گروه فرهنگی- مصطفی لعل شاطری - روز ۲۱ تیر ۱۳۱۴ قیام مردم مشهد در اعتراض به سیاست‌های ضداسلامی رضاخان در صحن مسجد گوهرشاد سركوب شد. 

سیب‌ها را با هم می‌خوریم، گلوله‌ها را هم با هم!

این قیام زمانی شكل گرفت كه رضاخان درصدد بود تا سنت‌های مذهبی و قوانین اسلامی را محو و نابود كند و فرهنگ غربی را به جای آن بنشاند. او دستور داده بود تا حجاب از سر زنان مسلمان برگیرند، مردان كلاه غربی به سر كنند، روحانیون لباس روحانیت را از تن بیرون كنند. در واكنش به این سیاست، روحانیون و مردم مسلمان در هر نقطه‌ای به مخالفت برخاستند و در این بین مشهد پیشقدم‌گردید و قیام شكوهمندی در دل تاریخ به ثبت رسانید. از این رو در گفت‌وگو با «حاج حسین ابوالفضلیان»، از جمله شاهدان عینی این واقعه، به بررسی زمینه‌های گوناگون این قیام شکوهمند پرداختیم.

 

 آقای ابوالفضلیان! لطفاً برایمان از حال و هوای سال 1314 و قانونی که رضاشاه حکم کرد بگویید.

یکی از سال‌های عجیب در مشهد مربوط به سال 1314، بخصوص فصل تابستان آن بود. از ماه‌ها پیش به دنبال حکمی که رضاشاه مبنی بر تغییر لباس و کلاه و همچنین تغییر نوع پوشش مردان و بویژه حجاب زنان صادر کرده بود، مردم به رهبری روحانیون به دنبال نقطه‌ای برای نشان دادن خشم و تنفر خود از این جریانِ جعلی، ساختگی و مخالف با دستورهای دین مبین اسلام بودند. از این رو به دنبال تبعید آیت‌ا... قمی و پس از آن فعالیت‌های محمد تقی بهلول، جو مشهد برای حرکتی شهادت طلبانه آماده شد. اما باید به این نکته نیز اشاره داشت که حکم رضا شاه به صورت بسیار سختگیرانه‌ای در سرتاسر ایران حتی در دهات و روستاها عملی شد. به عنوان مثال روزی مادر من با حجاب از خانه خارج شد و مأموران نظامی با برخوردی بسیار زشت، چادر را از سرش کشیدند. اما در این بین یکی از پاسبان‌ها که خود با این حکم مخالف بود، به دفاع پرداخت و حتی با آن پاسبان بشدت برخورد کردند، که چرا این کار را انجام دادی؟ ولی پس از آن از سوی نظام مورد تعقیب قرار گرفت. با این حال می‌توان فهمید که در خودِ نظام نیز عده بسیار زیادی با این حکم مخالف بودند و بی‌شک در روز قیام گوهرشاد نیز به اجتماع‌کنندگان در مسجد کمک می‌رسانده‌اند.

 

 روزهای قبل از حادثه گوهرشاد، اوضاع مشهد چگونه بود؟

برادر من در سال‌های حکومت رضا شاه، در نظام، وظیفه نظارت بر عمران و آبادی نقاط گوناگون و بویژه آستان قدس رضوی را بر عهده داشت. در سال 1314 به وسیله نایب التولیه آستان قدس که در آن زمان، اسدی بود، مسؤول به انجام رساندن طرح‌های بازسازی و عمرانی حرم و اطراف آن بود. از این رو من نیز برای کمک به او در حرم حضور داشتم. در روزهای قبل از وقوع حادثه خونین گوهرشاد، مافوق برادر من او را به دفترش دعوت می‌کند و به او می‌گوید که حق نداری در چند روز آینده تو، برادرت و نیروهای زیر دستت در حرم حضور داشته باشید و یا حتی از داخل حرم عبور کنید، چراکه حادثه‌ای عظیم در راه است و قتل عام عمومی برای حاضران در حرم، در نظر گرفته شده است.

این موضوع بخوبی نشان می‌دهد، کشتاری که در مسجد گوهرشاد رخ داد، از روزها پیش درباره آن برنامه ریزی‌های لازم صورت پذیرفته بود و گویا دستور از بالا به آنان ابلاغ شده بود که اگر مردم به تحصن خود ادامه دادند، آن‌ها را به رگبار ببندید، چراکه مسلسل‌هایی که در اطراف حرم کار گذاشته شده بود و به سوی مسجد نشانه رفته بود، به وضوح بیانگر این مسأله بود.

 

 آیا از سخنرانی‌های بهلول در مسجد خاطره‌ای دارید؟

بخوبی یادم است، روزهایی که بهلول در حرم تحصن کرده بود، هوا بسیار گرم بود و بسیاری از افرادی که در مسجد حضور داشتند از اطراف مشهد و بیشتر روستاها بودند که با خود میوه‌هایی از جمله سیب را به همراه آورده بودند و در بین مردم هر روز پخش می‌کردند. بهلول در این چند روز مدام در میان مردم بر ضد رضاشاه و این قوانین خلافِ اسلامی که او تصویب کرده بود، صحبت می‌کرد و چون آدم شوخ طبعی بود از هر فرصتی برای فهماندن موضعش استفاده می‌کرد. چنانکه چندین بار در میان مردم گفت: «سیب‌ها رو با هم می‌خوریم، گلوله‌ها رو هم با هم» و مردم پس از شنیدن این جمله بلند می‌خندیدند، که این خود نشان می‌داد مردم حاضر در مسجد تا چه اندازه آمادگی شهادت داشتند و بی‌هیچ ترسی بر سر عقاید خود بودند، چرا که دیگر علنی بهلول اعلام می‌کرد که گلوله‌های نظام در انتظار ما خواهد بود.

 

 از روز حادثه برایمان بگویید.

آن روز به دلیل اینکه برادرم از واقعه خبردار بود، من نتوانستم در جمع متحصنین حاضر شوم. در آن روز به یکباره سه بار صدای «یاعلی» از میان مردم بلند شد به نحوی که تا فاصله چند کیلومتری این صدا بخوبی شنیده می‌شد و پس از آن صدای رگبار مسلسل‌ها به صورت مهیبی، تمام محلات اطراف مشهد را پر کرد. مأموران رژیم بدون وقفه افراد حاضر در مسجد را به گلوله بستند و تنها عده کمی توانستند فرار کنند. آن هم از جوی آبی که در حرم مطهر وجود داشت. به این صورت که خود را در آن انداخته و از آن راه، خود را به خارج حرم می‌رساندند؛ ولی تنها افراد آشنا به حرم و به عبارتی فقط مشهدی‌هایی که از راه جوی آب آگاه بودند، توانستند جان سالم به در ببرند و بقیه یا به شهادت رسیدند یا زخمی و یا دستگیر شدند. با این حال هیچ‌گاه تعداد دقیق کشتگان حادثه مشخص نشد و هر کسی رقمی را می‌گفت، ولی بر اساس آنچه به نظر می‌رسد در حدود 60-50 کشته حتمی بود و در این بین تعداد بسیار زیادی نیز زخمی شده بودند. جالب اینکه افرادی را که جراحت اندکی داشتند و یا زخمی نشده بودند، به عنوان اسیر، دستگیر کردند و با یک کامیون برای تفتیش، به اداره نظمیه خراسان بردند که تعداد آن‌ها نیز بسیار چشمگیر بود و پس از چند روز آنها را یا آزاد و یا راهی زندان کردند.

 

 حال و هوای حرم پس از این واقعه چگونه بود؟

پس از این ماجرا تا چند روزی حرم بسته بود. صحن و سرای حریم رضوی و بویژه مسجد گوهرشاد غرق در خون و دیوارها بر اثر اصابت تیر رگبارها به نحو بارزی نشانگر سفاکی نیروهای رژیم بود. بر این اساس به سرعت به خادمان دستور دادند تا تمامی آثار جرم را پاک کنند. در این باره از سوی نظام سانسورهای شدیدی اعمال می‌شد و کوچکترین صحبت در این موضوع دستگیری افراد را به همراه داشت، به نحوی که تا سال 1320 که رضاشاه از حکومت ساقط شد، بسیاری از دوستان و آشنایان که در این ماجرا حضور داشتند و یا اطلاعاتی داشتند، جرأت بیان آن را نداشتند و حتی خود من نیز طی آن سال‌ها حتی با هیچ کس صحبتی در این‌باره نداشتم. 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.