قدس آنلاين – مريم احمدي شيروان: پنجم مرداد سالروز عمليات مرصاد و شكست منافقين به دست رزمندگان اسلام است.

در عملیات مرصاد خدا از دشمنان این ملت انتقام گرفت

به گزارش قدس آنلاین ،سردار ناصر شعبانی يكي از فرماندهان دوران دفاع مقدس است كه حرفهاي زيادي از اين عمليات براي گفتن دارد. به اين مناسبت با وي گفت و گويي انجام داده ايم كه از نظر شما خوانندگان گرامي مي گذرد:

*در جريان عمليات مرصاد، فرماندهي سپاه چهارم بعثت را عهده‌دار بوديد. از شرايط سياسي و امنیتی آن روزها برايمان بگوييد.

بعد از عملیات موفقیت آمیز والفجر8 که در آن نیروهای سپاه پاسداران و ارتش ایران با غافلگیری نیروهای عراقی از اروندرود عبور کرده و شبه‌جزیره فاو در جنوب عراق را به اشغال خود در آوردند و دنیا و سیاست بین الملل حاضر نشد این برتری را بپذیرد، فرمانده عالی جنگ سال 1365 را سال «سرنوشت ساز جنگ» اعلام کرد و برنامه‌ریزی‌شان بر این اساس صورت گرفت که مناطق مهم و استراتژیک را از عراق گرفته و از موضع قدرت خواستار پایان جنگ شویم. سال 1365 با این هدف اساسی شروع شد که بر اساس این استراتژی نقاط مهمی از عراق را تصرف کنیم.

فرمانده عالی جنگ در جلسه‌ای با حضور فرمانده کل سپاه، فرماندهان قرارگاه‌ها و یگان‌ها، منطقه شلمچه را به عنوان مناسب‌ترین منطقه برای عملیات آینده انتخاب کرد. عمده دلایل انتخاب این منطقه برای عملیات آینده نزدیکی شلمچه به بصره بود.

با موفقیت عملیات کربلای 5، ارتش عراق در منطقه شلمچه کاملاً در هم کوبیده شد و پس از عملیات کربلای4، موفقیت بزرگی نصیب ما شد. سرنوشت‌ساز بودن این عملیات از اینجا ناشی می‌شد که بلافاصله بعد از عملیات کربلای 5 در سال 1366، نظام بین‌الملل به این تصمیم رسید که باید خواسته‌های ایران را در جنگ در نظر بگیرد والا آن پیروزی‌هایی که ایران در ادامه کربلای5 دنبال می‌کند، ممکن است به سقوط حزب بعث صدام منجر شود. بنابراین تصمیم گرفتند قطعنامه598 را در شورای عالی امنیت سازمان ملل تصویب کنند که بخش عمده‌ای از خواسته‌های جمهوری اسلامی در آن مستتر شده بود. بنابراین در تیرماه سال 1366 قطعنامه تصویب شد و جمهوری اسلامی نتیجه عملیات کربلای 5 را در این قطعنامه مشاهده کرد.

موضع جمهوری اسلامی، نسبت به قطعنامه 598 نه قبول و نه رد بود. یعنی ما در تلاش بودیم تا برخی از بندهای قطعنامه را جا به جا کنیم و نسبت به تأمین خواسته‌هایمان سرعت عمل بیشتری داشته باشیم. همین زمان آمریکایی هم به منظور قبولاندن قطعنامه وارد خلیج فارس شده بودند. صدام همزمان به تصویب قطعنامه آن را پذیرفته بود، اما جمهوری اسلامی اعلام موضع رسمی نکرده بود. سال 1366 که سال قبل از پایان جنگ بود، عملیات والفجر 10 را انجام دادیم با این نیت که ارتش عراق بخشی از قوای خود را به غرب کشور منتقل کند و در مناطق جنوب از حضور ارتش عراق قدری سبک شود ولی ارتش عراق این کار را انجام نداد، گول حرکت ما را نخورد و شهر حلبچه را بمباران شیمیایی کرد و نشان داد که حاضر است برای شکست نخوردن در جنگ حتی مردم کشور خودش را بمباران شیمیایی کند. از آنجا که عمده قوای ما در غرب کشور مستقر شده بود، در جنوب فاقد توان لازم برای دفاع از مناطق متصرفی مثل فاو، شلمچه و جزایر مجنون در حورالعین بودیم. از طرفی با مجهز شدن ارتش عراق و سازمان منافقین، در ابتدای سال 1367 چند عملیات اساسی انجام دادند و این مناطق مهم و استراتژیک را از ما گرفتند. همراه با ارتش عراق، سازمان مجاهدین خلق که به منافقین از آن یاد می‌کنیم، دو عملیات در فکه و مهران انجام دادند و به کمک ارتش عراق ضربه‌هایی به نیروهای ما وارد کردند. بعد از این عملیات‌ها و فشار آمریکایی‌ها که جنگ شرایط بحرانی پیدا کرده بود، جمهوری اسلامی وضعیت را بررسی کرد و با توجه به آن حضرت امام(ره) قطعنامه 598 را پذیرفتند.

پذیرش قطعنامه هم مورد تمایل آمریکایی بود چون در مذاکره با شوروی‌ها که آن زمان نظام دوقطبی بر جهان حاکم بود، به توافق رسیده بودند. سازمان منافقین که می‌دید جنگ ایران و عراق در حال پایان است، منافع خود را در خطر می‌دید.

همانطور که گفته شد قطعنامه 598 در شرایط موفقیت جمهوری اسلامی به تصویب رسیده بود. یعنی در آن شرایط ما توانسته بودیم خواسته‌هایمان را به دنیا تحمیل کنیم و آنها خواسته‌های ما را لحاظ کرده بودند. این قطعنامه به ضرر عراق بود. چون عراق با چند عملیات توانسته بود برتری عملیاتی خودش را بر ما دیکته کند و در این برتری بهره کمی می‌برد و به دنبال تغییراتی در قطعنامه برای سود بیشتر بودند.

این اولین نارضایتی رژیم بعث عراق از قطعنامه 598 بود. نارضایتی دوم از رژیم صهیونیستی سرچشمه می‌گرفت. زیرا دو کشور شیعه ایران و عراق، خصوصاً‌ عراق بخاطر نزدیکی با مرزهای فلسطین اشغالی از جنگ فارغ می‌شد و ارتشی مجهز داشت و می‌توانست برای اسرائیل تهدید باشد از طرفی دیگر جمهوری اسلامی به عنوان قدرت منطقه‌ای با پایان جنگ، توانمندی‌های خودش را بیشتر می‌توانست در اختیار مردم فلسطین قرار دهد، برای همین پایان جنگ به نفع اسرائیل هم نبود و مایل بود از اهرم‌های خود برای مخدوش کردن آتش‌بس بین ایران و عراق استفاده کند و آن ابزار چیزی نبود جز سازمان مجاهدین خلق. سازمان مجاهدین خلق از حدود اوایل انقلاب و سال 1360 تلاش زیادی کرد تا با سازمان‌های جاسوسی دنیا ارتباط برقرار کند. سازمان مجاهدین با سازمان اطلاعاتی عراق و نیز اسرائیل هم در ارتباط بود. اسرائیل برای اینکه بتواند در پایان جنگ تأثیرگذار باشد، سازمان مجاهدین را برای اجرای عملیات «فروغ جاویدان» تحریک کردند که عملاً باعث خدشه‌دار شدن پایان جنگ می‌شد. سازمان مجاهدین، حدود 5 روز بعد از پذیرش قطعنامه کارشکنی‌های خود را با عملیات «فروغ جاویدان» نشان داد و اگر چه این عملیات با عملیات مرصاد منجر به شکست شد اما مقاصد پنهان سازمان در این عملیات مکشوف نشد.

چرا که همه می‌گفتند سازمان مجاهدین برای براندازی و ساقط کردن جمهوری اسلامی این عملیات را انجام داده در صورتی که خود رجوی به عنوان فردی که چندین سال سابقه کار تروریستی و نظامی داشت می‌دانست که با این عدة کم و این تاکتیک هیچ وقت به ایران نمی رسد و جمهوری اسلامی کشوری نیست که با اقدام چهار هزار نفر تروریست، مختل شود. اما به نظر می رسد که هدف اساسی این بود که به قطعنامه 598 خدشه وارد کنند. یکی از اهداف اساسی سازمان مجاهدین و منافقین مختل کردن پایان جنگ ایران و عراق بود که به نفع و تأمین کننده منافع اسرائیل بود.

 

*شرایط روحی رزمندگان در آن زمان چگونه بود؟

سه روز قبل از حمله منافقین به ایران (03/05/1367) روز 30 تیرماه 1367، ارتش عراق جهت ایجاد فشار و انجام تغییرات در قطعنامه، از جنوب محور خرمشهر آبادان و غرب محور اهواز به ما حمله کرد. از طرف دیگر در محور غرب کشور، قصر شیرین و سرپل ذهاب را تصرف کرد. ارتش هم به این حملات پاسخ مناسبی نداد و عقب‌نشینی کرد و این شهرها به تصرف ارتش عراق درآمد. منافقین از این فرصت استفاده کردند و از محور قصرشیرین و گردنه پاتاق تا منطقه چهارزبر در ۳۴ کیلومتری کرمانشاه را با سرعت خیلی زیاد طی کردند و به سمت کرند و اسلام‌آباد پیشروی کردند. هدف آنها تصرف کرمانشاه و اعلام دولت موقت در آن و سپس تصرف همدان، قزوین، کرج، تهران و تصرف مناطق حساس تهران با این تعبیر که تمام نیروهای ایران در مناطق نظامی مستقر هستند، بود. نکته کلیدی بین این عملیات و روحیه‌ای که شما سؤال کردید این است که وقتی که ارتش عراق مناطق فاو، شلمچه و حور را از ما گرفت، حالت یأس و ناامیدی در بین نیروها ایجاد شده بود. آنها سه عملیات موفق انجام داده بودند و در عرض یک ماه، مناطق مهم ما را تصرف کرده بود و رزمندگان از روحیه خوبی برخوردار نبودند، بنابراین وقتی ارتش عراق مجدداً برای تصرف خرمشهر و آبادان در جنوب و قصر شیرین و گیلان غرب و سرپل ذهاب در غرب کشور، تحرک جدیدی در نیروهای رزمنده ایران ایجاد شد و برای انتقام از سه شکست اخیر مجدداً عازم مناطق شدند و جلوی پیشروی نیروهای عراق را گرفتند و شکست سنگینی به ارتش عراق وارد کردند. از آن طرف هم در غرب کشور پس از اینکه منافقین وارد کرمانشاه شدند و این خبر در سراسر کشور عنوان شد، رزمنده‌های جمهوری اسلامی به دلیل کینه و نفرتی که از منافقین داشتند هجوم گسترده‌ای به جبهه‌های جنگ آوردند، به طوری‌که فرصت سازماندهی آنها را نداشتیم. شاید باورتان نشود که به دلیل استقبال گسترده رزمندگان، اتوبوس‌هایی که از شهرهای مختلف برای نبرد می‌آمدند، در خود منطقه عملیات تخلیه می‌شدند. این حرکت منافقین نه تنها روحیه رزمنده ها را تضیف نکرد، بلکه قوت زیادی به رزمنده‌های ما جهت مقابله با منافقین داد و باعث شد ضربه مهلکی به منافقین وارد شود.

 

*چه عواملی در موفقیت عملیات مرصاد و شکست منافقین مؤثر بود؟

اولین و شاید مؤثرترین عامل، در پیروزی‌های مقطع پایان جنگ حضور الهام بخش حضرت آقا در جنوب کشور که در تقویت روحیه رزمندگان بسیار مؤثر بود و همچنین حضور آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان فرمانده جنگ در کرمانشاه هنگام حمله منافقین بود که اینجانب در زمان حملة منافقین در حضور آقای هاشمی بودم، با اولین اطلاعاتی که به کرمانشاه رسید، آقای هاشمی خواستند تلفن منطقه کرند را گرفته و اوضاع منطقه را مستقیم جویا شوم. با صحبتی که با فرماندهان کرند و اسلام‌آباد داشتم متوجه حملة سازمان منافقین با استفاده از فرصتی که ارتش عراق برای آنها آماده کرده بود شدیم. بلافاصله با حضور فرماندهان جنگ مثل برادر شمخانی، برادر رشید و به ویژه شهید صیاد شیرازی در صحنة عملیات (محور چهارزبر و حضور مؤثر برادر محسن رضایی در محور پل دختر بود) جلسه‌ای برگزار شد که با تصمیمات به جا و قاطع مانع از پیشروی منافقین شد.

آقای هاشمی در این رابطه بلافاصله به یگان‌های مستقر در غرب تیپ 2 همدان، تیپ قائم سمنان، دستور داد به گردنه چهارزبر برای جلوگیری از ورود نیروهای سازمان مجاهدین اعزام شوند. در این شرایط نیروهای سازمان مجاهدین(منافقین) تصور نمی‌کردند که یگانها و نیروهایی از سپاه در منطقه غرب حضور داشته باشند چرا که عمده نیروهای سپاه در جنوب و مقابل تهاجم ارتش بعث بودند. جالب اینکه اولین یگانی که در مقابل نیروهای سازمان مجاهدین ایستادگی کرد نیروهای لشگر بدر عراق بود. نیروهای داوطلب عراقی که جهت مخالفت با صدام وارد جبهه ایران شده بودند.یعنی نیروهای عراقی وفادار به جمهوری اسلامی و مخالف صدام با منافقین که ایرانی بودند شروع به جنگیدن کردند که در نبردی نابرابر تعدادی از برادران لشگر بدر در رویارویی با منافقین به شهادت رسیدند.

جبهه‌بندی عجیبی بود. در گردنه چهارزبر توسط رزمندگان خاکریزی زده شد آن سوی خاکریز منافقین ایرانی، بعثی‌های عراق و آمریکایی‌ها در خلیج فارس که در حمله به سکوهای نفتی ایران فعال بودند یعنی در مقطع پایان جنگ اتحادی بین نفاق، بعثی های کافر و آمریکایی ها در یک جبهه و در این سوی خاکریز برادران عزیز لشگر بدر عراقی همراه با بسیجیان و پاسداران تیپ قائم سمنان، رزمندگان تیپ 2 همدان و تیپ نبی اکرم کرمانشاه بودند یعنی موحدین در مقابل منافقین و کفار صف آرایی کرده بودند.

من بعدها از یکی از فرماندهان نفاق که در عملیات فروغ جاویدان بود سوال کردم که توجیه و منطق شما در حمله به ایران چه بود؟ او گفت: ما فکر می کردیم اگر ارتش عراق در حمله به جنوب کشور موفق شود نیروهای بسیج و سپاه را در جنوب مشغول کند ارتش سازمان مجاهدین می تواند در محور غرب سریعا و بدون درگیری خود را به کرمانشاه و همدان برساند. لذا فکر نمی کردیم این انعطاف پذیری در نیروهای سپاه در مقابله با ستون ارتش سازمان این قدر تأثیر گذار باشد.

 

* به نظر شما پس از گذشت ساليان زياد از زمان جنگ و دفاع مقدس، بايد مراقب هجمه‌هاي منافقين باشيم؟

سازمان منافقین خصوصاً پس از حمله خودجوشی که مردم عراق به پادگان اشرف داشتند و 55 نفر از کادر اصلی نفاق به تلافی جنایات سازمان به هلاکت رسیدند، توان چندانی ندارد. نیروهای سازمان مجاهدین پس از آن حمله به منطقه کردستان عراق متواری شدند و اکثریت کادر آنها به کشورهای اروپایی و آمریکایی پناهنده شدند. بنابراین سازمان مجاهدین توانایی برای درگیری ندارد، اما نکته‌ای که باید به آن دقت کنیم این است که سازمان منافقین بعد از رفتن از ایران، استراتژی‌اش را همکاری و کمک گرفتن از کشورهای دشمن جمهوری اسلامی قرار داده است. یعنی سازمان مجاهدین همواره به دنبال اتحاد با دشمنان ما بوده است. حال این کشور در هر زمانی هر کشوری می خواهد باشد، از طالبان و القاعده گرفته تا داعش و اسرائیل که دشمن همیشگی ماست. با سازمان موساد اسرائیل اتحاد بسیار عمیقی برقرار کرده‌اند، یعنی سازمان منافقین و اسرائیل دو متحد استراتژیک هستند. سازمان منافقین برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی کوچکترین توانی ندارد. شاهد بودیم که در طول دوران بعد از جنگ، عملیات های مختلف و زیادی را برعلیه نظام و کشور برنامه ریزی و تدارک دیده بودند، اما با نفوذ عملیاتی حدود 70، 80 درصد آنها در مرز دستگیر شده و مابقی هم در شهرها شناسایی و به سزای اعمال خود رسیده‌اند.

آنها تلاش در جهت مزدوری و ضربه زدن به ملت و نظام را داشتند که در جریان مذاکرات هسته‌ای، این امکان هم از آنها گرفته شد. آنها بسیار کارشکنی می‌کردند و تمام تلاش خود را می‌کردند که مذاکرات به نتیجه نرسد، در کنگره آمریکا جهت عدم تصویب آن بسیار فعال بودند که دشمنی بین ایران و سایر کشورها همواره باقی بماند و آنها بتوانند از این فرصت استفاده کرده و به جمهوری‌اسلامی ضربه بزنند. الان ارتباط بسیار مستحکمی با عربستان برقرار کرده‌اند. اطلاعات ما را از داخل کشور به آن کشورها منتقل می‌کنند و آخرین خبر از وضعیت سازمان نفاق اینکه قرار است به عنوان مزدور عربستان در سرکوب مردم انقلابی یمن به کارگیری شوند.

 

*از كتاب «بن بست در استراتژی، شکست در تاکتیک» برايمان بگوييد. اين كتاب چه حرف تازه‌اي براي مخاطب دارد؟

تا کنون عملیات «فروغ جاویدان» (دروغ جاویدان) سازمان منافقین و «عملیات مرصاد» از نگاه ملی بررسی نشده است. از دید لشگرها و تیپ هایی که در عملیات حضور داشتند، از موضع یگانی و تاکتیکی بررسی شده بود؛ اما در سطح استراتژیک و عملیاتی که نگاه ملی است کتابی در مورد مرصاد تألیف نشده بود.کتاب «بن بست در استراتژی، شکست در تاکتیک» تقریباً نگاهی جدید به عملیات و فعالیت منافقین دارد و به صورت جزء به جزء و گام به گام حرکت را بررسی و تحلیل کرده است. از ویژگی‌های این کتاب این است که علاوه بر نقطه نظرات فرماندهان و رزمندگان صاحب نظر ایرانی، نقطه نظر سرلشکر بعثی وثیق سامرایی و به‌خصوص با اعضای سازمان منافقین که تخریب شده‌اند یا به کشور پناهنده شده‌اند صحبت شده است و لایه های پنهانی از شرارت‌های سازمان نفاق را تبیین نموده است که مخاطب پی می‌برد که سازمان نفاق چه لایه‌های پنهانی داشته است. به شکر خدا کسب رتبه نخست در گروه «نظامی و امنیتی» نهمین دوره انتخاب کتاب سال سپاه و رتبه اول پاسدار اهل قلم و استقبال خوب مخاطبین انگیزه‌ای جدی برای ادامه این کار بود.

 

*حرفهاي ناگفته ديگري از اين عمليات غرور آفرين در سينه شما باقي مانده است؟

به نظر می‌رسد توان عملیاتی و رزمی سازمان هم اکنون به صفر رسیده است ولی متأسفانه این سازمان مخوف و این فرقه منحرف هنوز توانمندی در جاسوسی و شرارت و همکاری با دشمنان این ملت را دارد. در واقع خانه مسعود و مریم رجوی نزدیک‌ترین محل به کاخ سفید است.

در عملیات مرصاد خدا از دشمنان این ملت انتقام گرفت. یعنی وقتی امام(ره) فرمودند که من آبروی خودم را با خدا معامله کردم، خدواند به برکت صداقت این معامله، دشمنان این ملت را در حماقت قرار داد. آنها به کمینگاه چهارزبر رسیدند و مثل گربه‌ای که درون کیسه افتاده باشد قلع و قمع شدند و خدا مزد معامله صادق امام(ره) را اینگونه داد.

در طول تاریخ ملت ایران هیچگاه قوم، طایفه یا قسمتی از مردم ایران با دشمن خارجی که با مردم ایران حمله کرده باشد،‌ خیانتی ثبت نشده است. این اولین بار است که سازمان نفاق این رکورد خیانت را به اسم خود ثبت کرد که در طول جنگ هشت سالة صدام علیه ایران عده ای مزدور با دشمن ملت ایران همراه شده و در بازجویی رزمندگان جاسوسی برای دشمن بعثی رکورد خیانتی را برای خود ثبت کردند. باید اذعان داشت که در طول جنگ منافقین سربازان بدون یونیفرم صدام بودند.

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.