درحقيقت ما را کشتهاند. اگر خودمان نيز اين فرصت را از خويشتن دريغ کنيم، قاتل خويشيم.
نخستين شرط ارتباط، «درک متقابل» است. «درک» به اين معنا نيست که حرفهاي يکديگر را بپذيريم. درک يعني زمينۀ فهم سخن يکديگر را فراهم کنيم. دو تن که با هم تفاهم ندارند، هيچدريچهاي را بهروي هم نميگشايند تا بنمايۀ سخن و انديشۀ يکديگر را درک کنند، و اين از مزمنترين و رنجآورترين دردهاي بشر است.
چرا ما به درک متقابل نميرسيم؟ آيا ذهنهاي روشن و شفافي نداريم؟ آيا خودخواه و مغروريم؟ آيا... ؟
از ميان دليلهاي فراوان، مهمترين دليل و بلکه زمينهساز دليلهاي ديگر، اين است که با هم «زيبا» سخن نميگوييم. زيبا سخنگفتن يعني آفريدن صحنههاي قشنگ در ايجاد ارتباط با يکديگر. وقتي حرمت يکديگر را رعايت ميکنيم؛ وقتي ميپذيريم که ديگران هم به اندازة ما حقّ و فرصت حرفزدن دارند؛وقتي از تهمت و انگزدن پرهيز ميکنيم، لحظههاي زيبا و قشنگ ارتباط را فراهم ميسازيم.
انسان رستگار در سلوک خويش، الگوي «حُسن» و «حَسَن» را برميگزيند. حَسن همهچيزش زيباست؛ پس در ارتباطش با ديگران، لحظههاي زيبا ميآفريند. بد سخنگفتن، تندزباني، درشتگويي، و متلکپراني، چهرۀ ارتباط آدميان را زشت ميکند و فرصت «درک متقابل» را از آنان ميگيرد.
کسيکه الگويش «حَسن» است، با همه، صرفنظر از دين و مذهب و سليقه و فرهنگشان، به زيبايي ارتباط برقرار ميکند. او ميداند که جهان بدون گفتگوي آزاد، چهرهاي زشت مييابد. اينهمه جنگ و جدال ريشه در آن دارد که ما فرصت درک يکديگر را براي خودمان فراهم نميکنيم. وقتي با هم به گفتوگو ميپردازيم، يک پيشداوري مهلک در وجود ما بيداد ميکند: من برحقّام و طرف مقابل من، از درک حقيقت سهمي ندارد. همين پيشداوري است که راه را بر خلق لحظههاي زيباي گفتوگو ميبندد و سخن ما را هرقدر هم که صورتش زيبا باشد، زشت ميکند. کاش توصيۀ کتاب جاويد، هميشه در گوشمان باشد:
«وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً؛ با مردم به نيکي و زيبايي سخن بگوييد» (بقره: 83).
نظر شما