از آنجاییکه پدر و مادر موراکامی هردو معلم زبان انگلیسی بودند، او از همان کودکی با متون ادبی غربی آشنا شد و دلبسته فرهنگ غرب و بخصوص موسیقی و ادبیاتش شد و با خواندن آثار کورت ونهگات، ریچارد براتیگان و جک کرواک جهان را برای خودش تعریف کرد. این دلبستگی تا همین امروز هم ادامه دارد و موراکامی هیچوقت آن را پنهان نکرده است.
موراکامی مترجم بسیاری از شاهکارهای ادبیات غربی به زبان ژاپنی است؛ ازجمله مجموعه کامل داستانهای ریموند کارور، آثاری از ریموند چندلر،«ناتور دشت» جی. دی. سلینجر و «گتسبیِ بزرگ» اسکات فیتز جرالد که یقیناً تأثیر خود را بر ذهن و اندیشه او گذاشتهاند و به همین دلیل است که او در ژاپن، منتقدانی سختگیر دارد که معتقدند نوشتههای او غیرژاپنی و غربزده است و برای خوشامد مخاطب غربی نوشته شده است. به هرحال باید پذیرفت که او از نویسندههای مورد توجه غربیهاست و اقبال بسیاری به ترجمه آثار او به زبانهای غربی نشان داده شده و چندینبار نامزد جایزههای معتبر ادبی چون نوبل شده و برخی جوایز مهم را نیز گرفته است.
امّا مجموعه داستان «بعدِ زلزله» این نویسنده که نشر چشمه آن را با ترجمه بهرنگ رجبی برای نخستین بار در نمایشگاه کتاب امسال ارایه کرد، در برگیرنده شش داستان کوتاه است با محوریّت زلزلهای که در سال 1995 در شهر کوبه (یکی از شهرهایی که مدتی از دوران زندگی موراکامی در آن سپری شده) روی داد و هزاران کشته و زخمی و بسیار ویرانی برجای گذاشت. موراکامی اصالتاً اهل کوبه نبود و آشنایان چندانی هم در آن شهر نداشت، امّا مدتی از دوران نوجوانی خود را در آن شهر گذرانده بود و مثل شخصیّتهای شش داستان خود، زمان زلزله خارج از شهر کوبه بود، امّا مانند همان شخصیّتها چیزی نامرئی و وصف نشدنی او را به آن شهر و اتفاقی که در آن افتاده بود، وصل میکرده؛ چیزی که سرانجام منجر به نوشتن داستانهایی کوتاه درباره زلزله کوبه شد.
ردپای سلینجر
شخصیّتهای اصلی قصههای این مجموعه، هرکدام جایی دیگر دارند روزگار میگذرانند، امّا زلزله کوبه، سایه سنگینی روی زندگیشان انداخته و وادارشان میکند که از روال زندگی روزمره بیرون بزنند و پا به وادی تازهای بگذارند.
قصههای مجموعه «بعدِ زلزله» ابتدا تک به تک به زبان انگلیسی ترجمه شدند و در مجلات انگلیسیزبان انتشار یافتند و اغلب ترجمههای فارسی پراکنده از این داستانها نیز از همین منابع بوده است. امّا چندسال بعد از انتشار اولیه این داستانها، هنگامیکه موراکامی تصمیم به انتشار آن در کتابی مستقل گرفت، بازنویسی مفصلی از آنها صورت داد، برخی از داستانها را که ششهفت صفحهای بیشتر نبودند، گسترش داد، برخی را ویرایشهای اساسی کرد، و درنهایت رشتههایی در هرکدام از داستانها تنید که بتواند همه داستانها را به یکدیگر پیوند دهد، مثل حوادث واحد یا شخصیّتهای واحد که از داستانی به داستان دیگر راه مییابند، درست مانند شیوهای که در آثار سلینجر میبینیم.
بازنویسیِ داستانهای کوتاه با محوریّت زلزله کوبه، برای انتشار در مجموعهای با عنوان «بعدِ زلزله» تغییرات زیادی را بر برخی از داستانها إعمال کرد، بهگونهای که حتی برخی منتقدان، مجموعه داستانهای «بعدِ زلزله» را یک رمان دانستهاند.
در این داستانها به شخصیّتهایی پرداخته میشود که زمان زلزله در شهر کوبه نبودهاند، امّا هریک بهگونهای با آن اتفاق درگیری ذهنی دارند.
شخصیّت اصلی اغلب این داستانها، وقتی معلوم میشود که اهل کوبه بودهاند یا زمانی در آن شهر زندگی کردهاند، وقتی حرف از زلزله کوبه به میان میآید و از آنها پرسیده میشود که آیا کسی را در آن حادثه از دست دادهاند و آیا کسی را در آن شهر داشتهاند، انکار میکنند یا حرف را عوض میکنند، امّا در ادامه داستان مشخص میشود که آنها بخشی از زندگی گذشته خود را در آن شهر جا گذاشتهاند؛ بخشی که در اغلب داستانها حاوی خاطرات تلخ گذشته است و از زندگی نافرجام و شکستخوردهای خبر میدهد که آن شخصیّت بهطور ناخودآگاه اقدام به فراموشی آن کرده است و زلزله کوبه، منجر به بیرون کشیدن آن خاطرات از زیر آوار فراموشی شده است.
بازگشت به افسانه گودزیلا
داستانهای این مجموعه اغلب رئال و واقعیّتنما هستند، به استثنای دومین داستان مجموعه که در آن، قورباغهای بزرگ و سخنگو وارد داستان میشود، سراغ شخصیّت اصلی داستان میرود و از احتمال وقوع زلزلهای شدید در توکیو خبر میدهد؛ زلزلهای که دلیل آن، خشم کرمی بزرگ در زیر ساختمان بانک مرکزی توکیو معرفی میشود و علت خشم آن کرم، زلزله کوبه و بیدار کردن آن کرم از خوابی عمیق بیان میشود. در این داستان، قورباغه بزرگ و سخنگو از شخصیّت اصلی داستان میخواهد تا به او برای شکست دادن کرم عظیمالجثه کمک کند؛ داستانی که برخلاف دیگر داستانهای این مجموعه، رنگ و بوی داستانهای غربی را ندارد، بلکه بیش از هرچیز، یادآور فیلمهای چنددهه پیش ژاپن با محوریّت بیداری گودزیلاهای خفته است که خطری جدی را متوجه مردم میساخت و سرانجام با از پادرآوردن گودزیلا، خطر رفع شده و مردم با خیال آسوده از سالن سینما خارج میشدند.
نظر شما