و خفت گیری و کیف زنی موتورسواران نباشد. خودمان خیر سرمان کم دزد و زورگیر داریم اتباع غیرمجاز کشور همسایه که نامش را نمیبرند و مثل آب خوردن با پرداخت 5/1 میلیون تومان از مرز میگذرند، (نمیدانم کی این مشکل مرز حل میشود) وقتی میآیند اینجا و از راه کارگری و فعلگی نان شرافتمندانه به دست میآورند، به جای قدردانی از کشور میزبان با پس انداز پولهای کارگری موتورسيكلت میخرند و به زورگیری و کیف ربایی در خیابانها میپردازند.
چند شب پیش در یک مهمانی افطار و شام با شخصی که در رأس سازمان مبارزه با قاچاق قرار داشتند و خیلی مرد محترم و مهربانی هستند مواجه شدم. پس از معرفی به هم به ایشان عرض کردم جلوی قاچاق از مرزهای جنوب شرقی و شرق کشور را بگیرید. در آینده مشکلات زیادی ایجاد خواهد شد.
در هر صورت در صفحات خط قرمز خواندم که چهار تن از اتباع غیرمجاز یک کشور همسایه (احتمالاً سیاره مریخ یا عطارد یا زحل) کیف زنی و زورگیری میکردند و با پول حلال ناشی از کار، افتادهاند به کار حرام زورگیری و پس از خرید موتورسيكلت من نمیدانم وقتی در استان کرمان 3000 تن اتباع مجاز و 70 هزار تن افراد غیرمجاز حضور دارند چگونه مقامهای استان نمیتوانند تکلیف این عده را روشن کنند.
آیا نمیشود ایشان را به وطن خود بازگردانند؟ در همان جا تعدادی کارخانه صنعتی و مزرعه کشت زعفران و گندم و جو و ذرت و باغ میوه برایشان احداث کرد به جای اینکه بیایند ایران در همان جا در کشور خودشان کار بکنند.
دولت ایران که شنیدهام در اراضی یکی دو کشور شمال غرب مزرعه کشاورزی پدیدآورده، این معامله را با برادران افغانی بکند. یک سهمیه پانصد هزار نفری قانونی هم اختصاص دهد هر سال بیایند ایران با نام و نام شناسنامه مرتب و مشخص نشانی محل اقامت در افغانستان، با ضوابط منظم یک سال کار و به کشورشان بازگردند. آیا پیش از این در حالی که کشور هزار مشکل اشتغال و بیکاری دارد میتوان به کشور همسایه کمک کرد؟
به هر ترتیب در روزنامه قدس خواندم زن جوانی در میدان هفتم تیر تهران ساعت 10شب منتظر تاکسی بوده، تاکسی که از ساعت شش بعدازظهر در تهران، اکسیر احمر است و تاکسیداران در حال استراحتند بنابراین تاکسی پیدا نکرده، سوار یک پراید سیاه شده، دو جوان اراذل و اوباش که یکی از آنان پدرش اتومبیل خود را در اختیار بنده زادهاش گذاشته بود این خانم را سوار کرده به نقطهای در یکی از حواشی اتوبانها برده به او تعرض کردهاند.
این خانم بدبخت عقل کرده به پلیس مراجعه کرده، اما نام و نشان و شماره اتومبیلی در دست نبوده این واقعه یک بار دیگر تکرار شده قربانی دوم شماره پلاک خودرو را برداشته و پلیس، که از صبح تا شام با این همه تجاوز و جنایت سر و کار دارد موفق شده این دو جانور انساننما را پیدا کند.
البته این دو به دادگاه رفته احتمالاً به دار آویخته خواهند شد، اما این آخرین بار نیست. باز هم ابلیس و کفتار و کرکس و لاشخور به جان زن و دختر مردم خواهند افتاد، زیرا شهرداری، سازمان ترافیک و پلیس راهنمایی هیچ نظارتی بر تاکسیرانی ندارند. در حالی که در تمام شهرهای جهان تاکسی در 24 ساعت در دسترس مردم است، در اینجا از ساعت 7- 6 همه تاکسیرانان به خانههایشان تشریف برده استراحت میفرمایند.
پلیس مشهد مدیران و صاحبان بانکها را مجبور و موظف کرد تدابیر و وسایل امنیتی نصب کنند و حضور مأموران مسلح پلیس را بپذیرند که جان و مال مردم به وسیله راهزنان به خطر نیفتد. اکنون هم باید شهرداری، سازمان ترافیک و راهنمایی و رانندگی، تاکسیرانی تهران یا هر شهر دیگر را مکلف کند ایستگاههای تاکسی در شهر دایر کنند که مردم بدبخت و مظلوم و بویژه خانمها سوار تاکسی رسمی شوند.
سه هفته پیش من در یک مدرسه عالی مدعو و سخنران بودم. هنگام بازگشت تاکسی آژانس مفقود شد و حدود یک ساعت منتظر ماندم. از صحن مدرسه عالی بیرون آمدم و دربان جلوی یک تاکسی سبز را گرفت. مقصد من از آن خیابان روبه روی تلویزیون در اتوبان چمران تا حدود ظفر معمولاً با 13 یا 14 یا حداکثر 15 تومان یعنی 15 هزار تومان کرایه تاکسی و آژانس طی میشود. تاکسی سبز ایستاد، اما در برابر اعلام مقصد مطالبه سی هزار تومان کرد که آنچه به آن نامرد پست دزد باید بگویم گفتم و رفت.
وقتی با من سالخورده که همه مرا میشناسند چنین رفتار کنند، معلوم است با زن و دختر مردم چه رفتاری خواهند کرد.
سرهنگ پلیس تهران (آگاهی) به خانمها نصیحت کرده سوار اتومبیل شخصی نشوند و از مسافرکشها بپرهیزند، اما خوب است بفرمایید کجاست مینی بوس که در گذشته در تهران فراوان بود و کجاست تاکسی که از ساعت شش عصر برای استراحت تشریف میبرند و مردم بیپناه را به امان خدا میسپارند. آیا در پایتخت 12 میلیونی ایران نباید شبها تاکسی وجود داشته باشد؟ چرا نظارتی نیست و چه کسی پاسخ شهروندان را میدهد؟
نظر شما