندهی شده ای از سیاست «آشوب مدیریت شده» است.

 

 سیاست تاریخی آمریکا در زمینه تئوری آشوب در عراق

از یک دیدگاه صرفاً ژئوپلتیک، هدف ایالات متحده این است که از طریق دامن زدن به تنشهای فرقه ای و طولانی ساختن جنگ در عراق، به عنوان ابزاری برای بررسی میزان نفوذ ایران در این کشور و در سراسر منطقه استفاده کند.

واشنگتن در سوریه بیشتر به دلیل موفقیتها و همبستگی ارتش این کشور قادر به دستیابی به این هدف نبوده، اما چنین هدفی در عراق بسیار بیشتر از سوریه قابل دستیابی است. با این همه، چند پارگی و تجزیه عراق هدف بلند مدتی است که ایالات متحده در بیش از یک دهه آن را به اشکال مختلفی دنبال می کند. ناظران سیاسی به خاطردارند که در اولین مراحل جنگ عراق در سال 2003 گفت و گوهایی جدی در واشنگتن درمورد تقسیم عراق به مناطق قومی و مذهبی مطرح بوده است. عمده ترین مانع در تحقق این امر را می توان خواست مصرانه نخبگان سیاسی عراق در داشتن عملکرد مستقل و خودداری از تبدیل شدن به عروسک دست گردان آمریکا دانست.

از «نوری مالکی» نخست وزیر سابق و معاون کنونی رئیس جمهور عراق باید به عنوان نخستین تخطی کننده از این خط مشی آمریکا نام برد. نپذیرفتن خواست واشنگتن مبنی بر باقی ماندن پایگاه‌های نظامی ایالات متحده در عراق موجی از حملات آمریکا را علیه او و دولتش به دنبال داشت.روزنامه انگلیسی «گاردین» در این زمینه نوشت: «هدف پنتاگون از حفظ پایگاه‌های خود در عراق، مقابله با نفوذ رو به رشد ایران در خاورمیانه بود، اما با مقاومت عراقی ها، نیروهای آمریکایی در عراق باید تا سطح 10 هزار نیرو کاهش یابند».

در نقطه مقابلِ آنچه که از سوی اوباما ایجاد عراقی «مستقل، خوداتکا و مردم سالار»، عنوان می شود، واشنگتن به کشوری وابسته نیاز دارد که بتواند از آن به عنوان سلاح سیاست خارجی ایالات متحده در منطقه استفاده کند. نپذیرفتن این سیاست از سوی نوری مالکی، یک شبه او را به یک «دیکتاتور» تبدیل کرد. با برکنار کردن مالکی از نخست وزیری عراق، واشنگتن یک بار دیگر سیاست چندپاره ساختن عراق را از سر گرفت. آنچه که از سوی آمریکا و غرب با عنوان سیاست جامع دربرگیرنده همه فرقه ها، از دولت «حیدر عبادی»، نخست وزیر کنونی عراق خواسته می شود، در واقع بیش از هرچیز فرقه گرایانه است. واقعیت تحریف شده ای که در رسانه های غرب و ایالات متحده عنوان می شود، این است که تجهیز و حمایت از گروه‌های سنی و کرد سیاستی جامع است، اما در واقع ایالات متحده تلاش دارد با به حاشیه راندن نیروهای شیعی در عراق، یک بار دیگر به جداسازی فرقه ای در این کشور دامن بزند. این سیاست را جز سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» چه می توان نامید؟

نباید فراموش کرد که این سیاست، که در طول حدود یک دهه دنبال شده است، هدفی جز محدود ساختن نفوذ ایران در عراق و سراسر خاورمیانه را دنبال نمی کند. با تلاش برای به عقب راندن شیعیان در عراق از نظر سیاسی، اقتصادی و نظامی، ایالات متحده امیدوار است از تبدیل شدن ایران به یک قدرت منطقه ای جلوگیری کند. در پیش گرفتن چنین سیاستی، نه تنها بر منافع ایالات متحده، بلکه بر منافع کشورهایی همچون عربستان سعودی، قطر، ترکیه و البته اسراییل منطبق است. این گروه از کشورها برای کسانی که وقایع سوریه را در طول چهار سال گذشته دنبال کرده اند، آشنا نیستند؟ بله، این کشورها دقیقاً همان بازیگران سناریوی سوریه اند. از چنین زاویه ای، دستور کار و رویکرد واشنگتن در عراق درست همان چیزی است که در کل منطقه دنبال می شود: متوقف ساختن ایران(و در سطحی وسیعتر، متوقف ساختن روسیه و چین) با ایجاد تغییر نظام در هر کجا و هر زمان  که ممکن باشد. اگر تغییر نظام ممکن و یا مطلوب نیست، باید آشوب ایجاد کرد و به تنشها دامن زد. جدای از تعریفهایی که می توان از این سیاست ارایه کرد، شاید کلماتی نظیر «استعمار» و «امپریالیسم» بتوانند بهتر از هر کلمه دیگری تعریف کننده این سیاست دسیسه آمیز باشند.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.