گروه هنر- لیلا کردبچه - هفتۀ گذشته و در مراسم هفتۀ پژوهش سینمای ایران، نشستی باعنوان «سینمای ایران و فیلم‌نامه» در تالار استاد امیرخانی خانۀ هنرمندان ایران برگزار شد  ...

خطر ورشکستگی برای هنرهایی که مخاطبان خود را  از  یاد  برده‌اند

که در آن، بهروز افخمی با تمرکز بر تلاشِ دست‌اندرکاران برای رفع مشکلات، با استفاده از شیوۀ روایتِ غیرخطی در فیلمنامه‌نویسی، به سخنرانی دربارۀ مشکلات سینمای ایران پرداخت. در این سخنرانیِ مفصل، افخمی به مشکلاتِ اصلیِ سینمای ایران اشاره کرد؛ مشکلاتی که علاوه بر سینما، در اغلبِ شاخه‌های هنریِ فعال دیگر در ایران نیز دیده می‌شود، و به گونه‌های مختلف، نسبت‌های مختلفی با مخاطبِ خاص و عام برقرار می‌کند.

بهروز افخمی در بخش اصلیِ سخنرانیِ خود به مخاطب سینمای ایران پرداخت و تأکید کرد که بخشِ عمدۀ مخاطبِ سینمای ایران، مخاطبان عام هستند که گروه‌های سنیِ جوان‌تر، زنان خانه‌دار، مردانِ کم‌سوادتر، کارگران، کشاورزان و.. را دربر می‌گیرد و حال آنکه بخشی از فیلمسازان، عملاً در پی کشفِ راه‌های تازه و ساختن فیلم‌هایی برای بخشی از مخاطبان هستند که می‌توان به آن‌ها عنوان مخاطب خاص را داد.  این بخش از سخنان افخمی قابل‌تعمیم به هنرهای دیگر نیز هست و دقیقاً همین نوع مواجهۀ هنر و مخاطب را در دیگر بخش‌های هنری نیز می‌بینیم. مثلاً در حال حاضر، تئاترهای هنری، تنها با حمایت‌های مالیِ دولتی و غیردولتی می‌توانند ادامۀ حیات بدهند و عملاً امید چندانی به استقبال و حمایتِ مالی از سوی مخاطب ندارند، و حال‌ آنکه تئاترهای کمدی و به اصطلاح « نازل‌تر»ی که در برخی سالن‌های سینما روی صحنه می‌رود، طیف وسیع‌تری از مخاطبان را به سوی خود جلب می‌کند که می‌تواند توجیه اقتصادیِ کار را نیز رقم بزند.

 

  نوک هرم را باید عوض کرد

همچنین در حوزۀ داستان‌نویسی، داستان‌های روشنفکری و خاص، بسختی به چاپ‌های مجدد می‌رسند و بندرت چاپِ آن‌ها برای ناشر، توجیهِ اقتصادی دارد، و حال آنکه چاپ‌های هفتادم و هشتادم، با تیراژهای بیش از  5 هزار نسخۀ رمان‌های پاورقی، نشان می‌دهد که مخاطبانِ عام که اغلب، زنان خانه‌دار، قشرِ کم‌سن و سال‌تر، و گاهی کم‌سوادتر هستند، همچنان تعیین‌کننده‌های اصلیِ توفیق یا عدمِ توفیقِ اقتصادیِ اثر هستند. در حوزۀ شعر نیز وضع بر همین منوال است؛ شعرهای ساده و کوتاه، که اغلب فاقدِ لایه‌های هنری و معنایی‌اند، و اغلب از نظر حسی، روی عواطفِ قشرِ کم‌سوادتر دست می‌گذارند، با توفیق بیشتری از سوی مخاطب عام مواجه می‌شوند، و حال آنکه اشعاری که از توان هنری و بویژه از توان‌اندیشگیِ بیشتری برخوردارند، از آنجایی‌که بسختی در میان مخاطبان نفوذ می‌کنند، ناشران را به گونه‌ای در انتشارِ آن‌ها، محتاط می‌کند.

افخمی در بخشی از سخنرانیِ خود به هرمی که سینماگران برای مخاطبان سینما رسم کرده‌اند، اشاره کرد که در آن، قاعدۀ هرم را کسانی تشکیل می‌دهند که آنان را کم‌ارزش‌ترین تماشاگران می‌پنداریم؛ یعنی کودکان، نوجوانان، زنان خانه‌دار، کارگران، قشر کم‌سواد و... و این در حالی است که این افراد، بیش از نیمی از ارتفاع هرم را تشکیل می‌دهند و با این وجود، از نظر سینماگران ارزش زیادی ندارند، چون نگاه‌ها همیشه به بالای هرم بوده و برای افراد تحصیلکرده و اهل فرهنگ و هنر، ارزش بیشتری قایل شده‌اند. افخمی در بخش پایانیِ سخنرانیِ خود، اشاره کرد به اینکه «آن نوک هرمی که به ما گفته‌اند همۀ سینماست، صاحبان قدرت، اسپانسرها، تهیه‌کنندگان، مدیران دولتی و دیگر فیلمسازان هستند و ما اوج موفقیت‌مان را زمانی می‌دانیم که از سوی فیلمسازان قدیمی پذیرفته شویم و حال آنکه در نوکِ هرم خبری نیست و...» حقیقت این است که همین هرمِ مخاطب را در هنرهای دیگر نیز به همین‌گونه می‌بینیم. مثلاً در شعر، مجموعۀ شعر خوب، مجموعه‌ای است که استادان و پیشکسوتان آن را تأیید کنند، امّا لزوماً چنین مجموعۀ شعری، از سوی مخاطبان استقبال نمی‌شود و درست در نقطۀ مقابلِ آن، مجموعه شعرهایی که با استقبالی از سوی مخاطبان مواجه می‌شوند، عملاً مجموعه‌هایی هستند که استادان فن، اساساً آن‌ها را شعر نمی‌دانند. یا در حوزۀ داستان، بدیهی است که نزد داستان‌نویسانِ مطرح و موفق، رمان‌های عامه‌پسند هیچ محلی از اعراب ندارند، امّا اکراهِ ایشان در پذیرفتنِ چنین آثاری به‌عنوانِ اثرِ داستانی، چیزی از توفیقِ این آثار در میان مخاطبانِ عامه کم نمی‌کند، همان‌قدر که خوردنِ مهر تأیید نویسندگان مطرح و موفق بر آثار داستانیِ ارزشمند، عملاً تأثیر چندانی بر توفیقِ این آثار در میانِ مخاطب ندارد.

بهروز افخمی در بخشی از سخنرانیِ خود پیشنهاد می‌کند که «هرم را وارونه کنید تا مخاطبان واقعی، جایگاهِ واقعی‌شان را پیدا کنند»، امّا با وجودِ پذیرفتنِ اهمیّتِ قاعدۀ هرم، آیا تولیدِ خوراک فرهنگیِ مناسب برای این قشر، عملاً منجر به تثبیتِ این گروه در موقعیّتِ فرهنگی‌شان نمی‌شود؟ آیا با وجود پذیرفتنِ اهمیّتِ اقتصادیِ اثر، توجه به رأسِ هرم، حتی اگر توجیهِ اقتصادیِ چندانی نداشته باشد، درنهایت نمی‌تواند راهی باشد برای یک پلۀ فرهنگی بالاتر آوردنِ مخاطبِ عام؟ به نظر می‌رسد علاوه بر سینما، در دیگر شاخه‌های هنریِ نیز، می‌توان در کنار توجه به مخاطبِ خاصِ رأسِ هرم، خوراکِ فرهنگیِ قابلِ درکی نیز برای قاعدۀ هرم فراهم کرد؛ نظیر تولیداتِ سینماییِ ارزشمندی که هم برای قشر روشنفکر و هم برای عامۀ مردم، حرف‌هایی برای ارایه داشته‌اند و توانسته‌اند به آثاری ماندگار و ارزشمند تبدیل شوند و چنین آثاری در سینمای ما همیشه‌اندک و البته قابل احترام بوده‌اند.   

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.