یک رگه از اصلیت و تبار و قومیت من شمالی است یعنی به مردم گیلان و رشت منتهی می‌شود،

ویروس خطرناکی که همه دنبالش هستند!

 از سوی مادر. بنابراین گاهی مانند رشتی‌ها که همیشه می‌خواهند بدانند «آخرش چی می‌شد؟» و کار به کجا می‌رسد، ناخودآگاه اغلب از خودم می‌پرسم آخرش چی می‌شه؟ آخرش چه اتفاقی می‌افته؟

دو سال است دولت محترم اعلام می‌فرماید تحریم و تورم همراه با آن مهار شده و نرخها روز به روز در حال به تعادل رسیدن است. دو سال است هر زمان آقای ظریف به نشست‌های 1+5 تشریف می‌برند و بازمی‌گردند مژده‌های خوب می‌دهند، ولی چند روز نگذشته آن طرف نواهای مخالف سر می‌دهد و از جفا و آزار و اذیت و محدودیت و آغاز تحریمهای جدید داد سخن سر می‌دهد من نفهمیدم «آخرش چی می‌شه؟.»

تمام نرخها رو به افزایش است. این ستون شکایات و تلفن‌ها و ناله‌های مردم را در همین روزنامه بخوانید. باور کنید جگر انسان می‌سوزد از بس مردم ناله و فغان می‌کنند. حالا مد شده هر روز یکی را در به وجود آمدن این وضعیت متهم می‌کنند. یکی می‌گوید اوضاع ایران بهشت برین بود، دولت نهم و دهم آمد ویروس خطرناکی در کشور اشاعه داد. خب قبلاً نبود فساد مالی و بگیر و بگیر نبود پرونده‌های فساد مالی و ارتشا و اختلاس یادمان رفته است؟ ویروسها همه از دولت نهم و دهم آغاز شد؟ ویروسهای قبلی فراموش شده است؟ پرونده‌های حجیم اختلاسها یادمان رفته که افرادی را می‌آوردند و جلوی تلویزیون مثل بلبل شاه طهماسب چهچهه می‌زدند که در پستهای حساس چگونه جیب و هیکلشان با پول دولت و شهرداری و غیره و غیره متورم می‌شد.

شاهزاده ضیغم السلطنه چهل تا زن صیغه داشت. سی تا پسر و دختر برایش زاییده بودند. یکی از این فرزندان سیاه پوست مومباسی کاملاً تیره پوست از آب درآمده بود. هر چی این نوزاد بزرگتر شد تعجب شاهزاده و فامیل و عموها و برادرها و دایی‌ها و خاله‌ها و عمه‌های شاهزاده بیشتر می‌شد که چرا این آقا پسر عین غلامان سیاه پوست است که آن زمانها از مومباسی و موزامبیک (همین سرزمین زادگاه آقای کی روش پرتغالی) به ایران می‌آوردند. چشمها با سفیدی بیش از اندازه اطراف مردمک، لبها کلفت، موها وزوزی، خلاصه تمام مشخصات نژاد آفریقایی در این شاهزاده جوان جمع بود، در حالی که مادرش سفیدپوست بود. در حرمخانه شاهزاده ضیغم السلطنه عده‌ای کنیز و خواجه مرد سیاه پوست بودند. از کنیزها که انتظاری نمی‌رفت. سوءظن متوجه غلامان و خواجگان سیاه پوست شد، اما همه آنها را خواجه کرده بودند (برده فروشان آنان را ابتدا خواجه می‌کردند سپس به عثمانی و ایران و عربستان و سایر کشورها وارد کرده می‌فروختند).

خلاصه وجود این طفل بی‌گناه دو سه ساله مایه شر و حرف شده بود. هر چه مادرش قسم و آیه می‌خورد که اصلاً نمی‌داند چرا آقازاده سیاه پوست از آب درآمده و آن را گردن تصادف روزگار می‌انداخت، کسی زیر بار نمی‌رفت و همه مسخره می‌کردند و شاهزاده ضیغم السلطنه خجالت می‌کشید این بچه را به مردم نشان دهد. روزی ناصرالدین شاه که گاهی خود را به خانه شاهزادگان و رجال مهمان می‌کرد از شدت کنجکاوی و برای اینکه خواست شخصاً موضوع را بفهمد با اهل حرم و شماری از ملازمان راهی خانه مجلل شاهزاده ضیغم السلطنه شد و هنگام صرف ناهار به شاهزاده امر کرد، شاهزاده‌ای که این همه درباره او حرف و حدیث است را سر سفره حاضر کند.

ضیغم السلطنه که از خجالت عرق کرده بود دستور داد بروند و شاهزاده سیاه را بیاورند. پسربچه را آوردند و شاه با حیرت دستی به سبیلهای خود کشیده سری تکان داد و به حالت طنز از ضیغم السلطنه پرسید: این سیاه بمباسی را از کجا به نافت بسته‌اند. نکند ضعیفه دسته گلی به آب داده. من اگر جای تو بودم دستور می‌دادم تمام غلامان سیاه را حکیم باشی مورد اعتمادی معاینه می‌کرد نکند یکی از آنها خودش را از زیر تیغ این برده فروشهای حرامزاده نجات داده وارد خانه تو شده این دسته گل را به آب داده. آخر چه معنی دارد پدر سفید، مادر سفید، فرزند سیاه آفریقایی!

همه زیر خنده زدند و برای خوشامد شاه تمام متلکها و کنایه‌ها را بار ضیغم السلطنه کردند. در حالی همه او را دست می‌انداختند کریم شیره‌ای دلقک مخصوص اعلیحضرت که اجازه شوخی با همه داشت اجازه صحبت خواست و گفت: قبله عالم بنده حقیر بر این نظرم که این طفلکی حلال زاده‌ترین فرزند حضرت اشرف اقدس ضیغم السلطنه هستند و باید به سایر اولاد ایشان شک کرد، زیرا همان طور که ملاحظه می‌فرمایید نشانه‌هایی از موهای وزوزی و لبهای کلفت و سفیدی چشم بیش از اندازه و عقب ماندگی فکری در وجود خود جناب ضیغم السلطنه ملاحظه می‌شود و دور نیست این طفلکی بنده خدا تنها فرزند حلال‌زاده ایشان باشد و باید روی سایر آقازاده‌ها و شاهزاده‌ها شک کرد. کار خداست. بعضی وقتها از این معجزه‌ها روی می‌دهد. گفته‌های کریم شیره‌ای باعث شلیک خنده در مجلس مهمانی شد و همه به دقت ضیغم السلطنه را از نظر گذراندند و حق به جانب کریم شیره‌ای دادند. بخصوص که خیلی زود معلوم شد صیغه مربوطه مادر این طفل نیز مادربزرگی از کنیزان آفریقایی داشته که نتیجه وراثت به این ترتیب به وقوع پیوسته است و مادر بیچاره مرتکب معصیت نشده 
است.

حالا بعضی از آقایان که فقط روی ویروس دولت نهم و دهم تأکید فرموده‌اند باید باز هم بگردند و ویروسهای دیگر و ناقلاتری را که اوضاع کشور را به این روز کشانده‌اند پیدا کنند و علم ویروس شناسی خود را گسترده‌تر فرمایند. نمونه‌هایش هم معلوم و آشکار است.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.