مردی که در زمان حیات، قدر او آنچنان که باید دانسته نشد. دکتر قاسم صافی، استاد دانشگاه تهران ، که از شاگردان آن مرحوم است، در گفت و گو با ما از سالهای همنشینی با استاد میگوید.
شما از شاگردان و از افرادی بودید که با استاد امیرحسین آریانپور مؤانست بسیاری داشتید. از سالهای همنشینی با استاد برایمان بگویید.
دكتر آریانپور و جلال آلاحمد، نویسندگان مبارز و شجاع آن دوران، استادانی بودند كه به لحاظ بیان نیرومند، موجز، موشكاف، طنزآمیز، صریح و خودمانی، و شخصیت جاذب و سالم شان تأثیرات شگرف ، شدید و دامنهداری بر نسل روزگار خود داشتند و بهرهها میگرفتند. شخصیت گیرا و بیان نیرومند آن دو بزرگوار در راستای سیر مطالعه دانشجویان و ایجاد انگیزه شوق و ذوق مطالعه و پژوهش و بیباكی در آنان بسیار نقشآفرین بود و موجب تكوین شخصیت و مبانی عقلی مخاطبان و معاشران آنها میشد. مرحوم آریانپور از شدت شهرتی که بین دانشجویان و دانشگاهیان یافته بود، سبب میشود که رئیس وقت دانشگاه تهران (دکتر جهانشاه صالح) در آن زمان و در حضور استاد فروزانفر با هیجان اظهار میکند که «ببینید همشهری دلاور من امیرحسین آریانپور چگونه قلب دانشگاه را تسخیر کرده است» و همچنین ورزشکاران (سال 1347) جام قهرمانی خود را به قهرمان سابق وزنه برداری کشور یعنی دکتر آریانپور تقدیم کردند.
آریانپور اصالت داشت. در او رگ فتوت بود. از معاضدت و راهنمایی او، دانشمند و فرهیخته بهره برده است. محبتها و گفتوگوهای صمیمانۀ او بر علاقهمندی من به او تا آخرین دم حیات او ادامه داشت و مشرب افتادگی و آزادگی او همواره مرا به او پیوند میداد. از ویژگیها، رهنمودها و هدایتگریهای وی در اشاعه علم و غایت دانشاندوزی كه عمده آمال او بود (تربیت انسانها، انگیختن فرد یا گروه برای دستیابی بر آگاهیها و مهارتهای معین- و برای تغییر عادت یا به طور كلی شخصیت خود- به نحوی كه این دو فعالیت در جریان عمل بر یكدیگر تأثیرگذار باشند) بارز و ستودنی بود.
دکتر آریانپور را بیشتر با فرهنگ و ترجمههای ایشان میشناسیم. این مترجم توانا بیشتر تحت تأثیر چه استادانی از عصر خود بود؟
آریانپور از استادان خود که هر یک از استوانههای دانش و فضیلت و علم و تربیت بودند مثل استاد بدیعالزمان فروزانفر، دكتر صادق كیا، دكتر محمدباقر هوشیار، استاد پورداود، استاد جلالالدین همایی، دكتر غلامحسین صدیقی، به نیكی یاد میكرد و از افراد مورد علاقۀ خاص آنان بود و به آنان احترام بسیاری میگذاشت و هم نیازهای آنان را برآورده میکرد. در برابرشان و در غیابشان نهایت خضوع و ادب را رعایت میكرد. او معاشران و همنشینانی نیكو خصال داشت و با آنان جلسات علمی تشكیل میداد؛ همچون دكتر محسن هشترودی، شیخ حسینعلی راشد، ضیاءالدین قهاری، سید عبدا... انوار، دكتر سید احمد فردید، سید جلالالدین آشتیانی، علی اكبر شهبازی، غلامرضا شهری، محمد نخشب، دکتر عبدا... شیبانی و... به چهرههایی نظیر استاد محمود شهابی، سید محمود مشكوه، بدیعالزمان فروزانفر، دكتر مهدی محقق، سیدمحمدباقر سبزواری، آقای امام شوشتری، محمدتقی مدرس و چهرههای دیگر در منزل استاد فروزانفر و جز آن درس انگلیسی میداد.
در دوران تحصیل و در زمان اشتغال، گروهی از استادان منتقد كه برخی از آنها مسؤولیتی نیز داشتند به حكم شرافت خود از وی حمایت میكردند. مثل دكتر علی اكبر سیاسی، استاد سعید نفیسی، استاد بدیعالزمان فروزانفر، استاد احمد ترجانیزاده، دكتر محسن ضیایی، دكتر جواد بیرجندی، مهندس حسن شیبانی، دكتر مهدی حمیدی شیرازی، دكتر جواد مشكور، دكتر عباس اكرامی، استاد محمد وفایی، دكتر عبدا... شیبانی، دكتر محسن هشترودی و نیز جلال آل احمد که تدریس در مؤسسات آموزشی برایش ممنوع بود. در این میان مرحوم فروزانفر تا واپسین دم حیات خویش (اردیبهشت 1349) از حامیان سرسخت آریانپور بود و او را فرزند خطاب میکرد و از مخاطرات و گرفتاریهای سیاسی و فشارهای پلیسی میرهانید. این مشرب آزادگی که آریانپور از اولیای سلف خود آموخته بود و گوهر ذاتی او نیز چنین بود، موجب شد که مرا از گرفتاری سرپیچی از همکاری به چاپ کتابی تبلیغی در سال 1355 برهاند. معاضدت مشفقاتی چون دکتر ناصرالدین صاحبالزمانی و دکتر شاهرخ امیرارجمند نیز – یادشان گرامی باد – سرنوشتساز بود.
ظاهراً استاد علاوه بر تحقیق و تدریس دستی هم در ورزش وزنهبرداری داشتند. در زمینۀ ورزش چه موفقیتهایی کسب کردند؟
ایشان از قهرمانان وزنهبرداری ایران در دهه 1320 بود و به كوهنوردی و پیادهروی علاقه داشت. در كار تدریس اغلب با دشواریها و مضایقی روبهرو بود و تریبونهای زیادی در اختیارش نبود و در رادیو و تلویزیون نیز هیچگاه حضور نیافت و اگر مقالهای قدیمی از او در نشریهای تجدید چاپ میشد، چون ورق زر میبردند؛ چنانكه من در مجله دانشكده نشریه مركزی دانشگاه که تجدید حیاتی بود از نام مجلۀ معتبر ملک الشعرای بهار مقالهای از وی به طبع رساندم و از آن استقبال فراوانــی شد (1354). باری آریانپور چهره بواقع دانشگاهی بود. چندین موقعیت تدریس در دانشگاههای اروپایی، آمریکایی و ترغیب بسیاری از متفکران برجستۀ غربی را پیش و پس از انقلاب رد کرد و عمر گرانمایه اش را در خدمت به فرهنگ مردم ایران به پایان رسانید.
سخن پایانی:
درك محضر آریانپور بسیار مغتنم بود و كلاسهای درس او زمینه آزادسازی روح از قفس تن بود. به دانشجویان و مخاطبان گفتارش روحیه امید و نیروی پایداری و مقاومت میبخشید.
توصیههای ازدواج در دوره دانشجویی و یادگیری زبان خارجی در دوره دانشآموزی در كوتاهترین زمان ممكن، داشت. درِ خانهاش به روی جوانان و دانشجویان باز بود. كتابهایی كه میخواستند بیدریغ به آنها میداد. نوشتههای اغلب كم مایه آنها را میخواند و ساعتها وقت بر سر تصحیح و اصلاح آنها میگذاشت. در سلام كردن سبقت میجست و هرگاه دانشجویان خود را میدید بیدرنگ سلام میكرد. آریانپور استاد توانای دانش جامعهشناسی، تاریخ تمدن و علوم رفتاری و از نظریهپردازان و پیشگامان و فیلسوفان این رشته بود و از نادر استادانی بود كه در طول نیم قرن حیات علمی خود در كمال فروتنی، تمام وقت و حتی گاه حقوق ماهیانه خود را در آموزش و پرورش ذهن دانشپژوهان گذاشت و در مسیر اعتلای علم و در راه استقلال و آزادی و فضیلت، سرافرازانه گام نهاد.
نظر شما