محمد بسته‌نگار، داماد آيت‌الله طالقاني در سالروز اقامه اولين نماز جمعه تهران گفت: آيت‌الله طالقاني دغدغه‌هاي مردم را بازگو مي‌کرد.

 آيت‌الله طالقاني دغدغه‌هاي مردم را بازگو مي‌کرد

به گزارش قدس آنلاین و به نقل از خبرگزاری ایسنا، پنجم مرداد ماه، سالروز اقامه اولين نماز جمعه به امامت آيت‌الله سيد محمود طالقاني است. مرحوم طالقاني نخستين نماز جمعه را روز 5 مرداد 1358 اقامه کرد اما درگذشت او در شهريور ماه همان سال موجب شد پرونده نمازهاي جمعه پرشور تابستان 58، خيلي زودتر از آنچه تصور مي‌شد بسته شود. در آستانه سالروز اقامه اولين نماز جمعه، به منزل محمد بسته‌نگار داماد آيت‌الله طالقاني رفتم تا درباره نمازهاي جمعه سال 58 با او گفت‌وگو کنم. از بين نزديکان آيت‌الله طالقاني، محمد بسته‌نگار شهرت بيشتري دارد چرا که پيش‌از 15 خرداد 42 در جريان مبارزات براي پيروزي انقلاب اسلامي در کنار آيت‌الله طالقاني بود. بسته‌نگار متولد 1320 است و از 18 سالگي با آيت‌الله طالقاني آشنا شد و در 30 سالگي با طاهره طالقاني دختر آيت‌الله ازدواج کرد. بسته‌نگار پيش از انقلاب چهار بار به زندان افتاد که اولين بار در سال 1339 و سه ماه پس از عضويت در نهضت آزادي بود که آيت‌الله طالقاني هم در همان جا عضويت داشت. او پس از پيروزي انقلاب اسلامي و در شرايطي که همفکرانش وارد دولت موقت مهندس بازرگان شده بودند از ورود به دولت اجتناب کرد و تا امروز فعاليت‌هاي سياسي خود را خارج از قدرت ادامه داده است. او آثار متعددي در حوزه ديني و سياسي دارد؛ از جمله مباني دموکراسي و جامعه مدني در حکومت علي(ع)، کودتاي بني‌اميه عليه حکومت مردمي امام حسن(ع)، برخورد سنت و تجدد در ايران و... بسته‌نگار، مجموعه مقالات آيت‌الله طالقاني را نيز در مجموعه‌اي با عنوان «مناره‌اي در کوير» منتشر کرده است.بسته‌نگار اين روزها بيشتر وقت خود را در منزل به مطالعه سپري مي‌کند. خانه‌اش همچنان در جايي دنج، در يکي از کوچه‌هاي قديمي بالاي ميدان تجريش است. با بسته‌نگار در مورد آيت‌الله طالقاني و خطبه‌هاي نماز جمعه او در تابستان 58 صحبت کردم اما صحبت‌هايمان اندک‌اندک از نماز جمعه آيت‌الله طالقاني به نماز جمعه آيت‌الله هاشمي رفسنجاني و شرايط امروز رسيد. او برخلاف برخي که اعتقاد به تحريم انتخابات رياست‌جمهوري داشتند، در انتخابات اخير شرکت و از دکتر حسن روحاني حمايت کرده بود. به همين دليل در اين گفت‌وگو درباره ديدارش با هاشمي و پيغامش به خاتمي در سال گذشته درباره انتخابات رياست‌جمهوري هم سخن گفت...

 

 سخراني‌هاي آيت‌الله طالقاني به ويژه در نماز جمعه با استقبال زياد مردم مواجه شد. شما با آيت‌الله طالقاني بسيار نزديک بوديد. کمي در مورد آغاز نماز جمعه در تهران صحبت کنيد و دليل استقبال مردم از خطبه‌هاي ايشان...

از سخنراني‌هاي آيت‌الله طالقاني همواره استقبال فوق‌العاده‌اي مي‌شد، مثل سخنراني 30 تير 58 يا سخنراني‌هاي ديگر. هرجا که ايشان مي‌رفت با استقبال مردم مواجه مي‌شد. استقبال از نمازهاي جمعه ايشان هم در راستاي استقبال از ساير سخنراني‌هاي ايشان بود. البته در مورد نماز جمعه از گذشته بين فقها اختلاف نظر وجود داشت. بعضي‌ها اقامه نماز جمعه را مختص امام معصوم مي‌دانستند. تا جايي که يادم مي‌آيد، از سال 1337 که با مرحوم طالقاني آشنا شدم ايشان به نماز جمعه اعتقاد داشتند. در دهه 1340 که مسجد جامع نارمک توسط مرحوم بازرگان و مهندس سحابي در کنار دبيرستان نارمک پايه‌گذاري شد، در آنجا نماز جمعه اقامه شد که چند جلسه آقاي طالقاني نماز را اقامه کردند. يادم هست آن موقع که مي‌رفتيم خيلي‌ها مثل آقاي بازرگان و آقاي سحابي و آقاي معين فرد و آقاي کتيرايي و... در نماز جمعه شرکت مي‌کردند. بعد از جريان 15 خرداد 42 ما به زندان افتاديم. در زندان، روزهاي جمعه، خطبه نماز جمعه را اقامه مي‌کردند. بعدها شنيدم که آقاي منتظري هم که به زندان افتادند نماز جمعه را اقامه مي‌کردند. ضمن اينکه ايشان در نجف‌آباد هم نماز جمعه را اقامه مي‌کردند. در قم هم مرحوم آيت‌الله اراکي نماز جمعه را در مقطعي اقامه مي‌کردند.

خيلي از علما در آن زمان خواستار برقراري نماز جمعه بودند. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، روز 29 تير سال 58 که اطلاعيه‌هايي از طرف جناح‌هاي مختلف صادر شده بود که روز 30 تير در نقاط مختلف، تجمعاتي براي بزرگداشت 30 تير برگزار کنند، آيت‌الله طالقاني اطلاعيه دادند که همه در يک جا و در ميدان بهارستان جمع شوند. صبح روز جمعه 29 تير در منزل آقاي طالقاني بودم. مرحوم طالقاني به پدر دامادشان که در منزل آنها بود گفت که شماره تلفن منزل آقاي منتظري را بگير. آقاي طالقاني با آقاي منتظري صحبت کرد و دو موضوع را مطرح کرد. يکي جريان 30 تير را مطرح کرد که از اين حالت تشتت خارج شود و حول يک محور اجتماع کنند و دوم هم در مورد نماز جمعه صحبت کرد و گفت که من هفته گذشته نزد امام خميني بودم اما فراموش کردم مساله نماز جمعه را مطرح کنم. الان انقلاب اسلامي پيروز شده و از کشورهاي مختلف مي‌بينند که در کشوري که انقلاب اسلامي داشته نماز جمعه برقرار نمي شود و شما اين مساله را براي امام خميني(ره) مطرح کنيد. يادم هست که سه- چهار روز بعد که نزديک ماه رمضان بود، باز هم آقاي طالقاني در منزل، موضوع نماز جمعه را مطرح کردند. همان زمان آقاي سيد احمد خميني با آيت‌الله طالقاني تماس گرفتند و گفتند که آقاي منتظري موضوع نماز جمعه را به امام خميني(ره) منتقل کرده و امام هم گفته‌اند که آقاي طالقاني نماز جمعه را در تهران شروع کند. البته اينکه الان جا افتاده که امام خميني(ره)، آيت‌الله طالقاني را به امامت جمعه منصوب کرد، به اين صورت نبود. آن موقع هر کسي که اعتقاد به اقامه نماز جمعه داشت، متهم به سني‌گري و وهابي‌گري مي‌شد. امام خميني(ره) هم گفتند که آقاي طالقاني نماز جمعه را بخواند و ابتدا انتصابي در کار نبود. بعد که آيت‌الله طالقاني اقامه نماز جمعه را آغاز کرد و موضوع جا افتاد، کم‌کم در شهرهاي مختلف، افرادي به امامت جمعه منصوب شدند. از زماني که شوراي انقلاب تشکيل شد، ما نمونه‌هاي مختلف را شاهد هستيم که امام خميني(ره) از نظرات آيت‌الله طالقاني استفاده کرد. مثلا وقتي مساله حجاب مطرح شد، پس از تظاهرات جمعي از زنان در اعتراض به حجاب اجباري، آيت‌الله طالقاني سخنراني کردند و گفتند که حجاب يک ارزش است که حتي در هندوستان، خانم گاندي، روسري روي سر مي‌گذارد، ما بايد اين شعائر را در نظر بگيريم و از طرفي، خانم‌ها را مجبور به حجاب نکنيم و امام خميني(ره) هم سخن آقاي طالقاني را تاييد مي‌کند. يا در مورد مساله شوراي سنندج، امام خميني(ره) نظر آقاي طالقاني را مي‌پذيرد. يا در مورد مجلس موسسان که ا ختلافاتي وجود داشت و آقاي هاشمي مي‌گفت که بايد قانون اساسي به رفراندوم گذاشته شود و مرحوم مهندس بازرگان مي‌گفت ما چون قول داده‌‌ايم بايد مجلس موسسان تشکيل شود و نبايد خلاف قولي که به مردم داده‌‌‌‌ايم عمل کنيم، که بعد آقاي طالقاني گفت مجلس 50-60 نفره تشکيل شود که امام خميني(ره) هم اين نظر را تاييد مي‌کند.

آقاي طالقاني در آن زمان نهايت احترام را به امام مي‌گذاشت، امام خميني(ره) هم همواره نظرات آقاي طالقاني را مي‌پذيرفت. در مورد نماز جمعه هم به اين شکل بود و زماني که آقاي طالقاني، نماز جمعه را شروع کرد، آن ترس و نگراني اوليه ريخته شد.

آيت‌الله طالقاني هم 6 بار نماز جمعه را اقامه کردند...

بله، 6 بار نماز جمعه و يک بار هم نماز عيد فطر.

آخرين نماز جمعه‌اي که ايشان اقامه کردند چه زماني بود؟

روز 16 شهريور ايشان آخرين نماز جمعه را به مناسبت سالگرد شهداي 17 شهريور در بهشت زهرا اقامه مي‌کنند. بعد از نماز، به اتفاق ايشان به سمت غسالخانه بهشت زهرا حرکت مي‌کنيم و آنجا مورد استقبال مهندس توسلي که شهردار تهران بودند قرار مي‌گيريم. آقاي طالقاني از غسالخانه جديد بازديد مي‌کنند و به اتفاق، ناهار را صرف مي‌کنيم و من بيرون از بهشت‌زهرا از آنها جدا مي‌شوم. آن زمان شايعه شده بود که در سالگرد 17 شهريور، آيت الله طالقاني نماز ظهر و عصر را در ميدان شهدا اقامه مي‌کنند. از آقاي طالقاني سوال کرديم که گفتند من قلبم سوزش دارد و از نظر جسماني آمادگي ندارم. روز 18 شهريور ساعت 10 شب، خانم من با آيت‌الله طالقاني ديدار مي‌کنند. اما ساعت 2 نصفه شب يکي از همسايگان به ما خبر دادند که آقاي طالقاني فوت شده است. آن زمان منزل ما اميريه بود و تا زماني که رسيديم حدود يک ساعت از فوت مرحوم طالقاني گذشته بود. آنطور که پدر عروس آقاي طالقاني مي‌گفت در آخرين دقايق، به ايشان حالت تهوع دست مي‌دهد و بعد مي‌گويد که قفسه سينه و پشت و کمر من مي‌سوزد که پشت ايشان را چرب مي‌کنند و ايشان دراز مي‌کشد. دنبال کپسول اکسيژن به بيمارستان طرفه و جاهاي نزديک هم مي‌روند که پيدا نمي‌کنند. بعد تماس مي‌گيرند که پزشک بيايد که تا زماني که دکتر بيايد ايشان فوت مي‌کنند.

از همان سال که آيت‌الله طالقاني نماز جمعه را اقامه مي‌کردند تا حالا نماز جمعه بدون وقفه در کشور ادامه دارد. بين نماز جمعه آقاي طالقاني و نمازهاي جمعه‌اي که در حال حاضر اقامه مي‌شود چه تفاوتي مي‌بينيد؟

شما اگر به مجموعه سخنراني‌هاي آقاي طالقاني مراجعه کنيد مي‌بينيد که از يک محتواي فکري عميقي برخوردار است. در اولين نماز جمعه تهران که توسط ايشان اقامه شد مساله مجلس خبرگان مطرح شد.

ايشان گفتند:«من معتقدم در اين مجلس همه گروه‌ها بايد راه پيدا کنند و ما تابع دستور قرآن هستيم. فبشّر عباد الّذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه أُولئک الّذين هديهم الله و أُولئک هم أُولوا الألباب ، اين درس ماست، اين مکتب ماست که حرف حسابي را بشنود. اين وسيله کمال انسان است که حرف‌ها شنيده شود و بعد بهترين آن گرفته شود. در مجلس ما بايد مخالفين ما هم بيايند و اگر نيايند هم ما بايد دعوتشان کنيم تا حرفشان گفته شود. قانون اساسي ما از اصول اسلام نوشته شده و منشاء گرفته است و اصول اسلام، قسط است و عقل است و حق. هر شعار و ايده‌اي که مطرح شود باز اسلام، چند قدم جلوتر است. البته اينها بايد به تدريج پياده شود. بنابراين ما هيچ نبايد وحشت کنيم که گروه‌هاي ديگر راه پيدا کنند و حرفشان را بزنند. حتي ما بايد آنها را دعوت کنيم. اينکه 50-60 نفر که هم‌لباس و همفکر باشيم و يک‌جا جمع ‌شويم، همه يک راي داريم چون از آن موازين نمي‌توانيم خارج شويم. مجلس اصلي اين است که همه آرا گفته شود و همه ابعاد مسايل بررسي شود.» در آخرين خطبه هم آقاي طالقاني مساله شوراها را مطرح مي‌‌کند:«مساله شورا از اساسي‌ترين مسايل اسلام است. خداوند حتي به پيغمبرش با آن عظمت مي‌گويد با مردم مشورت کن و به اينها شخصيت بده تا بدانند که مسووليت دارند و متکي به شخص رهبر نباشند. هنوز هم در مجلس خبرگان بحث مي‌کنند در اين حق اساسي قرآن که به چه صورت پياده شود. بايد همه، اين يک اصل اسلامي است يعني همه مردم بايد در مورد مسايل مختلف با هم مشورت کنند.»

بعد مي‌گويد:« مگر در سنندج که يک شوراي نيم‌بند تشکيل شد ضرري به جايي رسيد؟ الان سنندج از همه منطقه کردستان آرام‌تر است. گروه‌ها و افراد دست‌اندرکار شايد اين‌طور تشخيص داده‌اند که اگر شورا تشکيل شود ديگر ما چه‌کاره هستيم؟ شما برويد دنبال کارتان، بگذاريد اين مردم مسووليت بگيرند.»

صحبت‌هاي آخر ايشان هم در نمازجمعه اين است:«خودرايي و خودخواهي را کنار بگذاريد. گروه‌خواهي، فرصت‌طلبي و تحميل عقيده يا خداي نخواسته استبداد زير پرده دين را کنار بگذاريد. بياييد با مردم، با دردمندان، با رنج‌کشيده‌ها و با محرومان باشيم.» اين نمونه‌اي از محتواي سخنان آيت‌الله طالقاني، از اولين نماز جمعه تا آخرين نماز جمعه است. شوراهايي هم که آيت‌الله طالقاني مطرح مي‌کرد غير از انجمن شهر و روستا بود که در حال حاضر به عنوان شوراي شهر داريم. منظور آقاي طالقاني از شوراها اين بود که در هر محله‌اي، شورايي بين خانواده‌ها تشکيل شود و حتي در مورد شيردادن بچه هم مشورت کنند تا برسد به مسائل کلان جامعه. بعد شوراي محل تشکيل شود و نمايندگان شوراي محل، شوراي شهر را انتخاب کنند و بعد شوراي استان تشکيل شود. بعد آيت‌الله طالقاني به امام خميني هم گفته بود که کار مردم را به دست مردم بدهيم و امام به آقاي طالقاني گفت که شما خودت آن را پياده کن که بعد آقاي طالقاني به مسجد فيضيه رفت و در اين مورد صحبت کرد و هياتي را از نمايندگان طبقه‌هاي مختلف انتخاب کرد تا بحث شوراها را پيگيري کنند و آنجا آيين‌نامه‌اي نوشتند. ابتدا شوراي ده که از تعدادي از نمايندگان هر ده تشکيل مي‌شود. بعد شوراي بخش که از نمايندگان منتخب شوراي ده تشکيل مي‌شود. بعد شوراي شهر که از نمايندگان شهر تشکيل مي‌شوند. بعد شوراي شهرستان که از نمايندگان شوراي بخش و شوراي شهر انتخاب مي‌شوند و در نهايت شوراي استان است که از نمايندگان شهرستان انتخاب مي‌شوند. اين يک شبکه پيچيده‌‌اي از ارتباط مردم است که در کنار مجلس شوراي اسلامي مي‌توانند فعال باشند که تقريبا مي‌توان گفت آيت‌الله طالقاني به نوعي دموکراسي شورا- پارلماني معتقد بود. در آن زمان، همه مي‌گفتند قشر پيشتاز بايد حاکم باشد و هرکسي خود را پيشتاز مي‌دانست اما آيت‌الله طالقاني مي‌گفت مردم بايد حاکم باشند. سال‌هاي 34-35 که جنبش عدم تعهد تشکيل شد آنجا بحث شد که دموکراسي هدايت‌شده يا به تعبيري ديکتاتوري صلحا ايجاد شود که دکتر شريعتي هم اين مساله را به خوبي تشريح کرده است.

هنوز هم اين شوراهاي مدنظر آقاي طالقاني تشکيل نشده و اگر اين شوراها به صورت شبکه‌اي از پايين ايجاد شود و مردم در تمامي امور دخالت داشته باشند، نوعي دموکراسي شکل مي‌گيرد. اين همان موضوعي بود که دکتر مصدق هم در نظر داشت. پس از قيام 30‌تير دکتر مصدق با استفاده از اختياراتي که به دست مي‌آورد در دو بخش سياسي و اقتصادي اقداماتي انجام مي‌دهد. در قسمت اقتصادي، يک سلسله قوانيني وضع مي‌کند. يکي قانون 20 درصد بود که بر مبناي آن مالکين موظف بودند 20 درصد از درآمد ساليانه خود را به رعايا بدهند و رعايا 10 درصد را خودشان بردارند و 10 درصد را صرف آبادي ده و راه و امور جاري کنند. يکي هم بيگاري يا کار مجاني رعايا براي مالکين را حذف کرد. در حوزه شهري، قانون بيمه‌هاي اجتماعي را وضع کرد که مردم از حداقل حقوقي برخوردار شوند. در زمينه سياسي هم شوراي ده را تشکيل داد که نماينده مالکان و کشاورزان و کدخداي ده حضور داشتند. تا آن زمان مالکان بر جان و مال روستاييان حاکم بودند و برايشان سخت بود که بيايند کنار يک روستايي ساده و براي حل مشکلات، مشورت کنند. انجمن‌هاي شهر هم که تشکيل شد و دکتر مصدق سعي داشت نهادهاي مدني را تقويت کند که متاسفانه با کودتاي 28 مرداد، اين کارها نيمه‌تمام ماند. آقاي طالقاني همچنين مدلي را پيشنهاد مي‌داد که شوراها فعال شوند.

با توجه به نظر آيت‌الله طالقاني براي تقويت شوراها، در عرصه کلان سياسي، احزاب در تفکرات ايشان چه جايگاهي داشت؟

آيت‌الله طالقاني به فکر تقويت نهادهاي مدني به هر شکل ممکن بود تا شوراهايي مستقل تشکيل شوند که به دولت متکي نباشند و بتوانند مشکلات خودشان را خودشان حل کنند. در مورد احزاب هم ايشان چنين تفکري داشت. قبل از انقلاب اسلامي ايشان عضو نهضت آزادي بود. بعد از انقلاب، من جزو هيات اجرايي نهضت آزادي که جزو دولت نبود بودم و آيت‌الله طالقاني به ما گفت که نهضت آزادي را فعال کنيد تا من هم گاهي درجلسات شرکت کنم و معتقد بود که احزاب بايد در عرصه سياسي فعال باشند و روي اين موضوع تاکيد ويژه‌اي داشت.

آقاي بسته‌نگار، در صحبت‌هاي‌تان گفتيد که شما بعد از انقلاب عضو هيات اجرايي نهضت آزادي در خارج از دولت بوديد. مي‌دانم که شما هيچ‌وقت تمايلي به حضور در قدرت نداشتيد و حتي بعد از انقلاب که زمينه فعاليت نهضت آزادي و گروه‌هاي ملي- مذهبي فراهم بود باز هم شما وارد دولت نشديد. چرا؟

دليل اول آن روحيه قدرت‌گريزي من است. از وقتي که مهندس بازرگان به دولت رفت، من حتي يک بار از کنار نخست‌وزيري هم رد نشدم. حتي در زماني که مهندس سحابي عضو شوراي انقلاب بود من فقط يک بار يا دوبار به ملاقات ايشان رفتم. در جلسات شوراي مرکزي و هيات اجرايي نهضت آزادي همديگر را مي‌ديديم. من حتي دفتر آيت‌الله طالقاني هم نمي‌رفتم تا اينکه يک روز به اتفاق خانمشان به منزل ما آمدند که اواخر اسفندماه بود که آنجا خانمشان دچار سکته مي‌شوند و فوت مي‌کنند. آيت‌الله طالقاني در همان زمان اصرار فراواني داشتند که من در جلسات شرکت کنم. با اين حال تا مدتي در جلسات شرکت نکردم و بعد که رفتم، بعد از يک ماه گفتند که آقاي سحابي و آقاي جعفري و آقاي حبيبي و بنده که عضو نهضت هستند اما در دولت نيستند دفتر را اداره کنند. علت ديگر عدم تمايل من به حضور در دولت، علاقه زياد من به درس و ادامه تحصيل بود. من در جريان حوادث 15‌خرداد سال 42 که منجر به دستگيري بنده شد سال سوم دانشکده حقوق بودم و نصف امتحانات آن ترم را داده بودم که 10 روز بعد از 15‌خرداد بازداشت شدم. سال 46 که آزاد شدم دنبال ادامه تحصيل رفتم که دانشکده حقوق و دانشگاه تهران و اداره نظام‌وظيفه موافقت کردند اما ساواک موافقت نکرد. ساواک اعلام کرد که شرط موافقت ما اين است که يا همکاري کني يا اينکه يک تنفرنامه در يک روزنامه کثيرالانتشار منتشر کني و در آن از آقاي خميني و دکتر مصدق و نهضت آزادي ابراز تنفر کني تا ما اجازه ادامه تحصيل در دانشگاه را به تو بدهيم و از بنياد پهلوي هم به تو کمک مي‌کنيم. اما من نپذيرفتم و ديگر پيگيري نکردم و بعد از انقلاب، فرصتي ايجاد شد تا در دانشگاه ادامه تحصيل دهم.

سال 1388 بعد از انتخابات رياست جمهوري، نماز جمعه‌اي که توسط آقاي هاشمي رفسنجاني اقامه شد و آخرين نماز جمعه ايشان بود مردم را به خود جذب کرد و برخي مي‌گفتند فضاي آن نمازجمعه از لحاظ تمايل مردم براي شرکت در آن، شبيه فضاي نمازهاي جمعه آيت‌الله طالقاني بود و به همين دليل برخي معتقدند بازگشت آقاي هاشمي به نماز جمعه مي‌تواند تمايل مردم براي شرکت در آن را افزايش دهد. نظر شما به عنوان فردي که نماز‌هاي جمعه آيت‌الله طالقاني را هم ديده‌ايد دراين باره چيست؟

مهم اين است که چه کسي انگشت روي دردهاي مردم مي‌گذارد. دکتر مصدق انگشت روي دردهاي مردم مي‌گذاشت و چه قبل از نخست وزيري و چه بعد از آن، اين روال را ادامه مي‌داد و به همين دليل محبوب مردم بود. آقاي طالقاني در سخنان خود مي‌گفت امام خميني(ره) هم فاضلي بود از فضلا و علماي قم، اما به دليل آنکه انگشت روي دردها و مشکلات مردم گذاشت و دغدغه‌هاي مردم را بازگو مي‌کرد مورد توجه مردم قرار گرفت و رهبر بلامنازع مردم شد. آيت‌الله طالقاني برخلاف برخي که براي امام خميني(ره) منشاء الهي قائلند، چنين موضوعي را قائل نبود و دليل علاقه مردم به ايشان را توجه ايشان به دردهاي مردم مي‌دانست.

خود آقاي طالقاني هم در آن زمان چنين وضعيتي داشت و بيان کننده خواسته‌هاي مردم بود و از دل مردم آمده بود و دردهاي مردم را مي‌شناخت و حرف‌هاي مردم را بازگو مي‌کرد. آقاي هاشمي هم همين کار را کرد. تا حدي دردهاي مردم را بعد از وقايع سال 88 مطرح کرد و به همين دليل مورد توجه قرار گرفت. در انتخابات اخير رياست جمهوري هم ديديم که مردم توجه ندارند فردي روحاني است يا غير روحاني. فرد منتخب، انگشت روي دردها و خواسته‌هاي مردم گذاشت و مورد توجه مردم قرار گرفت. در انتخابات اخير برخلاف انتخابات سال 88 که قشر متوسط شهري از انتخابات استقبال کردند، در کلان شهرها استقبال خيلي زيادي از انتخابات نشد و حتي برخي روشنفکران تمايل چنداني به شرکت در انتخابات نداشتند، اما فشار از روستاها و شهرهاي کوچک آغاز شد که از آقاي هاشمي حمايت کنند و بعد که ايشان رد صلاحيت شد، فشار افکار عمومي موجب شد که از بين آقايان عارف و روحاني يک نفر در صحنه باقي بماند. ما دو سه هفته پيش يک ملاقات خانوادگي 20-30 نفره با آقاي خاتمي داشتيم که يکي از حاضران به آقاي خاتمي گفت که در فلان ده بيش از 80 درصد به آقاي روحاني راي دادند و آقاي خاتمي گفت من روستايي را مي‌شناسم که 100 درصد به آقاي روحاني راي دادند. يعني آقاي روحاني انگشت روي دردهاي مردم گذاشت و قشر روستايي را هم جذب کرد و مورد توجه مردم قرار گرفت. استقبال مردم به خاطر اين مسايل است. اينکه بعد از بيش از 30 سال براي آيت‌الله طالقاني مراسم ياد بود مي‌گيرند به خاطر چيست؟ به خاطر توجه ايشان به دردهاي مردم است. هرچند که طي سه – چهار سال اخير به دلايل امنيتي اجازه برگزاري مراسم براي آيت‌الله طالقاني را نمي‌دهند اما آن زمان که اجازه مي‌دادند مراسم بسيار خوبي برگزار مي‌شد واستقبال زيادي از آن به عمل مي‌آمد.من بعد از آنکه از تبعيد به برازجان برگشتم به زندان قصر، افسران حزب توده در آنجا مي‌گفتند که آقاي طالقاني 50 سال از دوره خود جلوتر است و جزو روشنفکران زمانه است.

شما در انتخابات رياست جمهوري اخير از آقاي روحاني حمايت کرديد. چه شد که به اين نتيجه رسيديد؟

ما با مرحوم مهندس سحابي که از سال‌هاي 37 و 38 آشنا شديم تا آخرين روزهاي عمر ايشان، شاهد بوديم که نگراني ايشان از فروپاشي اجتماعي بود. ايشان در همان سخنراني‌هاي سال‌هاي 64 و 65 و در جلسات بزرگداشت آيت‌الله طالقاني و دکتر شريعتي که اغلب در منازل برگزار مي‌شد نگران اين بود که جامعه به سمت فروپاشي نرود. ايشان معتقد بود جامعه تاب و تحمل يک انقلاب ديگر را ندارد. مثل فردي است که يک عمل جراحي انجام داده و آماده انجام عمل جراحي دوم نيست. همه در يک کشتي نشسته‌ايم و اگر اين کشتي سوراخ شود همه غرق مي‌شويم. ايشان چنين تحليلي داشت و در سال‌هاي آخر هم روي اين موضوع تاکيد داشتند. در سال‌هاي اخير ما احساس مي‌کرديم که با توجه به فضاي موجود، جامعه به سمت فروپاشي اجتماعي و حتي سياسي پيش مي‌رود اما در يک سال اخير اين موضوع براي ما ملموس‌تر شده بود و احساس خطر مي‌کرديم. اينکه چه بايد کردتا از فروپاشي جلوگيري شود ما به اين نتيجه رسيديم که بايد فضاي موجود تغيير کند و فضا بازتر شود. ما يکبار حدود هفت هشت ماه پيش به اتفاق آقاي شاه حسيني و خانم طالقاني خدمت آقاي هاشمي رفسنجاني رفتيم و اين موضوع را مطرح کرديم و ايشان هم گفت که فضا بايد بازتر شود و انتخابات آزاد شود و زندانيان آزاد شوند...

اما بايد يک طيف و گروهي اين فضا را باز کنند و به همين دليل ما خطاب به آقاي هاشمي گفتيم که در فضاي فعلي، شرکت شما يا آقاي خاتمي در انتخابات، مي‌تواند اين فضا را بشکند. ما اين مسايل را براي آقاي خاتمي هم مطرح کرديم و به ايشان پيغام داديم نفس شرکت شما در انتخابات مي‌تواند فضا را بازتر کند البته نه به اين صورت که مثل انتخابات مجلس، يواشکي به دماوند برويد و راي بدهيد، بلکه مردانه وارد ميدان شويد و اعلام کنيد با توجه به اينکه جامعه در شرايط بحراني به سر مي‌برد و مشکلات مختلفي در حوزه‌هاي سياسي و اقتصادي و ديپلماسي وجود دارد وارد عرصه مي‌شويد. اين مسايل مطرح شد تا اينکه سرانجام آقاي هاشمي وارد ميدان شد.

با توجه به موج حمايتي که از آقاي هاشمي در سراسر کشور ايجاد شده بود، ما قبل از اعلام صلاحيت آقاي هاشمي از سوي شوراي نگهبان، اطلاعيه‌اي صادر کرديم و از آقاي هاشمي حمايت کرديم. بعد که صلاحيت آقاي هاشمي احراز نشد، ما اطلاعيه ديگري در اعتراض به اين موضوع صادر کرديم. پس از آن، ما تصميم گرفتيم اگر يکي از آقايان روحاني يا عارف به نفع ديگري کناره‌گيري کرد، ما از فردي که در عرصه باقي مانده حمايت کنيم و در غير اين صورت از آقاي روحاني حمايت کنيم که اطلاعيه سوم ما در حمايت از آقاي روحاني صادر شد.

روز جمعه که انتخابات بود به اتفاق برخي دوستان از جمله دکتر پيمان و دکتر يزدي و مهندس توسلي و... به حسينه ارشاد رفتيم تا راي بدهيم. بنده به دو دليل از آقاي روحاني حمايت کردم. اول اينکه احساس مي‌کردم جامعه به سمت فروپاشي پيش مي‌رود و بايد از اين وضعيت جلوگيري کرد چون در تاريخ کشور، نمونه‌هايي از اين دست داريم. دليل دوم حمايت من از آقاي روحاني اين بود که در هشت سال اخير هويت ما انکار شده بود و ما فکر مي‌کرديم بايد اين وضعيت تغيير کند.

انتظار شما از دولت جديد چيست؟

ما از آقاي روحاني توقع و انتظار خاصي نداريم. اما فکر مي‌کنيم در سياست داخلي بايد توسعه اقتصادي و توسعه سياسي را به موازات هم پيگيري کنند و فقط به فکر توسعه اقتصادي نباشند. توسعه سياسي را هم که شامل آزادي احزاب و نهادهاي مدني و آزادي زندانيان و محصور شدگان است پيگيري کنند. تقويت نهادهاي مدني بسيار مهم است چرا که نهادهاي مدني حلقه واسطه بين توده مردم وحاکميت است. در حوزه اقتصادي هم بايد به مساله نفت توجه ويژه‌اي داشته باشند. نفت يک درآمد جاري نيست، ثروتي است که به زودي از بين مي‌رود. ما طي سال‌هاي گذشته، در برنامه‌هاي محوري همچون سند چشم‌انداز، نفت را به عنوان يک ثروت معرفي کرديم و قرار شده بود هرسال وابستگي ما به درآمدهاي نفتي کم شود و درآمدهاي نفت صرف امور کليدي و زيربنايي شود. حتي در سال 88 وقتي سند چشم انداز توسط رهبر محترم انقلاب ابلاغ شد به اين مساله توجه شده بود اما دولت به اين موضوع توجهي نداشت.

در مورد سياست خارجي هم، حالت تقابلي بايد به حالت تعاملي تبديل شود اما از اين طرف پشت بام هم نيفتيم که هرچه طرف مقابل خواست اجرا شود. بايد اعتماد افکار عمومي جهان را به خودمان جلب کنيم و علاوه بر پشتوانه داخلي که سرمايه آن، آزادي زندانيان و آزادي احزاب و نهادهاي مدني است، اعتماد جهانيان هم جلب شود تا آمريکا و نهادهايي همچون 1+5 نتوانند خواسته‌هاي خود را به ما تحميل کنند.همانطور که دکتر مصدق در دادگاه لاهه و شوراي امنيت توانست اعتماد افکار عمومي را جلب کند به طوري که در ديوان لاهه، قاضي انگليسي در شرايطي که انگليس طرف دعوا بود به نفع ايران راي داد. دکتر مصدق از شخصيت‌ها و حقوقدانان برجسته‌اي مثل دکتر شايگان، دکتر سنجابي، دکتر متين دفتري و مهندس حسيبي استفاده کرد و حتي به اين هم بسنده نکرد و از کمک فرد برجسته‌اي همچون پروفسور رولند استفاده کرد تا ايران پيروز شود. الان هم ما بايد از نيروهاي برجسته و توانمند در وزارت خارجه استفاده کنيم تا بتوانند منافع ملي ما را تامين کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.