احمد محمد اسماعیلی - محسن کیایی، یک بازیگر با انرژی، و بالفطره توانا  است که بتدریج توانست خودش را به عنوان یک بازیگر مستعد و کار بلد در سینما و تلویزیون تثبیت کند ...

 هیج کجای دنیا  آدم‌ها یک شبه  پولدار نمی شوند!

 و با درخشش در کارهای برادرش، توسط سایر فیلمسازان هم دعوت به کار شد.

محسن کیایی سوای بازیگری، دستی هم در نوشتن دارد و در نوشتن سریال «میهمانان ویژه» جواد رضویان حضور جدی داشت. 

کیایی در سریال «پرده نشین»، نقش براتعلی را بازی کرد، نقشی چند وجهی درباره یک طلبه جوان به تردید رسیده میان شغل و عشقش ، او دانش‌آموخته رشته بازیگری از دانشگاه آزاد است و کار در سینما را با «بعد از ظهر سگی سگی» و در تلویزیون با سریال «راه دررو» آغاز کرد.

او همچنین در فیلم «ضد گلوله» و سریال«مهمانان ویژه» به ایفای نقش پرداخته است. با محسن کیایی درباره حضورش در «عصر یخبندان» و فعالیتهای کاری‌اش در این چند سال اخیر گفت وگویی انجام داده‌ایم.

 

  محسن کیایی به واسطه حضور برادرش در مقام کارگردانی از صحنه تئاتر وارد سینما شد و خیلی زود جای خود را نزد مخاطبان به دست آورد از این اتفاق خوشحالی؟

- من دوست دارم تجربه‌های جدیدی در زندگی داشته باشم، ورود به سینما هم از جمله اتفاقات خوب زندگی کاری من بود و بابت این مسأله کاملاً خوشحالم.

 

 در حال حاضر مشغول تمرین تئاتر «پپرونی برای دیکتاتور» به کارگردانی علی احمدی هستید، تئاتر برایتان چه جذابیتی دارد که بعد از مدتها رفتید سراغش؟

- بعد از مدتها که تمایل داشتم تئاتر بازی کنم و این موقعیت برایم فراهم شد و یک تیم حرفه‌ای در کار حضور دارند و امیدوارم بعد از مدتها که به تئاتر آمده‌ام، بازی خوبی ارایه کنم.

 

  بازی در صحنه بعد از مدتها دوری برایتان سخت نبود؟

- نه، قبلاً خیلی تئاتر کار کرده بودم و البته استرسی جزیی داشتم که کار چگونه می‌شود.

 

  شما را به عنوان بازیگر و به عنوان دستیار کارگاه پلیس در فیلم «بعد از ظهر سگی سگی» به یاد داریم .آیا این اولین تجربه شما در بازیگری بود؟

- نه، قبلتر از آن در سال 79 من در دو سریال شبکه دو بازی کرده بودم .

 

  اسم این سریالها چه بود؟

- آن زمان 18 سالم بود و اولین کار بازیگری‌ام سریال «رویای گلی» به کارگردانی عباس سعادتمند بود. این سریال محصول گروه کودک شبکه دو بود. بعد از این کار در سریال «شاهین می‌خواند» بازی کردم و این سریال هم از شبکه دو پخش شد. این سریال پنج اپیزودی بود و من در این اپیزودها نقش پسری را که مبتلا به‌ ایدز بود، بازی می‌کردم. بعد از این دو حضور در کارهای تصویری، مدتها تئاتر بازی می‌کردم .

 

  چرا از بازی تصویری فاصله گرفتید؟

- دانشگاه قبول شدم و در بازی در تئاتر متمرکز شدم. البته از سال 77 تئاتر بازی می‌کردم.

 

  تئاتر را در کجا شروع کردید؟

- در شهر کرج با دوستانم که گروه صحنه را تشکیل داده بودیم، نمایش اجرا می‌کردیم.

 

  آیا از میان همدوره های شما در آن زمان کسی به صورت حرفه‌ای وارد عرصه بازیگری شد؟

- مصطفی، برادرم، یکی از اعضای این گروه بود که توانست به موفقیت برسد.

 

  آیا برادرتان کارگردانی انجام می‌داد؟

- نه، مصطفی بازی می‌کرد. علی کوچکی مدیر گروهمان بود و ایشان در فیلم خط ویژه نقش رئیس بانک را بازی کرد.

 

  آیا در کرج نمایشها به صورت حرفه‌ای اجرا می‌شد؟

- اجرای عمومی داشتیم و در آن دوران در حدود 9 جایزه بازیگری از جشنواره‌های مختلف تئاتری مثل ماه و منطقه‌ای به دست آوردم.

 

  آیا در آن دوران نویسندگی هم انجام می‌دادید؟

- نه، فقط بازی می‌کردم. اولین نمایشنامه ام را سال 81 کارگردانی کردم و متن برگرفته از نمایشنامه «روز ارنوی داریو فو» بود و این نمایش در جشنواره تک پرسوناژ هم جایزه بهترین کارگردانی و هم جایزه بهترین بازیگری را دریافت کرد. مدتی بعد هم به جشنواره سوره ارسال شد و در این جشنواره هم مورد توجه قرار گرفت و بعد هم نمایشنامه «آه ببخشید آقای چخوف» را نوشتم و هم کارگردانی و هم بازی کردم.

 

  این اولین تجربه حرفه‌ای نوشتن نمایشنامه توسط شما بود؟

- بله، نمایش بسیار موفق شد و در جشنواره تئاتر مؤسسه کارنامه هم حضور پیدا کرد و داوران درجه یکی مثل داود رشیدی، حسین پاکدل و زنده یاد فهیمه راستکار بودند. محمد رحمانیان، محمد چرم شیر و حمید امجد هم جزو هیأت انتخاب بودند و بیشترین جایزه را نمایش من به دست آورد و بعد از آن بتدریج در دانشگاه هنر و معماری شروع به تحصیل در رشته بازیگری کردم.

 

  در دانشگاه هنر و معماری با چه افرادی همدوره بودید که بعد توانستند فعالیت جدی در کارشان داشته باشند؟

- سامان دارابی و فرناز رهنما از جمله هم دوره‌های من در دانشگاه هنر و معماری بودند. در ادامه، در کنار مصطفی رفتم به سراغ دستیار کارگردانی و در فیلمهای کوتاه و تبلیغاتی که ساخت، در کنارش بودم. این روند ادامه پیدا کرد تا در نمایش «پل» محمد رحمانیان بازی کردم. در این نمایش علی عمرانی، مرحوم احمد آقالو، رضا بابک و مهتاب نصیر پور به عنوان بازیگر حضور داشتند.

 

  بنابراین عضو گروه تئاتر محمد رحمانیان بودید؟

- بله و با ایشان کار می‌کردم. این حضورم در تئاتر تا سال 1386 دنبال شد و در این سال مصطفی فیلم اولش را با نام «بعد از ظهر سگی سگی» ساخت و من هم در فیلم حضور داشتم.

 

  در زمینه نوشتن هم با برادرتان مشارکت داشتید؟

- من و مصطفی به اتفاق، فیلمنامه سریالی را می‌نوشتیم. سریال برای شبکه دو و پنجاه قسمتی بود. با تعویض مدیر شبکه، کار به مرحله تولید نرسید و یکی از قسمتهای سریال به لحاظ خط داستانی شبیه داستان «بعد از ظهر سگی سگی» بود و مصطفی بر این اساس فیلمنامه این فیلم را نوشت. فیلم دوبار تا مرحله پیش تولید جلو رفت که کار به سرانجامی نرسید. در ادامه کار در دفتر مسعود جوزانی کلید خورد و فیلمبرداری شروع شد.  

 

  فیلم «بعد از ظهر سگی سگی» یک شروع خوب برای یک کارگردان جوان بود، اما فیلمهای بعدی که برادرتان ساخت، بسیار متفاوت بود؟

- فیلمنامه این کار بسیار خوب و درست نوشته شده بود. به هر حال فیلم اول مصطفی بود و این فیلم برای ورود او به سینمای حرفه‌ای مورد نیاز بود.

 

  کمدی موقعیت بود؟

- بله، کمدی موقعیت بود که در آن دوران بیشتر تولیدات فیلم کمدی بودند و ساختار فیلم ما با بیشتر تولیدات کمدی متفاوت بود و داستان، پایه و اساس و ساختار داشت.

 

  از بازیگران بدنه سینمای کمدی مثل مجید صالحی، علی صادقی و امیر نوری استفاده شده بود؟

- بله، اول مصطفی در ذهنش به بازیگران دیگری فکر می‌کرد که متأسفانه امکان حضورشان فراهم نشد.

 

  چه بازیگرانی مد نظر بودند؟

- فرهاد اصلانی یکی از گزینه‌های بازیگری فیلم بود. نقشی که بعد سعید آقاخانی بازی کرد. در نهایت به تیمی رسیدیم که خیلی‌هایشان بازیگران نام آشنایی مثل مجید صالحی، رضا عطاران و... بودند. بیشتر بازیگرانی که در سینمای کمدی فعالیت می‌کردند، در این فیلم بازی کردند. هر بازیگری که فیلمنامه را می‌خواند،  با کمال میل بازی در آن را می‌پذیرفت و در زمان اکران هم فروش بالایی داشت. نباید فراموش کنیم «بعد از ظهر سگی سگی» در دورانی اکران شد که مردم از دیدن فیلم کمدی دلزده شده بودند و فروش فیلمهای کمدی بسیار کم شده بود و فیلم ما در حدود یک میلیارد فروخت.

 

  فروش خوب این فیلم سبب شد که برادرتان بتواند فیلم دومش را بسازد؟

- بله، اگر فیلم فروش نمی‌کرد، مصطفی برای ساخت فیلم بعدی دچار مشکلات زیادی می‌شد .

 

  در «ضد گلوله» هم نقش یک فرمانده جنگ را بازی کردید؟

- برای من ایفای این نقش مهم بود. اول قرار نبود در ضد گلوله این نقش را بازی کنم.

 

  قرار بود چه نقش دیگری را در ضد گلوله بازی کنید؟

- زمانی که فیلمنامه در حال نوشتن بود، با فیلمنامه نهایی بسیار متفاوت بود و سن و سال شخصیت اصلی که مهدی هاشمی بازی کرد، کم سن و سالتر بود  و همچنین سن و سال پرویز، شخصیت دیگر قصه هم کمتر بود. من علاقه داشتم که نقش پرویز را بازی کنم. موقعی که مهدی هاشمی برای بازی در نقش اصلی انتخاب شد، من و مصطفی به این نتیجه رسیدیم برای اینکه رفاقت بین این دو شخصیت ملموس به نظر برسد، باید پرویز هم سن و سال باشد و بنابراین مسعود کرامتی برای نقش پرویز انتخاب شد و من نقش نایب را بازی کردم.

 

  نقشی که ایفایش دشوار بود؟

- موقعی که با مصطفی فیلمهای مستند روایت فتح را می‌دیدیم، متوجه شدیم فرماندهان آن دوران جنگ همه جوان و کم سن و سال بودند و ذهنیتمان ما برای اینکه سن و سال نایب زیاد باشد، بر هم خورد.

 

  مثل شهید باقری که در 19-18 سالگی فرمانده شد؟

- بله و یا محسن رضایی و خیلی‌های دیگر که سنشان دور و بر بیست و سه – چهار سالگی بود و مصطفی به من گفت، سن فرمانده (نایب) را کم می‌کنیم و خودت نقش نایب را بازی کن و رابطه بین نایب و پرویز که دو برادر بودند هم در فیلمنامه جذاب روایت شده بود. به هر حال نقش نایب، نقش دشواری بود که تا به حال تجربه‌اش نکرده بودم .

 

  حضور در این نقش سبب تثبیت شما به عنوان یک بازیگر توانا شد و بعد از آن رفتید و فیلمنامه سریال نوروزی «میهمانان ویژه» را نوشتید و در آن هم بازی کردید؟

- خدا را شکر بعد از حضورم در خط ویژه، پیشنهادهای کاری‌ام زیادتر شد.

 

  آیا در قبول پیشنهادها سختگیر بودید و یا بیشتر پیشنهادها را قبول می‌کردید؟

- بیش از ده‌ها پیشنهاد کاری داشتم که هیچ‌ کدامشان را قبول نکردم.

 

  به چه دلیل این کار را انجام دادید؟

- زیرا درگیر نوشتن فیلمنامه «میهمانان ویژه» بودم. فیلمنامه تمام شد و 6 ماهی درگیر این پروژه شدم.

 

  آیا جواد رضویان، نوشتن فیلمنامه میهمانان ویژه را به شما پیشنهاد داد ؟

- نه، فیلمنامه میهمانان ویژه را برای ساخت یک فیلمنامه سینمایی نوشتم. جواد رضویان خواند و به من گفت، این داستان قابلیت تبدیل به سریال دارد و در جلسه‌ای که در دفترش داشتیم به من گفت از طرف صدا و سیما پیشنهاد ساخت یک سریال ویژه نوروزی داشته است و اعتقاد داشت، داستان من قابلیت زیادی برای این کار دارد و ازمن پرسید، می‌توانم این کار را انجام بدهم و با پاسخ مثبت من، همکاری‌ام در میهمانان ویژه شروع شد و کار به موقع برای پخش در عید آن سال آماده شد.

 

  آیا نقشی را که خودتان در سریال بازی کردید، از ابتدا برای بازی خودتان نوشته بودید؟

- نه، من دوست داشتم نقشی را که ایمان صفا بازی کرد، بازی کنم. موقعی که با جواد رضویان در این باره صحبت کردم، ایشان من را مجاب کرد که بهتر است همین نقش پسر خانواده را بازی کنم .

 

  اکنون که چند سالی از ساخت سریال گذشته است، به نظر شما انتخاب درستی بود؟

- انتخاب درست و مناسبی بود و بعد از این کار وسواسم  برای قبول نقشها دوچندان شد.

 

  آیا از اینکه این همه کار را در آن مقطع رد کردید، حداقل به لحاظ مالی پشیمان نیستید؟

- ببینید، در آن زمان بازیگری نبودم که دستمزد بالایی بگیرم و دستمزد سریال نویسی برای تلویزیون بیشتر بود، بنابراین به لحاظ مالی ضرر نکردم. البته اگر دستمزد بازیگری هم بیشتر بود، باز هم ترجیح می‌دادم بیشتر درحوزه نویسندگی که دلی است، فعالیت کنم و مجبور نباشم برای امرار معاش، هر نقشی را قبول کنم. بنابراین در کار نوشتن استمرار پیدا کردم. در این فاصله فیلمنامه «زاپاس» را نوشتم که بهرنگ توفیقی آن را ساخت. سریال «ماردونا را ول کن» کار بعدی‌ام بود که پیش تولید ساختش در شبکه تهران آغاز شده است

 

  بنابراین در این چند ساله هیچ موقع بیکار نبودید؟

- کارهای متنوعی  را انجام می‌دهم.

 

  علاقه ندارید به سمت کارگردانی بروید؟

- این کار را دوست دارم و در تئاتر تجربه‌اش کرده‌ام، اما کارگردانی در سینما احتیاج به تجربه و شناخت بیشتری دارد ودوست دارم با اشراف به این سمت بروم. در کارگردانی سینما علاوه بر ذوق، سلیقه و دانش، باید به این حرفه به عنوان یک صنعت نگاه کرد و کارگردان باید تسلط کاملی روی مدیوم فیلمبرداری داشته باشد، در غیر این صورت فیلم ساختن برایم محلی از اعراب ندارد و نمی‌خواهم به هر قیمتی فیلمسازی کنم.

  «خط ویژه» کار بعدی شما در عرصه بازیگری بود که تبعات مثبت زیادی برایتان داشت؟

- بله، موضوع فیلم «خط ویژه» دغدغه اصلی من و مصطفی بود. در آن دوران هم من و هم مصطفی درگیر گرفتن وام از بانک بودیم.

 

  برای چه کاری درخواست وام کرده بودید؟

- وام معمولی. مصطفی وام ازدواج می‌خواست و من وام برای حل مشکلاتم .

 

  و برای گرفتن وام درگیر بروکراسی پیچیده سیستم بانکی شدید؟

- بله، من به مصطفی گفتم، این طرح خوبی برای ساخت فیلم است و مصطفی موافق بود و نشستیم طرح اولیه‌اش را نوشتیم. در حین نوشتن فیلمنامه، برخی از سکانسها را دوتایی بازی می‌کردیم و مدتها درگیر نوشتن متن شدیم. بعد از اینکه مصطفی فیلمنامه را نوشت، فیلم به مرحله ساخت رسید وخدا را شکر فیلم یک قدم روبه جلو نسبت به فیلم «ضد گلوله» برای ما بود.

 

  فیلم «ضد گلوله» توقع را از مصطفی کیایی به عنوان یک کارگردان جوان و خوشفکر افزایش داده بود؟

- ساخت این فیلم برای ما یک چالش بود. هنوز هم برای ساخت فیلم جدید این استرس را داریم و به این فکر می‌کنیم تا تمام تلاشمان را انجام بدهیم تا کار کامل و درست باشد. ما هم می‌دانیم از ما انتظاری وجود دارد که نمی‌توانیم کار معمولی تولید کنیم .

 

 خیلی‌ها نگران بودند که مصطفی کیایی در کارهای بعدی‌اش دچار افت شود حتی تو هم به این مسأله اشاره کرده بودی اما به نظر این افت هرگز اتفاق نیفتاد؟

- بله، خودم آدم وسواسی هستم و مراقبم در هر کاری بازی نکنم. مصطفی اکنون سالی یک فیلم می‌سازد، در صورتی که پیشنهاد ساخت سریال زیاد دارد، اما سمت آنان نمی‌رود.  مصطفی به پشت سر هم کار کردن و پریدن از ساخت این فیلم به ساخت تله و سریال علاقه‌ای ندارد و گزینه کار می‌کند و قید پول درآوردن زیاد را زده است.

 

  یعنی معتقدی مصطفی کیایی مثل خیلی‌ها به فیلمسازی به عنوان یک تجارت نگاه نمی‌کند؟

- آره همین طور است. البته ساخت تله، مینی سریال و سریال کار بدی نیست و خیلی‌ها این کار انجام می‌دهند. اکنون هم مصطفی دارد فیلمنامه جدیدش را می‌نویسد و با دقت و با وسواس این کار را انجام می‌دهد.

 

  در کارهای شما در این دو فیلم اخیر، حضور آقازاده‌های منفی که تن به هر کاری می‌دهند، به عنوان یک موتیف ماندگار شده است؟

- نه، اصلاً این جوری نیست و اقتضای قصه هر دو فیلم بود که از چنین شخصیتهایی استفاده شود .

 

  بدمن‌های شیک و  با شکل و شمایلی موجه ودهه نودی سینمای ایران هستند ؟

- این آدمها، پدیده‌های یک دهه اخیر جامعه ما هستند. آدمهایی که از نظر اقتصادی از صفر به صد می‌رسند و جنبه این جهش اقتصادی را ندارند و دست به ناهنجاری‌هایی می‌زند که زندگی سایر آدمها را دستخوش تغییراتی می‌کند. تنها کشوری که این نوع اتفاقات در آن رخ می‌دهد، کشور ماست که ناگهان یک آدم از صفر تا صد را طی می‌کند و پولدار می‌شود و در دور و برمان دیده‌اید، به طور مثال مالک و زمین دار معمولی به لحاظ مالی، زمین چند هکتاری دارد که ارزشی ندارد، اما با انجام یک طرح عمرانی و یا اقتصادی در آن منطقه، قیمت زمینش ناگهان چند برابر می‌شود  و تبدیل به یک آدم پولدار بدون هویت و منطق می‌شود. از این جور شیوه‌های پولدار شدن در کشورمان کم وجود ندارد.

 

  آیا در «عصر یخبندان» هم قرار بود همین نقش را بازی کنید؟

- من دوست داشتم نقش آقازاده را بازی کنم که آن را بهرام رادان بازی کرد، نقشی که به نظرم خیلی متفاوت بود.

 

  در فیلم عصر یخبندان یک تجربه جدید داشتی، بازی در نقش یک آدم خاکستری چه حسی دارد؟ آدمی که نه بد هست نه خوب؟

- تا به حال نقش منفی بازی نکرده بودم و دوست داشتم از این بابت چالشی داشته باشم. اما مصطفی نپذیرفت که من این نقش را بازی کنم و اصرار داشت که حتماً نقش سعید را بازی کنم.

 

  آیا با توضیحات برادرتان قانع شدید؟

- موقعی که فیلمبرداری شروع شد و نقش سعید را بازی کردم، قانع شدم، اما قبل از آن فکر می‌کردم حرف خودم درست است.

 

  معمولاً مواقعی که با برادرتان در حین کار دچار اختلاف نظر می‌شوید، شما کوتاه می‌آیید یا برادرتان؟

- ببینید، من در زمینه کارهایی که در حوزه وظایف کارگردانی است، مثل انتخاب بازیگران اصلاً دخالتی نمی‌کنم. از طرفی فیلمنامه‌ای که مصطفی نوشته، متعلق به اوست و حق طبیعی اوست که نظرش اعمال شود. من نظرم را ابراز می‌کنم و در نهایت مصطفی تصمیم نهایی را می‌گیرد. فیلمنامه‌ای که من می‌نویسم، همین حالت را دارد و من خودم تصمیم‌گیری می‌کنم و مصطفی همیشه نظرش را ابراز می‌کند که نظرهای خوب و درستی است.

 

  در «عصر یخبندان» یکی از نامتعارفترین شغلهای تاریخ سینمای ایران متعلق به شماست، نقش آدمی که پلاک ماشینها را برای عبوراز طرح ترافیک می‌پوشاند. آیا این شغل با هدف انتخاب شد؟

- امروز در شهر تهران آدمهایی هستند که پشت ماشین می‌دوند و یا دسته دیگر با موتور در سر محدوده طرح ترافیک می‌ایستند و پشت پلاک ماشین حرکت می‌کنند تا از دید دوربین خارج شود، یک سری دیگر هم لنگ روی پلاک ماشین می‌اندازند. چون خانه من و مصطفی در محدوده طرح ترافیک است، بارها چنین آدمهایی را از نزدیک دیده بودیم، پس این شغل یک حرفه تخیلی نیست، کاری است که برخی شهروندان ما انجام می‌دهند و از طریق آن کسب در آمد می‌کنند.

 

  آیا در موقعی که این سکانس را فیلمبرداری می‌کردید، در محیط واقعی هم حضور پیدا کردید؟

- بله، حتی چند تا ماشین را رد کردم و صاحبانشان نمی‌دانستند فیلمبرداری است و ازشان پول گرفتم واز جلوی دوربین  ردشان کردم!

 

  در مواقع عادی برای عبور از طرح، شما هم چنین کاری انجام می‌دهید و به کسی پول می‌دهید که از دوربین کنترل طرح عبورتان بدهد؟

- نه، اهل این کارها نیستم و قانون مدارم.

 

  به نظر می‌رسد سعید آدمی باشد که اهل رفاقت است؟

- به نظرم سعید یک جور قیصر دهه نودی است که اهل مرام و معرفت است که برای رفیقش همه کاری انجام می‌دهد و البته به یک سری از قواعد خاص خودش پایبند است. به طور مثال می‌رود دیشهای ماهواره را در خیابان جمع می‌کند و می‌دهد به دوست دیگرش که مشکل مالی دارد تا برود دوباره برای خانه‌هایی که جمعشان کرده، وصل کند و پولی به دست بیاورد، بنابراین همه‌اش مشغول انجام کارهایی است تا به دور و اطرافیانش که محتاج کمک هستند، یاری برساند.

 

  آیا سعید، قیصر و بزن بهادر نیست؟

- چرا، آدم اهل درگیری و جدل فیزیکی هم هست، زیرا در محیطی زندگی کرده که اگر این گونه نباشد، محکوم به زوال است.

 

  چهره سعید یک قهرمان نیست بلکه یک آدم معمولی به نظر می‌رسد؟

- درست است. به نظرم باید در مورد سعید، تعبیر ضد قهرمان دوست‌داشتنی را به کار برد. کنشی که کاراکتر سعید در داستان عصر یخبندان دارد، نشاندهنده شخصیتش است و در سکانس پایانی است که سعید قصه را تمام می‌کند و با کشتن شخصیت منفی داستان ( بهرام رادان) می‌گوید، من به این دلیل کشتمش که اگر این کار نمی‌کردم و دستگیر می‌شد، با نفوذی که خانواده‌اش داشت، به طور حتم آزاد می‌شد، بدون آنکه بابت کرده‌هایش کیفری ببیند.

 

  آیا هدف مصطفی کیایی از ساخت فیلم عصر یخبندان ترویج رفتار رابین هودی در جامعه است؟ دزدی از ثروتمندان و کمک به نیازمندان درست است؟

- به نظرم، در فیلم قصد براین است که تلنگری زده شود که نگاه کنید و حواستان باشد که اتفاقاتی که در جامعه رخ می‌دهد، چگونه است و برخی از آدمها سبب این اتفاقات ضربه پذیر می‌شوند. همه شخصیتهای فیلم به نوعی زخم خورده هستند. در عصری زندگی می‌کنیم که بر اثر کم رنگ شدن ایده‌آلها، برخی از آدمها نابود می‌شوند. به هر حال در فیلمهای مصطفی این مسایل وجود دارد و در فیلم خط ویژه شخصت منفی که سام قریبیان  آن را بازی می‌کرد و یا در همین عصر یخبندان نقشی که بهرام رادان داشت ماحصل نوع روابط و زندگی در این دهه کنونی هستند.

 

  ظاهر آدمهای منفی هم نسبت به چند دهه قبل که آدمهای خشن و بدهیبتی بودند، تغییر کرده‌اند. این مسأله را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

بله، اشاره‌تان درست است. این آدمها هم ظاهر شیک و مرتبی دارند و هم معلوم است که در اثر نفوذ و زد و بند یک شبه به چنین موقعیت و مکنت مالی رسیده اند و در این راه جان و خون مردم عادی و آسیب‌پذیر را می‌مکنند. به راحتی پولهای کلان را هاپولی می‌کنند و مثل ریگ هم پول را به شیوه‌های ناصواب خرج می‌کنند. کنش این آدمها سبب به وجود آمدن یک سری از پدیده‌ها شده است و سبب شده که رفتار شناسی مردم هم تغییر پیدا کند و مردم با خودشان بگویند، به هر حال آنها هم باید برای پولدار شدن چنین کارهایی را انجام بدهند و این امر مروج پدیده‌های مخرب اجتماعی است. اکنون اصول  و منش و جنس زندگی مردم به طور مثال با دو دهه قبل اصلاً قابل مقایسه نیست.

 

  به نظر می‌رسد مصطفی کیایی با یک اثر قصه‌گو به دنبال تغییر رفتارهای غلط در جامعه امروزی است؟

- بله، از زمانی که من و مصطفی در باره ساخت فیلمهای جدید‌ایده‌پردازی می‌کنیم، به این مسایل که اشاره کردید، فکر می‌کنیم و توجه می‌کنیم چه پدیده‌ای فشار می‌آورد به مردم که رفتارهایشان به ناهنجاری برسد و یا اینکه چگونه هنجارها تبدیل به ناهنجاری می‌شوند و به نظرم باید یک فیلم سینمایی نسبت به مسایل اجتماعی بی‌تفاوت نباشد و موضعگیری کند و معضلات و سیاهی‌ها را به چالش بکشد و وظیفه هنر و فیلمسازی فقط سرگرم کردن مخاطب نیست و سازنده‌اش باید جهان‌بینی‌اش را در فیلمش مطرح کند. 

 

  نکته مهمی که در عصر یخبندان مطرح می‌شود، این است که سعید و امیر حسین جزو آخرین نسلی هستند که رفاقتهایشان در راستای هم محلی بودن معنا پیدا می‌کرد، رفاقتی که دیگر این روزها وجود ندارد و بیشتر رفاقتها از طریق شبکه‌های مجازی ایجاد می‌شود؟

- بله، اصلاً به زعم من، رفاقتها دارد از بین می‌رود و سعید در جایی از فیلم دیالوگ مهی دارد و می‌گوید، همه اینهایی که این پایین پل معتاد شده‌اند، یک روزی اینجا بازی می‌کردند و به دنبال قطار می‌دویدند، اما الان قطار از رویشان عبور می‌کند و نتوانستند خودشان را با شرایط وقف دهند و در مسیر و سراشیبی سقوط و انحطاط قرار گرفتند.

 

  سقف آرزوهایت در سینما کجاست؟ نقطه پایان کار را در کجا ترسیم کرده‌ای؟

- من با واقعیت زندگی می‌کنم، همیشه تلاش کردم با انتخاب‌های خوب سابقه مطلوبی از خودم در ذهن مخاطب به جا بگذارم، به همین خاطر هر پیشنهادی را قبول نمی‌کنم و قبل از انتخابهایم مطالعات لازم و مشورت‌های ضروری را انجام می‌دهم. امیدوارم خدا هم مثل همیشه به من لطف داشته باشد.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.