این فیلم داستان مردی بدون نام است با سیمایی بین مرده و زنده، که میان زندهها میچرخد و میخواهد از طریق آدمهای اطرافش گذشتهاش را کشف کند.
سیامک صفری بعد از سالها حضور موفق در صحنههای تئاتر و حضور کمرنگ در سینما، برای اولین بار در فیلمیسینمایی فرصت یافته تا اعتباری را که در تئاتر دارد، در سینما هم به نمایش بگذارد. بازی صفری با گریم استادانه او تکمیل میشود. به این انگیزه با صفری به گفت و گو نشستهایم که از نظرتان میگذرد:
خاطرات خطرناک ذهن من، دومین تجربه سینمایی شماست.چرا اینقدر دیر به سینما آمدید؟
- دیر که نه شاید الان زمان ورودم به سینما بوده است، ولی به هر حال در همه این سالها بیشتر حوزه فعالیت هنری من در تئاتر متمرکز بوده و تئاتر هم درگیریها و مشکلات خاص خودش را دارد و دقیقاً به همین علت هماهنگی این دو شرایط(سینما و تئاتر)مشکل است؛ شاید یکی از دلایلش که نتوانستهام در این سالها در سینما حضور فعال داشته باشم، همین مورد بوده است.
ضمن اینکه آدمهایی که در دو دنیای سینما و تئاتر فعالیت میکنند به لحاظ مناسبات کاریشان دو دنیای کاملاً متفاوتی را دارند، ولی با همه اینها امیدوارم در این یکی دو تجربه دیده شده باشم.
برویم سراغ فیلم اعترافات ذهن من.از حضورتان در این فیلم بگویید.ایده چقدر در قبول این نقش وسوسه کننده بود؟
- من سالهاست هومن سیدی را میشناسم و بارها هم در تئاتر با هم همکار بودیم.او به من پیشنهاد داد که در این پروژه با او همکاری کنم و من هم وقتی فیلمنامه را مطالعه کردم، اینقدر از فضا و ایده بکر فیلمنامه خوشم آمد که فوراً نقش را پذیرفتم و واقعاً هم از ابتدا نمیدانستم قرار است، برای این نقش چه اتفاقی بیفتد.من و هومن سیدی با صحبت با هم به یک تخیل مشترک برای درک بیشتر نقش و اجرای آن رسیدیم.
نقش سختی بود!
- بله با مطالعه فیلمنامه فهمیدم که نقش سخت و پیچیده است وطبیعتاً هم اجرای خاصی را میطلبد.یک پرسوناژ غریب که مابازای بیرونی ندارد و همین کمی نقش را سختتر میکرد. داستان فیلم کمی از مسیر عادی سینما روایت در سینمای ما دور بود. روایت داستان یک حال و فضای متفاوتی داشت و همین قضیه در شکل فیلمنامه بخوبی پیدا بود، روایتی که برایم جذابیت داشت. این نقش چون ما بازا نداشت، باید با خلاقیت اجرا میشد، در واقع باید از نو خلق میشد و من باید این نقش را متفاوت میدیدم، برای این اصلاً روی ریز رفتار این آدم تمرکز نمیکرد و من این آدم را در یک فضای رفتاری دیدم، چون اصلاً در روزمره تعریف نمیشد. حتماً میدانید، نقشی که ما بازای بیرونی ندارد، کارسختی است. این نقش هم جزو آن دسته بود و باید به مرور هم در شکل و هم در فضای بازی ساخته میشد و این را از همان لحظه اول متوجه شدم و من با کمک از تجربیات تئاتریم و تخیلی که نسبت به این پرسوناژ داشتم به آن سر و شکل دادم و فکر میکنم، در این خصوص موفق بودهام ونقش برای مخاطب قابل باور شده است.
گفتید تخیل.چقدر از تخیلتان و تجربه این همه سال کار تئاتر برای شکل دادن بیشتر به این شخصیت استفاده کردید؟
- همه آنچه الان میبینید برمیگردد به تجربه من و حساسیتی که برای درآوردن این نقش داشتم. من تمام تلاشم را کردم که تخیل کارگردان را عینیت ببخشم و آنچه را کارگردان میخواهد ارایه دهم.
در این نقش گریم سنگینی دارید.گریم و صدایی که به این پرسوناژ دادید، چقدر در رشد آن مؤثر بود؟
- گریم خیلی مهم است و در این کار گریم نقش بسزایی در معرفی کاراکتر داشت، چون مخاطب در اولین نگاه با تصویر بیرونی پرسوناژ مواجه میشود و گریم در ارایه آن خیلی به من کمک کرد.همانطور که قبلاً هم گفتم این نقش به مرور کامل شد، گریم آن هم به مرور و جلو آینه و با اتودهای زیادی که میرکیانی میزد و پیشنهادهایی که سیدی میداد، شکل گرفت و شکلی را که این دو به آن رسیدن را من دوست داشتم.
بد نیست کمیهم از نقشتان در دندان طلا بگویید.
- من در دندان طلا نقش کریم سگ دست را ایفا میکنم.به نظرم این سریال یک کار قابل قبول، عالی و ماندگاری ازآب درآمده و با توجه به وضعیتی که فعلاً شبکه خانگی دارد، مطمئنم این سریال جای خودش را بخوبی باز میکند و من هم از حضورم در این کار خیلی راضیم.
این روزها چه میکنید؟
- در حال حاضر مشغول تمرین نمایش «خاطرات و کابوسهای یک جامه دار» به کارگردانی «علی رفیعی» هستم که قرار است نیمه آبان روی صحنه برود.
نظر شما