هفته گذشته «امامعلی رحمانف» که بیش از دو دهه است بر صندلی ریاست جمهوری تکیه زده، در فرمانی، انتخاب نامهای عربی (بخوانید اسلامی!) را برای نوزادان ممنوع کرد.
در این فرمان به مردم توصیه شده تا نام نوزادانشان را از شاهنامه برگزینند! درست شبیه آنچه در ایران پیش از انقلاب، شاهد بودیم.
در تاجیکستان و بیشتر کشورهای آسیای مرکزی، دیکتاتورهایی که عملاً پست ریاست جمهوری را به نوعی پادشاهی غیررسمی بدل کردهاند، همواره تلاش میکنند تا احساسات ملی و قومگرایانه را در برابر موج اسلامخواهی نسل جوان علم کنند. این سیاست فریب اگرچه امتحان خود را در زمانها و مکانهای متعدد پس داده است، اما شگفتآور است که هنوز برخی نخبگان تازه به دوران رسیده، بیشتر در بیرون مرزهای این کشورها این تبلیغات را باور کرده و تصور میکنند این فرمان و سیاستها در جهت حفظ میراث فرهنگی نیاکان صادر شده و با وجود جهلی که نسبت به اوضاع سیاسی و اجتماعی منطقه آسیای مرکزی دارند، کورکورانه به حمایت از این رویه پرداخته و سنگ آن را به سینه می زنند. درحالی که نمی دانند این رفتار، آن کشورها و کل منطقه را دچار آسیبهای غیرقابل جبران میکند.
در خود این کشورها اما قصه فرق میکند. در آنجا حتی جامعه نخبگان ملی گرا نیز منتقد چنین فرمانهایی هستند، زیرا خوب منشأ صدور آنها را می دانند. سالها سرکوب مذهبی در دوران حاکمیت شوروی سابق بر آسیای مرکزی سبب شد تا پس از استقلال مردم این بخش از جهان به نحوی افراطی و با رفتارهایی بیشتر ناشی از هیجان و احساسات به سمت انتخاب به نوعی نگاه افراطی به اسلام سوق داده شوند. از این رو حاکمان این کشورها به نوعی حق دارند تا از ناحیه رشد گروههای افراطی نگران باشند، اما نگرانی آنها نه به جهت آسیبهایی است که این موج افراطی گری میتواند به کشورشان وارد سازد، بلکه آنها از ادامه حیات دیکتاتوری خود بیمناک هستند. بیشک اگر این افراطیون طرفدار آنها بودند، هیچ کدام از این دولتها برای مبارزه با آنها، تلاشی نمیکرد.
آنچه در این میان، بسیار نگرانکننده است، حذف تدریجی طرفداران اسلام متعادل است. آنها در چنبره دو نیروی مخرب گیر افتادهاند. دیکتاتوری حاکم از یک سو و جریانهای تکفیری افراطی که عملاً جامعه را به سمت پرتگاههایی از نوع عراق و سوریه میبرند، از سوی دیگر به مرور باعث به تحلیل رفتن اعتدالگرایان، میشوند.
رحمانف چند سال پیش نیز قانونی وضع کرد که در آن جوانان حق ورود به مساجد را ندارند. قوانین و سیاستهای مشابهی نیز در دیگر کشورهای منطقه نظیر ازبکستان، قزاقستان، ترکمنستان و قرقیزستان در همین مدت اعمال شده است.
با تمام اینها آمارها ثابت میکند که تعداد اتباع این کشورها که به عضویت گروههای تروریستی تکفیری درآمده و حتی برای جنگ به عراق و سوریه می روند، افزایش نگرانکنندهای یافته است. ازبکستان که سیاهترین دیکتاتوری را در منطقه دارد، بیشترین آمار را نیز در این فهرست داشته و این معنای هولناکی دارد. حالا داعش در شمال افغانستان و در مرزهای آسیای مرکزی اردو زده و بحران بسیار نزدیک است.
بهترین راه مبارزه با افراطیون، تقویت طرفداران اسلام معتدل و آزاد گذاشتن فعالیت آنهاست، اما چنین فرمانهایی باعث سرکوب شدید آنها شده و نسل جوان بیشتر سمت تکفیریها و اقدامهای مسلحانه سوق داده میشوند.
نظر شما